پانزدهم شوال مصادف با وقوع ردالشمس برای حضرت علی(ع)، جنگ بنی قینقاع، جنگ احد، شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم
1-وقوع رد الشمس برای حضرت علی علیه السلام:
در این روز بازگشت خورشید برای امیر المومنین علیه السلام به وقوع پیوست.(1) این واقعه برای آن حضرت 2 بار اتفاق افتاد، یکی در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در نزدیکی مسجد قبا و دیگری پس از رحلت آن حضرت در سرزمین بابل در نزدیکی حله.(2) علامه امینی به تفصیل احادیث رد الشمس را به طرق مختلف و هم چنین نام کسانی که درباره آن کتاب تالیف کرده اند را بیان فرموده است.(3)
2-وقوع جنگ بنی قینقاع !
در 15 شوال سال دوم هجری قمری غزوه بنی قینقاع واقع گردید. این جنگ که بین مسلمانان و جماعتی از یهودیان اطراف مدینه اتفاق افتاد به پیروزی مسلمانان ختم شد و عاقبت هفت صد تن از یهودیان اسیر شدند که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از کشتن آن ها صرف نظر کردند، ولی آن ها را تبعید نمودند و اموال، خانه ها و باغ هایشان برای مسلمانان بر جای ماند.(4)
3-وقوع جنگ احد !
در 15 شوال سال سوم هجری قمری جنگ احد به وقوع پیوست. در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته برخی 300 نفر در میانه راه برگشتند. کفار 3000 نفر بودند که البته در تاریخ 4000 و 5000 نفر هم گفته اند تعداد کشته های کفار 22 یا 23 یا 28 نفر و تعداد شهدای مسلمانان 70 نفر بود. در این روز دندان و پیشانی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شکسته شد.
فداکاری های امیرمومنان علیه السلام در جنگ احد:
در این روز بر اثر فداکاری و شجاعت هایی که امیرالمومنین علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیا و حفاظت از آن حضرت نشان داد، جراحت زیادی بر بدن مبارکش رسید و در حالی که دیگران فرار کرده بودند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: یا علی آیا می شنوی که از آسمان ها تو را مدح می کنند. یکی از ملایکه به نام رضوان می گوید: لا فتی الا علی لا سیف الا ذو الافقار. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: از خوشحالی گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم.(5)
در این جنگ پیروزی ابتدا از آن مسلمانان بود ولی اندکی که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالی شد بازگشتند و مشغول جمع آوری غنایم شدند. بیشتر نگهبانان از دستور پیامبر صلی الله علی و آله و سلم سرپیچی کردند و محل نگهبانی خود را که بر فراز تنگه ای بر میدان نبر مشرف بود، رها کردند و به جمع آوری غنایم پرداختند. خالد بن ولید از سر دسته های کفار در این جنگ از همان موضع حمله کرد. تعداد اندکی از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضعیت را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمانان شدت گرفت.
جراحت های فراوانی بر بدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و شیطان فریاد بر آورد: محمد کشته شده است، مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند و فقط چند نفری از وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم محافظت می کردند که عبارت بودند از امیرالمومنین علیه السلام و ابو دجانه که شهید شد و زنی به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود. عمر بن خطاب می گوید: در احد با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بیعت کرده بودیم بر این که کسی فرار نکند و هرکس از ما که فرار کند گم راه و هرکس از ما کشته شود شهید است.(6) احمد بن حنبل می گوید: ابوبکر و عمر در این جنگ فرار کردند و هنگامی که امیر مومنان علیه السلام در تعقیب فراری ها بود، عمر در حالی که اشک چشمانش را پاک می کرد برگشت و به ایشان عرض کرد مرا ببخشید، امیرالمومنین علیه السلام فرمود: آیا تو نبودی که صدا زدی محمد صلی الله علیه وآله وسلم کشته شده است، به دین قبلی خود برگردید؟! عمر گفت: این کلام را ابوبکر گفته است. در این جا بود که این آیه نازل شد: (ان الذین تولوا منک یوم التقی الجمعان انما استزلهم الشیطان)(7،8)
امام صادق علیه السلام می فرماید: در جنگ احد امیرالمومنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود که دیگر اصحاب فرار کردند. آن حضرت هم چون شیر غضبناک از قفای گریختگان رفت و اول به عمر بن خطاب رسید که به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عده ای دیگر به سرعت فرار می کردند. حضرت فریاد برآورد: ای جماعت بیعت شکستید و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تنها گذاشتید و به سوی جهنم می گریزید؟. عمر بن خطاب می گوید: علی علیه السلام را دیدم با شمشیر پهنی که مرگ از آن می چکید و چشم هایش از خشم مانند دو قدح خون بود یا مانند دو کاسه روغنی که آتش در آن افروخته باشند می درخشید، فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت. این