- از عصر امام باقر (ع) تا تاسیس آل بویه
عصر امام باقر و امام جعفر صادق ( علیه السلام ) یکی از دوران های حساس برای شیعه به شمار می آید، چه دراین روزگار دولت امویان هم چون سابق دارای قدرت و منزلت قوی نبود و تهدیدات بر علیه این حکومت آغاز گردیده بود. درعصر امام باقر (ع) مراسم و مجلس عزا به صورت دسته جمعی در بیت حضرت بر پا می شد و در این مجالس شا عران و مداحان اشعاری را در مرثیه امام حسین (ع) قرائت می کردند. وقتی که کمیت اسدي شاعر بزرگ شيعي به شهر مدينه آمد به خدمت امام باقر(ع) مشرف شد و اظهار نمود که در باره امام حسین (ع) چند بیت شعر گفته ام حضرت فرمود بخوان، آن گاه کمیت شروع به خواندن اشعاری در مرثیه امام حسین ( ع) نمود، كه امام سجاد را به گريه در آورد.( الغدیر، علامه امینی، ج (2)، ص 202 )
زمان امام صادق (ع)، مصادف با روی کار آمدن عباسیان بود. آنان که مشغول تصفیه حساب های شخصی با امويان و مخالفان داخلي و تحکيم پایه های قدرت خود بودند، چندان توجه وحساسیتی به اقدامات امام صادق (ع) نداشتند. شاید این به دلیل دوري امام از صحنه فعالیت سیاسی و مبارزاتی بود و یا این که هنوز به علویان که در روی کار آمدن عباسیان نقش اساسی داشتند، احساس نیاز می شد و راندن آنان از صحنه درآغاز خلافت خطر هایی را برای دستگاه خلافت فراهم می ساخت. در هر حال امام صادق از این فرصت ها در راستای تاسیس دانشگاه جعفری و تربیت فراوان شاگرد در علوم مختلف استفاده کرد و در برابر مذاهب دیگر ایستاد و از این رو مذهب تشیع به مذهب جعفری شهرت یافت.
در كنار اين اقدامات، امام هم چنین در ایام محرم سوگواری برای جدشان امام حسین (ع) را برپا می نمودند و از خوردن و نوشیدن خود داری می کردند تا این که ظهر می شد آن گاه مانند مصیبت زده اي، غذای اندکی مثل شیر صرف مي نمودند و از خوردن غذای لذیذ امتناع می کردند. (مسارالشیعه، شیخ مفید، ص 43) در اثر تشویق های آن جناب عزاداری امام حسین (علیه السلام ) به مناطق شیعه نشین نیز کشیده شد. چنان که وقتی ابو هارون مکفوف در حضور امام صادق ( ع) شروع به مرثیه سرایی کرد امام فرمودند: ای ابا هارون. همان گونه که در میان خود [ یعنی شهر رقه ] می خوانید، این جا نیز همان گونه بخوان.
ورود علی بن موسی الرضا (ع) به خراسان نقطه عطفی در تاریخ تشیع، به ویژه برای ايران آن زمان كه تحت حاكميت عباسيان بود، و بالاخص خراسان به شمارمی آید. امام در فرصت کوتاهی که نصیب وی شده و حکمرانان عباسی را سر گرم خویشتن می یافت، وظیفه خود را برای آگاهانیدن مردم ایفا نمود. این فرصت همان فاصله زمانی بین درگذشت هارون الرشيد و قتل امین بود. ولی شاید بتوان گفت که فرصت مزبور به نحوی – البته به شکلی محدود – تا پایان عمر امام درسال 203 هجری قمری نیز امتداد یافت. امام با شگرد ویژه خود نفوذ گسترده ای بین مردم پیدا کرد و نوشته هایش را در مشرق و مغرب کشور اسلامی منتشر می کردند. و خلاصه همه گروه ها شیفته ايشان گردیده بودند. امام(ع) از فرصت های به دست آمده برای سوگواری سرور شهیدان امام حسین (ع) به خوبی بهره برداری نموده و در فرصت هاي مقتضي ياد و خاطره عاشورا را احيا مي كردند. ( زندگی سیاسی هشتمین امام، سید خلیل، ص 168).
امام رضا (ع) در سراسر ایام محرم محزون و غمگین بود و مجلس عزاداری و مرثیه سرایی ترتیب می داد و اگر شاعر يا مرثيه سرايي حضور داشت، مي فرمود، اشعاري در مرثيه امام حسين( ع) بسرايد و در غير اين صورت خودش مصائب جدش را ذکر می کرد و می گریاند. دعبل خزاعی می گوید :خدمت سرورم امام رضا ( علیه السلام ) رسیدم، دیدم آن حضرت هم راه اصحابش محزون و اندوهگین نشسته اند وقتی که مشاهده کرد که من به سوی او می آیم، فرمود: « مرحبا به دعبل، مرحبا به کسی که با دست و زبانش مارا یاری می کند. آن گاه مرا یک طرف خود نشاند و فرمود : ای دعبل. می خواهم شعری بگویی. زیرا این روزها، ایام حزن و اندوه ما اهل بیت است و ایام سرور دشمنان ما خصوصا بنی امیه است. ای دعبل ! هر کس برمصیبت ما بگریاند، [حتی یک نفر] را، اجرش باخداست. ای دعبل! هر کس چشمش بر مصیبت ما اشک بریزد و بگرید هم راه ما و در زمره ما محشور می شود. ای دعبل! هر کس بر مصیبت جدم حسین (علیه السلام ) بگرید، البته خدا گناهان اورا می آمرزد. آن گاه دستور داد پرده ای میان ما و اهل حرم زدند و فرمود که در پس پرده بنشینند و در مصیبت جد خود بگریند. در این هنگام به من فرمود : ای دعبل! برحسین ( علیه السلام ) مرثیه بخوان. مادامی که تو زنده ای یاور و مدح کننده ما هستی پس هر چه توانستی از یاری ما کوتاهی مکن. آن گاه من گریستم و اشعاری را خواندم.
