نهم محرم مصادف با محاصره خیمه های امام حسین(ع)، رد امان نامه شمر توسط حضرت عباس(ع) و...
محاصره خیمه های امام حسین علیه السلام
امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره و سپاهیان شام بر کشتن آن حضرت اجتماع کردند، پسر مرجانه و عمر سعد به دلیل کثرت سپاه و لشکری که برای آن ها جمع شده بود، خوشحال شدند. آن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند، یقین کردن که یاوری برای او نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را یاری نخواهند کرد. سپس فرمودند: پدرم فدای آن کسی که او را غریب و تنها گذاشتند و در تضعیف او کوشیدند. (1)
رد امان نامه شمر بن ذی الجوشن توسط حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
در روز تاسوعا شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد. هنگامی که شمر به خیمه های امام حسین علیه السلام رسید، بانگ برآورد که پسران خواهر ما کجایید؟ آن بزرگ وار جواب ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند: جواب او را بدهید، اگر چه فاسق است. حضرت عباس علیه السلام در جواب او فرمودند: چه می گویی؟ شمر گفت: من از جانب امیر عبیدالله بن زیاد برای شما امان نامه آورده ام شما خود را برای حسین علیه السلام به کشتن ندهید. حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود: لعنت خدا بر تو و بر امان تو باد. ما امان داشته باشیم در حالی که پسر دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در امان نباشد؟! (2)
درخواست تاخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام
عصر روز نهم محرم عمر بن سعد رو به لشکریان خود کرد و فریاد زد: ای سپاه خدا! سوار شوید و شاد باشید که به بهشت می روید!! و با این فرمان لشکریان او به سوی خیمه های امام حسین علیه السلام حرکت نمودند. امام حسین علیه السلام در جلوی خیمه خود نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده و سر بر زانوها نهاده بود. پس در این هنگام سر مبارک خود را بلند کرد و به حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمودند: ای عباس، جانم فدای تو باد. سوار بر اسب شو و از آن ها بپرس برای چه این جا آمده اند؟ حضرت ابوالفضل علیه السلام به همراه بیست تن اصحاب به سمت سپاه دشمن رفتند و علت این حرکت را جویا شدند. عمر سعد در پاسخ گفت: یا بیعت با یزید یا آماده نبرد خونین!! حضرت به آنان گفت: صبر کنید تا پیام شما را به برادرم برسانم. چون پیام آنان را به امام حسین علیه السلام رساند، آن حضرت فرمودند: برادرم ابوالفضل! به نزد سپاه دشمن برگرد، بلکه همین امشب از آنان مهلت بگیری تا ما مشغول نماز و راز نیاز با خدا باشیم، خداوند می داند که من به نماز و قرائت قرآن و دعا کردن عشق می ورزم. به این صورت جنگ به تاخیر افتاد. (3)
خطبه خواندن امام حسین علیه السلام
امام سجاد علیه السلام می فرمایند: پدرم امام حسین علیه السلام در شب عاشورا اصحاب را نزد خویش فرا خواندند. من نیز در حالی که بیمار بودم به نزد ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پس پدرم به اصحاب و یاران خویش فرمودند: خدای را ستایش می کنم به بهترین ستایش ها و او را سپاس می گویم، در خوشی و ناخوشی، بار خدایا تو را سپاس گزارم که ما را به نبوت گرامی داشتی، علم قرآن و فقه دین را به ما کرامت فرمودی، گوشی شنوا و چشمی بینا و دلی آگاه به ما عطا نمودی، پس ما را از زمره سپاس گزاران قرار بده. اما بعد به درستی که من یارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمان بردارتر و به صله رحم پای بندتر از اهل بیتم نمی شناسم، خدا شما را به سبب یاری من جزای خیر دهد. من می دانم که فردا کار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. من بیعت خود را از شما بر می دارم، اجازه می دهم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید، هر یک از شما دست یک تن از اهل بیت مرا بگیرید و در روستاها و شهرها پراکنده شوید تا خداوند فرج خود را بر شما مقرر دارد. این مردم مرا می خواهند و چون بر من دست یابند با شما کاری ندارند. پس از این فرمایش امام، اهل بیت و اصحاب آن حضرت یکی پس از دیگیری بر خاستند و با سخنانی بر فداکاری و وفاداری خود تا مرز شهادت نسبت به امام علیه السلام پافشاری نمودند. (4)
حفر خندق در اطراف خیمه های امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام به یاران خویش فرمان داد تا اطراف خیمه ها را خندق بکنند. آن را از تیغ و نی پر کنند تا در هنگام حمله دشمن، آن ها را آتش زده و راه ارتباطی دشمن با خیمه ها قطع شود و فقط از یک قسمت که یاران امام مستقر بودند، جنگ صورت پذیرد. (5)
آمدن لشکریان تازه نفس به کربلا
تا روز عاشورا لشکریان متصل به هم از جانب کوفه و ابن زیاد ملعون به کربلا وارد می شدند. در این روز لشکری مجهز به دستور آن ملعون از کوفه وارد کربلا شد و شمر نامه ابن زیاد را آورد. (6)
غسل شهادت
امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام را با 30 نفر سواره و 20 نفر پیاده فرستادند تا از شط فرات آب بیاورند. پس از آن که آنان مشکی آب را به خیمه ها آوردند، امام رو به اصحاب خود نمودند و فرمودند: برخیزید و آب بنوشید که این آخرین توشه شماست، وضو گرفته، غسل کنید و لباس های خود را بشویید تا کفن شما باشد. نقل شده که عبدالرحمن و بریر بن خضیر بر در خیمه ای که به منظور استحمام و نظافت بود ایستاده بودند تا داخل شده خود را نظافت کنند. بریر با عبدالرحمن مزاح کرد! عبدالرحمن به او گفت حال وقت مزاح نیست! بریر گفت: خویشان من می دانند که من هرگز نه در جوانی و نه در کهولت اهل شوخی نبوده ام، ولی چون به من بشارت سعادت و بهشت داده شده است، سر از پا نمی شناسم و فاصله میان خود و بهشت را جز شهادت نمی دانم.
-------------------------------------
منابع:
1-سفینه البحار،ج2،ص123. کافی،ج4،ص147.
2-انساب الاشراف،ج3،ص184. از مدینه تا مدینه،ص381. بحار الانوار،ج44،ص361. اعلام الوری،ج1،ص455.
3-مقتل خوارزمی،ج1،ص249. لهوف،ص106. ارشاد،ج2،ص89.
4-کامل ابن اثیر،ج4،ص57. ارشاد،ج2،ص91. مناقب ابن شهر آشوب،ج4،ص107.
5-الامام الحسین و اصحابه،ص257.
6-اعلام الوری،ج1،ص455. فیض العلام،ص146.
7-امالی شیخ صدوق،ص221. مجلس30 و الامام الحسین و اصحابه،ص 259.