همان طور كه متون تاریخى تصریح كرده اند مامون بزرگ ترین و مهم ترین خلیفه عباسى و داناترین، دور اندیش ترین و مكارترین آنان بوده است .او پس از آن كه به اشتباه گذشتگانش در رفتار با ائمه اهل بیت علیهم السلام پى برد، تلاش نمود كه با آنان به روشى نو، و در نوع خود بى نظیر، كه در پس آن نیرنگى سخت تر و توطئه اى بزرگ تر نهفته بود رفتار كند.
مامون به گردآوردن علما و اهل كلام خصوصا از معتزله، كه اهل محاجه و جدل و موشكافى مسایل بودند، اهتمام مى ورزید تا آنان امام رضا علیه السلام را محاصره كنند و در گفتگوها و مباحثاتشان ، آن حضرت را در خصوص بزرگ ترین مدعاى خود و پدرانش كه داشتن علم خاص به علوم و آثار پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله بود، شكست بدهند.
هدف نهایى او این بود كه با شكست یافتن امام رضا علیه السلام در مساله امامت، مذهب تشیع سقوط كند و براى همیشه ستاره شیعه و امامان آن خاموش گردد و به این ترتیب بزرگ ترین منبع و مصدر مشكلات و خطراتى كه مامون و دیگر حاكمان غاصب و ستم گر را تهدید مى كند، از میان برداشته شود.
بعد از شهادت امام رضا علیه السلام نیز، این مرد در جهت رسیدن به همان مقاصد، راه خود را ادامه مى دهد و از همان خط مشى پیروى مى كند و توطئه هاى خود را علیه حركت تشیع و موقعیت اجتماعى آن كه به طور كلى حكومت عباسیان را تحت تاثیر قرار مى داد، تعقیب مى نماید.
با نگاهى كنجكاوانه به سیر حوادثى كه بین امام جواد علیه السلام، از یک سو، و هیات حاكمه و در راس آن، مامون خلیفه عباسى، و پس از او، برادرش معتصم، از سوى دیگر جریان یافته بود، به میزان اصرار و حرص شدید حكومت در زدن ریشه امامت پى مى بریم، كه گاهى از راه تهى جلوه دادن آن از محتواى علمى، كه مهم ترین عنصر و بزرگ ترین پایه و اساس امامت بود، و گاه از راه مخدوش جلوه دادن عصمت ائمه علیهم السلام، با تلاش در جهت بدآوازه كردن آنان و لکه دار ساختن كرامت و قداست ایشان نزد مردم، براى رسیدن به این هدف خود وارد مى شدند.
سیاست خاص شیطانی
مامون سیاست كنترل امام كاظم علیه السلام توسط پدرش را كه او را به بغداد آورده و زندانی كرده بود، به یاد داشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت ولی با ظاهری آراسته و فریب كارانه، به گونه ای كه می كوشید نه تنها در ظاهر امر مساله زندان و... در كار نباشد بلكه حتی نشانه های چشم گیری از علاقه و محبت او نسبت به آن حضرت وجود داشته باشد.
مامون بالاى سر هر كسى یک خبرچین داشت (1) و كنیزكان را براى جاسوسى به هر كس مى خواست هدیه مى داد (2)، از این رو، بخشى از هدف مامون از این كه دخترش را به همسرى امام رضا علیه السلام درآورد و سپس دختر دیگرش را به امام جواد علیه السلام داد، گماشتن جاسوس در داخل خانه ایشان بوده است.(3)
بنابر این وی قطعا از حركت هاى شیعه بعد از امام رضا علیه السلام و ارتباطشان با امام جواد علیه السلام مطلع گشته و از پاره اى یا تمام كرامات و فضایلى كه از امام جواد علیه السلام سرزده و از این كه على رغم خردسالى، به تمام مسایل دقیق و مشكل مطرح شده، پاسخ داده است، آگاهى یافته است .
مامون دختر خود را به عقد امام محمد تقی علیه السلام درآورد و او را داماد خود قلمداد كرد، تا از این رهگذر به راحتی بتواند از طرفی امام را در كنترل خود داشته و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت به دقت زیر نظر بگیرد.