اما درقرن سوم هجری یعنی بعد از عصر امام رضا ( علیه السلام )، بیشتر اوقات، ائمه اطهار در تقیه به سر می بردند و امکان بر پا کردن مجالس عزاداری امام حسین ( علیه السلام ) برای آنان مهیا نبود. ولی با گذشت زمان این مراسم در میان شیعیان رونق وگسترش یافت و عده ای در امر مرثیه سرایی مهارت کافی کسب کردند و برخی دیگر در این زمینه شهرت یافتند. در اوایل قرن چهارم هجری، [یعنی از اواخر غیبت ضغری ]،مرثیه گویی به نام خلب مشهور بود که به دست بربهاری رییس حنابله بغداد کشته شد. هم چنین در عصر معزالدوله از نوحه گری به نام ابن اصدق سخن به میان آمده است. ( تاریخ آل بویه، ص 74 )
عمل دیگری که می بایست در تاریخ عزاداری امام حسین ( ع) به آن توجه داشت توصیه ها و تشویق های ائمه اطهار (ع) می باشد این توصیه ها همان گونه که از ابتدای این نوشته ملاحظه کردیم دایما مورد تایید وتاکید بوده است این توصیه ها و تاکیدات موجب می گردید تا نام و یاد حسین بن علی (ع) و نیز فداکاری ها و ایثار او و یارانش برای همیشه در تاریخ اسلام زنده بماند، و از سوی دیگر یادآور و پاس داشت مبارزه با ظلم و فساد، بر پایی امر به معروف و نهی از منکر، و تن به ذلت ندادن پیروان راستین آیین ناب محمدی به هر گونه ناراستی و نادرستی به شمارمی آمد، به عبارتی شهادت امام حسین و تاکید بر حفظ نسخه ای کامل و درست برای حفظ راستین خطی که علی (ع) بعد از پیامبر ادامه سوگواری آن را بر عهده گرفته بودند.
به همین لحاظ در زندگی ائمه اطهار به سفارش های فراوانی دال بر عزاداری برای سرور شهیدان بر می خوریم که« به بر پا دارندگان عزا برای حسین (ع) پاداش های فراوان وعده داده شده است » به عنوان نمونه از امام زمان (عج) روایت شده است که همانا من برای فرد شیعه ای که مصیبت جد شهیدم را یاد کند، و سپس برای تعجیل فرج و تایید ( امر من) دعا کند من نیز برای او دعا خواهم کرد. ( حماسه عاشورا، ص،226)
به نظر می رسد با توجه به سفارش ائمه در روز عاشورا شیعیان دست از کار می کشیدند و حالت غم و عزا به خود می گرفتند. مردم معمولا درصورت امکان با احتیاط درکنار مرقد حضرت ابي عبدالله(ع) درکربلا گرد هم می آمدند و به عزاداری می پر داختند. در صورتی که تهدید حکومت اموی و عباسی جدی می شد در داخل منازل مراسم عزاداری بر پا می نمودند و به یاد شهادت سالار شهیدان با خواندن مرثیه ها اشک می ریختند و قاتلان وی را لعن می کردند.
- از آل بویه تا صفویه
یکی ازمهم ترین مراحل عزاداری امام حسین (علیه السلام )، بعد از قدرت یافتن سلسله آل بویه در قرن چهارم هجری می باشد. که اوج گسترش تشیع است. در این قرن حکومت های شیعی چون : علویان طبرستان، زیدیان یمن، حمدانیان درشمال عراق، فاطمیان درمصر و آل بویه در عراق و ایران به روی کار آمدند. عزاداری امام حسین (علیه السلام برای نخستین بار در این قرن، در قلمرو و حکومت آل بویه و تحت حمایت آنان به صورت علنی و عمومی درکوچه و بازار برگزارشد؛ عموم مورخان اسلامی به خصوص مورخانی که وقایع را به ترتیب سنواتی نوشته اند به اين موارد اشاره كرده اند به عنوان نمونه ابن اثیر در ذیل وقایع سال 352 هجری قمری می نویسد :
«در دهم ماه محرم سال جاری معزالدوله به مردم دستور داد که دکان ها و اماکن کسب را ببندند و تعطیل کنند و سوگواری نمایند و قبا های سیاه مخصوص عزا بپوشند و زنان نیز موی خود را پریشان وگونه ها را سیاه کنند و جامه ها را چاک بزنند و در شهر بگردند و بگریند و بر سر و سينه بزنند و ندبه حسین بن علی رضی الله عنهما را بخوانند مردم همه آن کار را کردند و نسیان را انکارکردند، زیرا یارای منع نداشتند که عده شیعیان فزون تر وسلطان هم هم راه آنان بود. »(ابن اثیر، ص 262، ج 14)
با توجه به این که قرن چهارم، اوج گسترش تشیع بود و حکومت های شیعی در اکثر مناطق جهان اسلام از جمله : ایران، عراق، یمن، شام، مصر و طبرستان گسترده بودند، این دستور معزالدوله به طزور گسترده از سوي مناطق شيعه نشين به خصوص بغداد با استقبال رو به رو شد. از جمله سیف الدوله حمدانی – ازحاکمان سلسله شیعی حمدانیان – در قلمرو حکومت خویش، در شمال عراق، دستور عزاداری عمومی برای امام حسین ( علیه السلام ) را صادر کرد ( همان ) هم چنین حاکمان فاطمی مصر، با این که با آل بویه رقیب بودند، ولی از روش آنان پیروی کردند و در روز عاشورا، عزاداری عمومی را برای امام حسین ( علیه السلام ) مرسوم کردند.
