نور الانواری است ماه رسول خدا ، شعبان الذی حففته من الله بالرحمه و الرضوان
خورشید تابنده اباعبدالله حسین بن علی
ماه نورافشان اباالفضل عباس بن علی
ستاره درخشان اباالحسن علی بن الحسین
فرزندانی آسمانی از معدن رحمه للعالمین ، سلاله ابرار با رنگ خدایی که " الله نور السماوات و الارض" از جنس نور ، صالحٌ بعد صالح ، صادقٌ بعد صادق ، همگی مایه خیر و برکت ، الخیرهٌ بعد الخیره ، یکی پس از دیگری آمده اند نگهبانان دین خدا ، مستحفظاً بعد مستحفظ
محدقین عرش الهی ، قدمی بر خاک زده اند تا که سیراب کنند بادیـه ها را ، تا برافراشته دارند رایـه الهـدی را روز سوم ، روزی که یکی یک دانه ای آمد ، وترالموتور عزیز خدا متولد شد ، قبل از ولادتش وعده شهادتش را پیش پیش آورده ، گویند که مادرش اشک می ریخت و می فرمود : این طفل در رحم اظهار عطش می کند ، انا الغریب می گوید ، ندای قتیل العَبره و سید الاُسره سر می دهد !!؟ . . . بگذریم ؛
سید رسولان آمد ، دلداری اش داد و فرمود خدای عالیِ اعلا دوست میدارد هرکه این علی زاده ی زهرایی را دوست بدارد ، حسینٌ منی و انا من حسین ؛
او از من است و من از او ، هم همه افتاد اهل تعقل را ، گفتند پیامبر ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی ، فرموده اند که حسین از نسل من است و من علت محدثه اسلام و حسینم علت مبقیه ، به خونش آبیاری می کند باغ دین را و تضمین می کند حیات اسلام را ، پس ماندگاری من از اوست "و انا من حسین"
اما اهل نظرگفتند کلام نبی مکرم لطیفه ای ناب تر دارد ، صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
بله ، او از من است ، حسین پسر من و در عالم وجود ، نور او از نور من است ؛ حسینٌ منی
ولی در عالم عبودیت که معبود حی قادر عالِم مدال "محمدا عبده و رسوله" به سینه من آویخته کس دیگری هست که پدر من است ، و پدر همه بندگان خدا ، اباعبدالله پس " انا من حسین"
چه بسا که حضرتش خواستند یادآوری کنند عاشورا را ، میدان عبودیت تمام عیاری را ، آنجا که عبدی از فرط عاشقی به معشوقش چنان بندگی کرد که ملقب شد به پدر بندگی خدا " اباعبدالله"
خودش را ، یارانش را ، جگرگوشه هایش ، برادرش را ، برادرزاده هایش را ، عمو زاده هایش را ، خواهرانش را ، خواهر زاده هایش را ، همسرانش را و هر چه داشت را یکجا داد و از گودالی که افتاد سجده گاهی ساخت تا مناجات کند و شکر کند این وعده گاه را : الهی راضیاً بقضائک ، تسلیماً لامرک ، لا معبود سواک
این سطح از عاشقی فقط و فقط از تو بر می آید ای ذبیح اعظم ؛ سودا چنان خوش است که یکجا کند کسی روز میلاد توست و در خانه علی با یک چشم می خندند و با چشم دگر اشک می ریزند ؛ تو با همه فرق داری
سالهاست از آن روز می گذرد و اوصاف تو دهان به دهان ، سینه به سینه و دست به دست می چرخد ؛ همه اذعان دارند هنوز به سر کوی اصحابت هم نرسیده اند ، همانانی که امیرالمومنینعلیه السلام در شأنشان فرمود : لم یسبقه الاولون و لم یلحقه الاخرون
خالقش ثار الله می نامدش ، پاشیده در جان او خون خودش را ، ابن الثاره صدایش می زند ، باریده در او از نفحاتش ، هر چه باشد خون علی در رگهایش می جوشد ، حیف از این شهد که روی خاک و خاشاک زمین ، منزل کرد !!؟ . . . بگذریم ؛
طراز عشق مدام دست و پا می زند که رمز و راز اعجاز چشم هایش را دریابد ، طنین صوت ملکوتی اش را ، شکوه صبح و سحرش را ، نشست و برخاست و راه رفتنش را ، تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیرش را
چه رویاها در سر داری . . . در اوج پر زدن کار تو نیست ، آسمان هم تاب ندارد او را ، این بوی سیب از افق دیگری است که معطر کرده عوالم را ، اگر از من می شنوی و خاطرت مکدر نمی شود ، طمع مکن راز گل سرخ را ، تعقیب مکن منتقم و زیارت ناحیه را
هرکس که با او چشم به چشم شد ، کبود شد ؛
چشمش به ضربه ای ارغوانی ، مادری . . . جوهره ی قدسیه ای
چشمش پیاله خون سرش ، پدری . . . اسدالله غالبی
چشمش گدازه ریخت ، خواهری . . .کوه صبری
چشمش پر از خون تیرباران ، برادری . . . شیرمرد دریادلی
چشمش سیلاب شد یعقوب وار ، پسری . . . زین العابدینی
از پشه لاغری چه خیزد ، بگذار سربسته بماند این راز . . . بگذریم ؛
می خواهی آرزو به دل نمانی سری بزن به عرفه اش ، حسین آباد ، کرده عالم را توحید خالصش ، نجوای عاشقانه اش : الهی انا الفقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیرا فی فقری ، الهی انا الجاهل فی علمی فکیف لا اکون جهولا فی جهلی ، الهی من کانت محاسنه مساوی فکیف لا تکون مساوئه مساوی ، الهی من کانت حقائقه دعاوی فکیف لا تکون دعاواه دعاوی
همه برای توحید به آثار مراجعه می کنند مگر او : الهی ترددی فی الاثار یوجب بعد المزار ، او جز تو نمی بیند که بخواهد برای بودنت دلیل بیاورد که نیاز باشد سراغ استدلال برود او عمیت عین لاتری سر می دهد ؛
یا من اذاق احبائه حلاوه الموانسه فقاموا بین یدیه متملقین چه درکام عزیز موحدت ریختی که به هم ریخت و پاشید از هم ، که بی شیرازه گشت کتاب ، که روی زمین آیاتش ، این طرف و آن طرف . . . بگذریم ؛
یا من استجاب الدعاء تحت قبّتک ، یا من جعل الشفاء فی تربتک ، ما را همین بس که اجازه داده اند نامت را ببریم و حض کنیم ؛
بغض بر اعدائت را ، صد شکر ؛
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک ، اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تایعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا
محبتت را ، صد شکر ؛
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک ، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم ، السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین صلوات الله علیهم اجمعین
تهیه شده توسط موسسه سروش بیداری غدیر خم
قاسمی