بود که جلو رفتم و عرض کردم: ای اباالحسن علیه السلام تو را به خدا سوگند می دهم که دست از ما برداری، که عرب را عادت است که گاهی می گریزد و گاهی حمله می کند. زمانی که حمله می کند تلافی گریختن را می نماید، پس آن حضرت ما را رها کرد، به خدا چنان ترسی از آن حضرت در دل من افتاد که تا کنون از دلم خارج نشده است. در این جنگ بر بدن مبارک امیر مومنان علیه السلام هنگام حمایت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم 90 جراحت بر صورت، سر، سینه، شکم، دست و پا رسید. پس جبرییل نازل شد و عرض کرد: ای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به خدا قسم این عمل علی بن ابی طالب علیه السلام مواسات است. پیامبر فرمود: این بدان جهت است که من از اویم و او از من است. جبرییل عرض کرد: و من از شما دو بزرگوارم.(9)
4-شهادت حضرت حمزه علیه السلام:
در روز 15 شوال سال سوم هجری قمری در گیر و دار جنگ، جناب حمزه بن عبدالمطلب علیه السلام عموی گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسید. آن حضرت برادر رضاعی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود، چون هر دو بزرگوار از زنی به نام ثویبه شیر خورده بودند. وی مردی شجاع و با هیبت بود و در جنگ احد به دست وحشی غلام جبیر مطعم و دستور هند همسر ابوسفیان کشته شد. هند به سبب کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشت، ولی کفار قریش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. این بود که او وحشی را با دادن وعده هایی به کشتن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یا علی مرتضی علیه السلام یا حمزه علیه السلام تحریک کرد. وحشی گفت از کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پسر عمویش عاجزم ولی برای کشتن حمزه علیه السلام کمین می کنم. او در میدان جنگ، نیزه ای بر سینه و یا شکم مبارک حضرت حمزه زد و آن حضرت را شهید کرد. وقتی خبر به هند دادند، آن خبیث دستور داد سینه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک او را بیرون آورند. وقتی خواست به جگر حمزه دندان بزند، دندان های نحسش کارگر نشد. هم چنین هند با خنجر گوش ها و بینی و ... آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هنگامی که حمزه علیه السلام را با آن وضع دیدند گریستند و عبای مبارک را روی او کشیدند که خواهرش صفیه او را به آن حال نبیند. امیرمومنان علیه السلام و فاطمه الزهرا سلام الله علیها و صفیه و دیگران بر آن گریستند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر بدن مبارک او نماز خواندند و او را در احد دفن نمودند. بعد از 40 سال معاویه خواست نهری از احد عبور دهد که با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بیل ها به پای حمزه رسید و فورا خون جاری شد! امام رضا علیه السلام به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: بهترین برادران من علی علیه السلام و بهترین عموهای من حمزه است.(10)
5-وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام :
در 15 شوال سال 255 هجری قمری حضرت ابوالقاسم عبدالعظیم حسنی فرزند عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام وفات یافت.(11) ایشان از عالمان مشهور و از فضلای محدثان است که در زهد و ورع زبان زد خاص و عام بوده و از امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام روایت نقل کرده است.(12) نقل شده که ایشان به طور ناشناس وارد ری شدند و از ترس بنی عباس در ساربانان در خانه یکی از شیعیان زندگی می کردند(13) تا هنگام وفات کسی متوجه نشد آن بزرگوار کیست تا این که بعد از وفات، خواستند آن بزرگوار را غسل دهند، نوشته ای در لباس او یافتند که نسبت شریف خود را در آن نوشته بود و اکنون مرقد مطهرش در شهر ری مشهور است.
همسر حضرت عبدالعظیم، خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام است. بعضی امام زاده قاسم در شمال تهران را پدر خدیجه همسر حضرت عبدالعظیم علیه السلام میدانند. دختر آن حضرت سلمی است که حضرت عبدالعظیم علیه السلام اورا به عقد محمد بن ابراهیم بن ابراهیم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام درآورد که ثمره ازدواج سه پسر به نام های عبدالله و حسن و احمد بود.(14)
------------------------------------------
منابع:
1-بحارالانوار،ج97،ص384.
2- فیض العلام،ص201.
3-الغدیر،ج3،ص204-183.
4-منتهی الامال،باب اول،فصل6،ص87.
5-الارشاد،ج1،ص87. اسد الغابه،ج4،ص21. مسارالشیعه،ص16.
6- بحارالانوار،ج20،ص53و54.
7و8- سوره آل عمران،آیه 155. کتاب اثبات الهدی،ج2،ص364.
9- بحارالانوار، ج20،ص54.
10-مجمع البیان،ج2،ص378. بحار الانوار،ج20،ص55.
11-مستدرک سفینة البحار،ج6 ،ص66. وقایع الشهور،ص201.
12- سبل الرشاد الی اصحاب امام الاجواد،ص157. مراقد المعارف،ج2،ص54.
13- سبل الرشاد الی اصحاب امام الاجواد،ص157. مراقد المعارف،ج2،ص54.
14- ریاحین الشریعه،ج5،ص106.