در این باره مقريزی می نویسد "درزمان المعزلدین الله به سال 363 هـ درکشور مصر تمام فاطمیین و شیعه در روز عاشورا در کنار قبر ام کلثوم اجتماع نموده و به عزاداری پرداختند و مبلغ بی حساب برای اطعام و عزاداری و شربت مخارج نمودند و به سال 396 هـ. در مصر کلیه بازارها را تعطیل عمومی کردند و ابن مامون در سال 515هـ. از موقوفات و صدقات کشور مصر روز عاشورا را تعطیل و روز توزیع صدقات قرار داد. و در عهد صدارت افضل بن بدرالدین در مسجد حسینی قاهره بوریاها فرش شد و افضل بدین سان در قلب مردم را یافت. » (مقریزی تقی الدین، ص 314.)هم چنین بنا به گفته مقریزی بعد از سقوط فاطمییان، عزاداری امام حسین (علیه السلام ) در مصر ادامه یافت و ایوبیان نتوانستند آن را متوقف سازند. ( همان ) بعد از این زمان برگزاری عزاداری برای امام حسین (ع) در روز عاشورا به سرعت در میان شیعیان گسترش یافت و از جمله مهم ترین شعایر شیعی گردید. ابو ریحان بیرونی ( 440- 360 م-ق ) در کتاب آثارالباقیه می نویسد :
" شیعیان از راه تاسف و سوگواری به قتل سیدالشهدا در مدینه الاسلام و بغداد و شهر های دیگر گریه و نوحه سرایی می کنند و تربت مسعود حسین (ع) را در کربلا در این روز زیارت مي نمایند."( ص 524 آثارالباقیه )
در عصرآل بویه، هرگاه عاشورا با عید نوروز یا مهرگان مصادف می شد، مراسم عید را به تاخیر می انداختند. حنبلیان بغداد، به جهت کثرت شیعیان و حمایت آل بویه، نتوانستند از برپایی این مراسم جلو گیری کنند اگرچه عکس العمل هایی داشتند که گاهی خیلی شدید بود. از جمله حنابله برای دشمنی با شیعیان روز هجدهم محرم، روز قتل مصعب بن زبیر را عزا می گرفتند حتی درسال363 هجري قمري حنابله بغداد به تعبیر ابن کثیر –که خود سنی متعصبی است و با شیعه دشمنی کرده – جاهلان سنی دسته به راه انداختند و شبیه عایشه، طلحه و زبیر ساختند وگفتند:" با اصحاب علی می جنگیم، که در این فتنه تعدادی از طرفین کشته شدند ".گاهی امیران آل بویه برای جلو گیری از فتنه های حنابله، مجبور می شدند دستور دهند، به طور موقت مراسم عزاداری عاشورا تعطیل شود. از جمله در سال367 هجري قمري. عضدالدوله دستور توقف عزاداری را در روز عاشورا صادر کرد. ( ابن کثیر – البدايه والنهایة، ج 12، ص 289)
از جمله مناطقی که در قرن چهارم و پنجم در آن ها نسبت به شیعیان و مظا هر و شعایر آنان، مثل عزاداری عاشورا سخت گیری شدید به عمل مي آمد، منطقه ایران و قلمرو حکومت غزنویان و سامانیان بود. به نوشته ابن اثیر « سلطان محمود در این سال در بلاد خراسان و سایر مناطق قلمرو حکومتش، تعداد کثیری از معتزلیان، رافضیان، اسماعیليان، قرمطیان، جهمیه و مشبهه را به دار زد وکشت و تعداد دیگری را به زندان انداخت و تعداد دیگری را تبعید نمود و دستور داد آنان را بر بالای منبرها لعن کنند و جماعتی از بدعت گذاران را نفی بلد نمايند" ( ابن اثیر ج 16، ص 26 )
بعد از زوال سلسله آل بویه، حنابله بغداد با یاری سلجوقیان که جایگزین آل بویه شده بودند و بر عکس آنان از اهل سنت حمایت می کردند نسبت به عزاداری امام حسین (علیه السلام ) در روز عاشورا سخت گیری کردند و شعارهای شیعه را از مساجد آنان پاک کردند و دستور دادند در محله کرخ در اذان به جای حی علی خیرالعمل، الصلاة خیر من النوم گفته شود. آزار و اذیت حنابله به حدی شدت یافت که شیخ طوسی عالم بزرگ شیعی در سال 448 مجبور شد، بغداد را ترک کرده و به نجف اشرف مهاجرت کند ولی به تدریج با گذشت زمان از تعصب های سنی ها کاسته شد و به هم زیستی مسالمت آمیز با شیعیان روی آوردند، حتی عزاداری روز عاشورا به میان آنان نیز راه یافت.