به همین جهت است كه ما معتقدیم آوردن امام جواد علیه السلام از مدینه به بغداد به این منظور بوده است كه تا آن حضرت را در نزدیكى خود نگاه بدارد، تا به اهداف متعددى برسد.
گذشته از تمام این ها، با اقامت امام جواد علیه السلام در بغداد، مامون مى توانست با تظاهر به دوستى و تكریم و تعظیم آن حضرت، بسیارى از مردم را به حسن نیتش درباره ائمه علیهم السلام متقاعد كند و تا حد زیادى خود را از خون امام رضا علیه السلام مبرا جلوه بدهد.
جهاد تا مرز شهادت
در برابر سیاست شیطانی مامون، امام جواد علیه السلام خط پدر بزرگ وار را ادامه داد و از لحاظ برنامه ریزی فكری و آگاهی عقیدتی، فقیهان را از شهرهای دیگر پیرامون خود، فراهم آورد تا با او مناظره كنند و از او بپرسند و از راهنمایی های او مستفیض گردند.
طبری در اعلام الوری گوید: او - علیه السلام - در زمان خود با وجود اندک بودن سن و سال، به پایهای از فضل و علم و حكمت و ادب رسیده بود كه هیچ یک از اهل فضل به آن پایه نرسیده بود.(4) اما نه تنها آن حضرت برای دستگاه خلافت این خطر را داشت كه همگان منزلت و برتریهای فكری ایشان را با توجه به كمی سن و سال می دانستند، بلکه امام برای گستردن پایگاه های مردمی خویش به وظایف و مسولیتهای خود در امر جهاد دست زد و مواضع انحراف و موارد دوری حكومت را از اسلام برای مردم افشا كرد.
از این رو، عناد عباسیان با آل علی علیهم السلام كه در آن زمان جمعیت معتنابه ای تابعیت مستقل آن ها را پذیرفته و هم چنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیر قابل انكاری بر شهادت آن بزرگ وار به دست عوامل خلیفه وقت عباسی (معتصم) می باشد. چنان که بنا به روایاتی كه در مصادر متعدد آمده،(5) عقیده شیعه بر این است كه معتصم آن حضرت را مسموم نموده است. علاوه بر روایات مذكور، قراین نیز خود به وضوح دلالت بر این امر دارد.(6) مرحوم شیخ مفید نیز با اشاره به روایتی كه در رابطه با مسمومیت و شهادت امام محمد تقی علیه السلام وارد شده، رحلت (عادی) آن حضرت را مشكوک اعلام كرده است.(7) همچنین مسعودی روایتی نقل كرده كه بنا بر آن، شهادت آن حضرت به دست ام الفضل و در زمانی رخ داده كه امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود.(8) و به پاداش همین عمل ننگین، ام الفضل پس از شهادت امام به حرم خلیفه پیوست.(9)
شاهد دیگر قضیه آن است كه امام جواد علیه السلام هنگام سفر اول خود به دستور مامون به سوی بغداد در سال 215 ق جانشینی برای خود تعیین نفرمود، ولی در آستانه سفری كه به دستور معتصم به بغداد رفت جانشین خود را تعیین فرمود و این خود نشانه آن است كه امام خود می دانست سفر بی بازگشتی خواهد داشت.
منابع:
1-تاریخ التمدن الاسلامى: 2/441 و حاشیه آن به نقل از: مروج الذهب مسعودى: 2/225 و طبقات الاطباء: 1/171.
2-تاریخ التمدن الاسلامى: 2/549، به نقل از العقد الفرید: 1/148.
3-الحیاة السیاسیة للامام الرضا علیه السلام: 214 – 213.
4-دایرة المعارف اسلامی شیعه: 2/92.
5-فصول المهمة مالكی: 276.
6-تاریخ گزیده: 205 – 206.
7-الارشاد: 326.
8-مروج الذهب: 3/464.
9-الائمة الاثنی عشر: 104؛ فصول المهمة: 276.
منبع سایت: تبیان