مراسم عزاداری امام حسین (علیه السلام ) بعد از عصر آل بویه در روز عاشورا و در مناطق شیعه نشین به طرز جدی رواج داشته است. چنان که در کتاب النقص از زبان یک نویسنده متعصب سنی در قرن ششم درباره شیعه آمده است : « این طایفه روز عاشورا اظهار جزع و فزع می کنند تعزیت را اقامت کنند و مصیبت شهدای کربلا تازه گردانند بر منبر ها، قصه گویند، و علما سر برهنه کنند و عوام چاک کنند و زنان روی خراشند و مرثیه کنند. » ( تاریخ کمبریج، ج 5 ص 278 )
در کنار عزاداری مناقب خوانان برای تبلیغ تشیع و نشر عقاید آن به روش مناقب خوانی روی آورده بودند. مناقب به معنی فضایل است و مناقب خوان خواننده ای بود که بر سر بازارها و خیابان ها از فضایل علی (ع) و فرزندانش ستایش به عمل می آورد. در اوایل دوران سلجوقی کما بیش و به طور پنهانی در عراق و طبرستان فعالیت آنان ادامه يافت آنان برای پرهیز از تعقیب و آزار غالبا از جایی به جای دیگر مهاجرت می کردند.( همان، ص279)
افزون بر مناطق و شهرهای مختلف عراق مانند : نجف، کربلا، سامرا، حله، بغداد،... در بسیاری از مناطق ایران چون : ری، قزوین، قم، کاشان، آبه، نیشا بور، سبزوار، جرجان و شهرهای مختلف مازندران عزاداری امام حسین ( ع) به طرز آزاد برگذار می شده است. در این باره گزارش مولانا جلال الالدین رومی از عزاداری مردم شهر حلب دارای اهمیت است. وی در کتاب خود مثنوی معنوی اظهار می دارد که مردم حلب در روز عاشورا برای عزاداری امام حسین (ع) در یکی از میدان شهر اجتماع عظیمی را تشکیل داده بودند.
روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد وزن جمعی عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکا شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلم ها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره هاشان می رود در ویل و وشت پر همی گردد همه صحرا و دشت
(دفترششم مثنوی، ص 957 )
پس از آل بویه مراسم سوگواری برای امام حسین (ع) هم چنان ادامه یافت و از قرن چهارم به بعد مرثیه سرایی و سرودن اشعار که از قدیمی ترین اشکال عزاداری امام حسین (ع) به شمار می رفت بیش از پیش گسترش یافت و شاعران بسیاری در مظلومیت امام حسین (ع) به مرثیه سرایی پرداختند.
«مرثیه، نخستین شكل و قالب بیان تعزیه بود. در سده چهارم هجری سراینده در قالب سوم شخص از سرگذشت حزن انگیز حسین یاد میکرد و در شعر خود ضمن آن که هم دردی سوگواران را بر می انگیخت، احساسات خویش را بیان می نمود. » ( تعزیه هنر بومی ایران، ص 141 )
در زمان سلطان حسین بایقرا ( 911- 875 م ق ) سنت مداحی و منقبت خوانی که از سنن جا افتاده و معمول در این عصر به شمار می آید رواج بیشتری یافت. این امر در نشر و اشاعه برتري و فضایل اهل بیت (ع) و در نتیجه ترویج تشیع تاثیر فراوان داشت. مداحان و مناقب خوانان گاهی به بیان فضایل ائمه اطهار(ع) اکتفا نکرده و حتي به مخالفان آنان نيز می تاختند که منجر به درگیری و حتی شهادت آنان می شد همان گونه که حسن علی مداح نامي جانش را در این راه از دست داد. (تشیع در خراسان، ص 181 )
از قرن چهارم شکل دیگر از مرثیه سرایی درکنار سرودن اشعار گسترش یافت که عبارت بود از بیان مظلومیت شهیدان کربلا در قالب نثر یا همان مقتل خوانی که تالیف کتاب های فراوان مقتل در این راستا بوده است، با توجه به این که این گونه کتاب ها تنها جنبه تاریخی نداشته وگریاندن هم از انگیزه های تالیف آن ها بوده و شاهد آن آوردن احادیثی است که در ثواب و فضیلت گریه بر امام حسین (علیه السلام ) وارد شده است از این رو واعظان در روز عاشورا در منابر ذکر امام حسین (علیه السلام ) را می کرده اند و این مطلب مختص شیعه نبوده و عالمان اهل سنت نیز در روز عاشورا مصیبت امام حسین را (علیه السلام ) ذکر می کردند که نمونه هایی از آن را در کتاب عبدالجلیل رازی به اسم النقص مي توان مشاهده نمود.
البته این شکل از مرثیه سرایی را می توان در امتداد قصه گویی دانست که در قرون نخستین متداول بوده است. دسته های سینه زنی شکل جدید عزاداری بود که در عصر آل بویه به مراسم سوگواری امام حسین (ع) دسته های سینه زنی افزوده شد. معزالدوله درسال 352 دستور داد، روز عاشورا تعطیل شود. شیعیان به صورت دسته جمعی با حالت غم و اندوه به سر و روی خویش کاه و خاکستر می پاشیدند و به سر و سینه می زدند واشعاری در عزای امام حسین ( علیه السلام ) می خواندند و خیابان های شهرها را می گشتند. هم چنین دراین روز مردم از تهیه غذا برای خویش خودداری می کردند. از این رو نیکوکاران احسان و اطعام می دادند. تنها آلتی که از آن در این نوع دسته ها نام برده شده طبل است. ابن کثیر در این باره می گوید : «رافضیان در دولت بنی بویه در حدود سال 400 هجری [درباره عزاذاری حسین ( علیه السلام ) ] اسراف و زیاده روی می کردند. در بغداد و سایر شهرها در روز عاشورا در بازار ها و خیابان ها طبل می زدند و بر سر خویش کاه و خاکستر می پا شیدند و بر خیمه ها[ به رسم عزاداری] کرباس آویخته بودند و می گریستند و بسیاری از آن ها به جهت هم دردی با حسین (ع) آب نمی نوشیدند. زنان صورت هایشان را باز می کردند و می گریستند و به صورت وسینه خود میزدند و پا برهنه در بازار می رفتند. » ( البدایه والنهایه، ج 8، ص 202 )
- از زمان صفویه تا معاصر
بی شک در عصر صفوی مراسم عزاداری و سوگواری امام حسین ( علیه السلام ) وارد مرحله جدیدی شد. شاهان صفوی نه تنها خود، شیعه و به غایت، علاقمند به خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بودند، بلکه خودرا ملزم به ترویج مکتب اهل بیت ( علیهم السلام ) و اشاعه مذهب شیعه می دانستند. یاد و ذکر شهادت امام حسین ( علیه السلام ) که یکی از شعایر و نمود های مهم تشیع می باشد، در این عصر به رشد و شکوفایی چشم گیری رسید و تقریبا به مرحله تکامل خود پا نهاد.
عزاداری امام حسین(علیه السلام ) به تمام مناطق وحکومت صفویان، حتی روستاها نیز کشیده شد. در حالی که قبل از آن در برخی از مناطق ايران هم چون اصفهان كه متعصبان اهل سنت در اکثریت بودند، بر پایی این مراسم میسر نبود.
از سوی دیگر زمان سوگواری افزون بر دهه محرم و عاشورا و ماه صفر و ماه رمضان که اوقات شهادت و رحلت سایر معصومان (علیه السلام ) در آن ها واقع شده، گسترش یافت درحالی که بیش از این گزارشی از سوگواری شیعیان در سایر روزها، غیر از روز عاشورا وجود ندارد. البته از عصر امام صادق (علیه السلام ) شیعیان عراق در روزهایی غیر از عاشورا نیز که روایتی در فضلیت امام حسین (علیه السلام ) در آن روزها وارد شده در کربلا و کنار آن حضرت به عزاداری می پرداختند.
پادشاهان صفوی و در راس آنان شاه تهماسب اول ( 984- 930 ) توجه خاصی به اشعار مذهبی داشت. کاهش نفوذ تصوف از زمان تهماسب و شدت گرفتن علایق شیعی، بر روی شعر فارسی تاثیر قاطعی داشته است. این تاثیر از آن روست که دربار صفوی و در راس آن شاه صفوی، علاقه چندانی به غزل و اشعار ستایشی و مدحی و حتی حماسی نداشته و شاعران را بر آن می داشت تا درباره ائمه اطهار (ع) شعر بسرایند. دراین باره به عنوان نمونه می توان به محتشم کاشانی اشاره کرد.
اسکندر بیگ ترکمان در کتاب عالم آرای عباسی به هنگام صحبت از شاعران عصر شاه تهماسب درباره او می نویسد:
«در اوایل حال حضرت خاقانی جنت مکانی را توجه به حال این طبقه (شعرا) بود... و در اواخر ایام حیات که در امر به معروف و نهی از منکر مبالغه عظیم می فرمودند، چون این طبقه علیه را وسیع المشرب شمرده از صلحا و زمره اتقیا نمی دانستند زیاده توجهی به حال ایشان نمی فرمودند و راه گذرانیدن قطعه و قصیده نمی دانند. مولانا محتشم کاشانی قصیده ای غرا در مدح آن حضرت و قصیده ای دیگر در مدح مخدره زمان، شهزاده پریخان خانم به نظم در آورده مذکور معروض گشت: شاه جنت مکان فرمودند که من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند. قصاید در شان شاه ولایت و ائمه معصومین (علیهم السلام) بگویید، صله اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند: زیرا که به فکر دقیق معانی بلند و استعاره های دور از کار در رشته بلاغت در آورده به ملوک نسبت می دهند که به مضمون در اکذب اوست احسن او اکثر در موضوع خود نیست. اما اگر به حضرات مقدسات نسبت نمایند شان معانی نشان بالاتر از آن است که متحمل الوقوع است."( اسکندر بیگ منشی، ج(1)، ص 178.)
از این رو شاعران بزرگ چون: محتشم کاشانی اشعار ماندگاری را در مرثیه امام حسین (ع) در این دوره به یادگار گذاشتند که تا به امروز دست مایه مهمی برای مراسم روضه خوانی منابر و دسته های سینه زنی گردیده است از سوی دیگر شاهان صفوی نسبت به شعایر مذهبی و شیعی تعصب و علاقه زیادی داشتند: نصراله فلسفی در این باره می نویسد: « در ده روز اول محرم از طرف شاه و بزرگان و اعیان کشور در پایتخت و شهر های دیگر مجالس روضه خوانی دایر می شد و در شب و روز عاشورا و روز بیست و یکم رمضان دسته های سینه زن و سنگ زن و امثال آن ها با مراسم و تشریفاتی که هنوز هم در بسیاری از شهرهای ایران متداول است به راه می افتاد.»( فلسفی، نصراله، ج3، ص 874.)
شاه عباس در سفرهای جنگی و حتی پشت قلعه دشمن نیز مراسم عزاداری عاشورا را فراموش نمی کرد و در اردوی خود مجالس روضه و سوگواری بر پا می ساخت. از آن جمله در ماه محرم سال 1013 هجری که قلعه ایروان را در محاصره داشت و با ترکان عثمانی می جنگید، مراسم عزاداری دایر کرد و در شب عاشورا از اردوی او چنان فریاد و فغان برخاست که مردم قلعه اندیشناک شدند و به گمان این که شاه فرمان حمله شبانه و ناگهانی داده است آماده تسلیم گشتند.(عالم آرای عباسی، ج(2)، ص 655.)
در مجالس عزاداری محرم واعظان بیشتر مطالبی را که در کتاب روضه الشهدا نوشته شده بود نقل می کردند و به همین سبب این مجالس به روضه خوانی موسوم و مشهور شد. کتاب روضه الشهدا را مولانا حسین واعظ در زمان الجايتو نوشته است. مجالس روضه را غالبا اشخاص معروف، نجیب زادگان یا بازرگانان در ماه محرم برگزار می کردند و تعداد کافی از روضه خوانان حرفه ای را دعوت می کردند و بعد از آن شامی کم و بیش مختصر می دادند.( ادوارد برون، ص184.)
مرحوم میرزا حسین نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان می گوید: « در عصر فاضل متبحر ملا حسین کاشفی، چون کتاب روضه الشهدا را تالیف نمود، مردم رغبت نمودند در خواندن آن کتاب در مجالس مصیبت و به جهت فصاحت و اخلاق آن کتاب، هرکس از عهده خواندن آن بر نمی آمد، بلکه اشخاص مخصوصه بودند که آن را درست آموخته در مجالس تعزیه داری می خواندند و ایشان معروف شدند به روضه خوان یعنی خواننده کتاب روضه الشهدا پس از آن کم کم از آن کتاب به کتاب دیگر انتقال نمودند و از آن، به خواندن از حفظ و آن اسم اول برایشان ماند».(لؤلؤ و مرجان،ص 8.)
باید توجه داشت که روضه خوانان در عصر صفوی کار مناقب خوانان، مداحان و مرثیه سرایان گذشته را انجام می دادند. از سوی دیگر جای قصه گویان و مقتل خوانان و حتی واعظان را هم گرفته بودند. از این زمان به بعد وعظ و خطابه و مرثیه سرایی در وجود روضه خوانان جمع شده و آنان با در هم آمیختن نظم و نثر، مردم را به گریه وا می داشتند. اینان از میان تحصیل کردگان علوم دینی بودند. هر چه همه واعظان و گویندگان تخصص کافی در گریاندن مردم نداشته اند. پیتر و دلاواله سفرنامه نویس عصر شاه عباس می نویسد:
« هنگام ظهر در وسط میدان در بین جماعتی که گرد آمده اند یک ملا که غالبا از نسل محمد است و در ایران به او سید، یعنی آقا می گویند و علامت ممیزه اش، عمامه سبز است، بالای منبر می رود. در ترکیه به این گونه اشخاص امیر و در مصر به آنان شریف می گویند و من بر خلاف ترکیه که اعقاب محمد همیشه عمامه سبز بر سر دارند، در ایران ندیدم به غیر از این گونه مواقع کسی عمامه ای با این رنگ بر سر گذارد. منبر مشرف بر همه زنان ومردانی است که بعضی بر روی زمین و بعضی بر روی چهار پایه های کوتاه نشسته اند و ملا بر روی آن شروع به روضه خوانی و توصیف حسین می کند و به شرح وقایعی که منجر به قتل او شد می پردازد و گاهی نیز شمایلی چند نشان می دهد و روی هم رفته تمام سعی و کوشش خود را به کار می بندد، تا هرچه ممکن است بیشتر حاضرین را وادار به ریختن اشک کند.» ( دلاواله، ص 101)
هم چنین تاورنیه که در عصر شاه صفی دوم صفوی به ایران آمده است می نویسد:
«در همین ایام که آفتاب غروب کرد، در اغلب گذرها و میدان ها منابری نصب شده واعظین مشغول موعظه و حاضر کردن مردم برای روز مخصوص [عاشورا] هستند.»(تاورنیه، ص 88 )
در رابطه با برگزاری مراسم عاشورا اکثر سفرنامه های این دوران مطالبی را نوشته اند. به عنوان نمونه دلاواله می نویسد: « در مراسم عاشورا همه غمگین و مغموم به نظرمی رسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه، یعنی رنگی که در مواقع دیگر، هیچ وقت مورد استعمال قرار نمی گیرد، بر تن می کنند. هیچ کس سر و ریش خود را نمی تراشد و به حمام نمی رود و به علاوه نه تنها از ارتکاب هرگونه گناه پرهیز می کند بلکه خود را از هر گونه خوشی و تفریح محروم می سازد... روز دهم محرم دسته های بزرگی به راه می افتد که به همان نحو بیرق و علم با خود حمل می کنند و بر روی اسب های آنان سلاح های مختلف و عمامه های متعدد قرار دارد و به علاوه چندین شتر نیز هم راه دسته ها هستند که بر روی آن ها جعبه هایی حمل می شود که درون هر یک سه – چهار بچه به علامت بچه های اسیر حسین (ع) قرار دارند علاوه برآن، دسته ها هر یک به حمل تابوت هایی می پردازند که دور تا دور آن ها مخمل سیاه رنگی پیچیده شده و در روی آن ها یک عمامه که احیانا به رنگ سبز است و نیز یک شمشیر جای داده اند و دور تا دور تابوت سلاح های گوناگونی چیده شده است و تمام این اشیا روی طبق های متعدد، برسر عده ای قرار دارد که به آهنگ سنج و نای، جست وخیز می کنند و دور خود چرخ می زنند. (دلاواله، ص 101)
درباره سفرنامه های عصر صفوی باید گفت گزارش های سفرنامه نویسان- در عین حال که خالی از اشتباهات و سو تفاهم ها و بدبینی ها نیست- حاکی از گستردگی این مراسم در عصر صفوی در سراسر ایران می باشد. به عنوان مثال تاورنیه که از مسافران
خارجی عصر صفوی است- هم راه با بد بینی و نیش – می نویسد :
« اکنون از تشریفات بزرگ مذهبی ایرانی ها که مربوط به حسن و حسین (علیهما السلام) پسرهای علی (علیه السلام) است، گفت وگو می نماییم: هشت یا ده روز قبل ازآن روز مخصوص (عاشورا)، متعصب ترین شیعیان تمام صورت و بدن خود را سیاه می کنند و برهنه و عریان می شوند؛ فقط با پارچه کوچکی ستر عورت می نمایند و سنگ بزرگی به هر دستی گرفته در کوچه و معبر گردش نموده آن سنگ ها را به یکدیگر زده انواع تشنجات به صورت و بدن فرد داده متصل فریاد می کنند. حسین حسین، حسین حسین، و به قدری این حرکت را تکرار می نمایند که دهانشان کف می کند و تا غروب مشغول این کار هستند. شب ها مردمان مقدسی هستند که آن ها را به خانه های خود برده و اطعام شایانی می نمایند و در همین ایام که آفتاب غروب کرد، در اغلب گذرها و میدان ها، منابری برای واعظان برپا می کنند و همه برای گوش دادن به سخن آن ها می آیند و مردم آماده مراسم عزاداری می شوند." (تاورنیه، ص88)
هم چنین کارری درسفرنامه خود در رابطه با مراسم عاشورا می نویسد:
« این مراسم ده روز طول می کشد و در تمام این مدت میدان ها وگذرگاه چراغانی و روشن، و علم های سیاه در همه جا بر افراشته است. در سرگذرها صندل هایی گذاشته اند که هرچندگاه یک ملا بر روی آن می نشیند و سخنانی درمنقبت و مصیبت کشتگان می گوید. همه ساکنان محلات در حالی که به عنوان سوگواری جامه کبود یا سرخ برتن کرده اند، در پای کرسی وعظ و مرثیه آنان می نشینند. بعضی از این اشخاص در بین وعظ دو ملا از میوه فصل نیز استفاده می کنند. زنان ایران، احترام زیادی برای واعظان قایل اند و عده ای از آنان با اهدای پول نقره و حلوا و شربت گل از واعظان جلب خشنودی و التماس دعا می کنند.» (کارری، ص 150)
از این زمان به بعد تکیه ها و حسینیه ها و موقوفات مربوط به عزاداری امام حسین (ع) در ایران شکل گرفت؛ سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول می نویسد:
« یکی از علل اساسی خیرات و مبرّات ایرانیان برای ساختن آب انبارها و نجات مردم از تشنگی، توجه به همین امر تشنگی حسین و یارانش در همین واقعه است». ( دن کارسیا،ص 210)
در عصر صفوی دسته هاس سینه زنی هم راه با خواندن اشعار با آهنگ یک نواخت- که در عزاداری امام حسین (ع) سروده شد بود- در کوچه ها و خیابان ها می گشتند. در این عصر برای افزایش هیجان مردم و هر چه شکوه مند تر شدن دسته های عزاداری نواختن طبل و کوبیدن سنج معمول گردید و ادوات جنگی – که در میدان رزم کاربرد داشت- به این گونه مجالس راه یافت. شیپور زنی، علم گردانی، حرکت دادن کتل، مورد استفاده سوگوراران قرار گرفت.گردانیدن مرکب بدون راکب در میادین عمومی و معابر در هنگام عزاداری از سنت های رایج این عصر به شمار می آید.( تعزیه هنر بومی، ص 10)
در دوران قاجاریه موارد دیگری به دسته های سینه زنی افزوده گردید که از جمله آن ها می توان به : خون آلود کردن سر و صورت با تیغ زدن و قمه زدن به فرق سر اشاره نمود. بنجامین سفرآمریکا در عصر ناصرالدین شاه می نویسد: « در روز عاشورا دسته های مردان در حالی که جلوی پیراهن های خود را باز کرده و با دو دست به سينه می کوبند مرتبا فریاد می زنند: یا حسین! یا حسین. .. در این میان ناگهان جمعی سفید پوش که کاردهایی در دست دارند با هیجان زیاد کاردها را بالا برده و به سرخود می زنند و خون از سر آن ها و از کاردهایی که در دست داشتند فواره می زند وسر تا پایشان را سرخ می کند... » (بنجامین، ص 284)
اگر بتوان به نوشته دلاواله استناد کرد باید گفت این گونه اعمال ابتدا از سوی درویشان و صوفیان، در عصر صفویه متداول گردیده بود. وی می نویسد: « بسیاری از دراویش در کوچه های پر آمد و رفت شهر، تمام بدن خود تا گلو و حتی قسمتی از سر را در خمره هایی از گل پخته که در داخل زمین پنهان شده، فرو می کنند به طوری که انسان تصور می کند واقعا مدفون شده اند و از طلوع تا غروب خورشید و حتی تا پاسی از شب گذشته به همین نحو باقی می مانند...
جمعی دیگر در میدان ها و کوچه های مختلف و جلوی خانه های مردم برهنه و عریان در حالی که فقط با پارچه سیاه یا کیسه تیره رنگی ستر عورت کرده و تمام سر تا پای خود را با ماده ای سیاه و براق شبیه آن چه ما برای رنگ زدن جلد شمشیر یا فلزات دیگر استعمال می کنیم، رنگ زده اند حرکت می کنند و تمام این تظاهرات برای نشان دادن مراتب سوگواری و غم و اندوه آنان در عزای حسین است. به هم راه این اشخاص عده ای برهنه نیز راه می روند که تمام بدن خود را به رنگ قرمز در آورده اند. تا نشانی از خون هایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که آن روز نسبت به حسین (علیه السلام) انجام گرفته است، باشد و همه با هم آهنگ های غم انگیز در وصف حسین (ع) و مصایبی که بر او وارد شد، می خوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند به یکدیگر می کوبند و از آن صدای حزن انگیزی به وجود می آورند و به علاوه حرکتی به سر و تن خود می دهند که علامتی از اندوه بی پایان آن هاست و بیشتر به رقص شباهت دارد.» (دلاواله، ص 100)
با توجه به گزارش هایی که از سوی سفرنامه نویسان از شکل عزاداری عصر صفوی در دست است، می توان گفت که تعزیه و شبیه خوانی در عصر صفوی به عنوان شکل مستقلی از عزاداري و سوگواری ایام محرم در کنار دسته های سینه زنی، همانند امروز مطرح نبوده است، بلکه در مراحل مقدماتی و ابتدایی قرار داشته است در سفرنامه پیتر ودلاواله در عصر شاه عباس آمده است: « پس از این که روز دهم ماه محرم یعنی روز قتل فرا رسید (این روز امسال مصادف با هشتم ژانویه شد) از تمام اطراف و محلات اصفهان و به طوری که قبلا به مناسبت روز قتل علی توصیف کردم، دسته های بزرگی به راه می افتد که به همان نحو بیرق و علم با خود حمل می کنند و بر روی اسب های آنان سلاح های مختلف و عمامه های متعدد قرار دارد و به علاوه چندین شتر نیز هم راه دسته ها هستند که بر روی آن ها جعبه هایی حمل می شود که درون هر یک سه چهار بچه به علامت بچه های اسیر حسین شهید قرار دارند. علاوه بر آن، دسته ها هر یک به حمل تابوت هایی می پردازند که دور تا دور آن ها مخمل سیاه رنگی پیچیده شده و در روی آن ها یک عمامه که احیانا به رنگ سبز است و هم چنین یک شمیر جای داده اند.» (همان )
هم چنین در سفرنامه تاورنیه که در عصر شاه صفی صفوی به ایران آمده از اسب های بی سوار و عماری هایی که طفلی درآن به علامت جذاب علی اصغر خوابیده، در دسته های عزاداری ذکر به میان می آورد که به نحوی به هدف ترسیم عینی واقعه کربلا انجام می گرفته است.(تاورنیه، ص 89)
اما این که تعزیه به صورت تکامل یافته امروزی، از چه زمانی معمول گشته، نصرالله فلسفی می نویسد:« تعزیه خوانی ظاهرا در زمان شاه عباس و جانشینان او هنوز در ایران مرسوم نبوده ؛ زیرا در هیچ یک از تواریخ و سفرنامه های این زمان نامی از آن برده نشده است. بر پا ساختن مجالس تعزیه از زمان پادشاهی کریم خان زند متداول شد. نوشته اند که در عهد وی سفیری از فرنگستان به ایران آمد و در خدمت آن پادشاه شرقی در تعریف تاثرهای حزن انگیز بیان کرد و کریم خان پس از شنیدن بیانات وی دستور داد که صحنه هایی از وقایع کربلا و سرگذشت هفتاد و دو تن را ساختند و از آن حوادث غم انگیز مذهبی نمایش هایی ترتیب دادند که به تعزیه معروف گشت».( فلسفی، ص 857)
تعزیه نخست در چهاراه ها و میادین انجام می شده بعدها به بازارها، کاروان سراها، منازل شخصی و تکیه هایی که در عصر قاجار ایجاد شدند- کشیده شد. به هرحال در دوره قاجار تعزیه، هم از نظر محتوا و کیفیت و نحوه برگزاری و هم از نظر محل برپایی آن به تکامل رسید.
منابع و مآخذ
1- ابن اثیر. تاريخ كامل. ج 16، ترجمه علی هاشمی حائری،( تهران: انتشارات علمی، 1368)
2-ابن کثیر. البدایه والنهایه(بيروت: منشورات مکتبه المعارف، 1408 هـ. ق )
3- ارز رومی محمد عارف. تاریخ انقلاب الاسلام بین الخاص والعام، در سال 1307هـ. ق ( تهران: نسخه خطی کتابخانه ملی به نمره 1308در سه جلد)
4- امینی عبدالحسین. الغدیر، ( بيروت: دارالکتاب العربی، ط 5، ج2. 1403هـ.ق )
5- براون ادوارد. تاریخ ادبیات ایران ( از صفویه تا عصر حاضر) ترجمه، دکتر بهرام مقدادی، (تهران:مروارید،1369)
6- برنجيان جلال.حماسه عاشور به بيان حضرت مهدي (عج)( تهران: انتشارات طور، 1374)
7- بويل. جي. آر. تاريخ ايران كمبريج.ترجمه حسن انوشه ( تهران: امیر کبیر، 1346 )
8- بنجامین.س.ج.و. سفرنامه بنجامین. ترجمه مهندس محمد حسين کرد بچه(تهران: سازمان انتشارات جاویدان، 1369)
9- بیرویی ابوریحان. آثار الباقیه. ترجمه اکبرداناسرشت ( تهران : امیرکبیر،1377)
10-تاورنيه ژا ن باتيست. سفرنامه تاورنيه. ترجمه حميد ارباب شيراني.( تهران: نيلوفر، 1383)
11-پترو چلکووسکی ر. ک. تعزيه هنر بومی پیشرو ایران، ترجمه داود حاتمی(تهران انتشارات، علمی وفرهنگی 1367)
12- داوودی عبدالمجید ناصری. تشیع در خراسان عهد تیموریان( تهران: آستان قدس رضوی، 1378)
13- دلاواله پیترو. سفرنامه دلاواله ترجمه شعاع الدین شفا، ( تهران: علمی وفرهنگی. 1381)
14- سیدابن طاووس. لهوف. ترجمه، علیرضا رجالی تهرانی( تهران: انتشارات نبوغ، 1384 )
15-. ........... اقبال الاعمال،(بیروت: منشورات موسسه العلمی للمطبوعات)ط اول،،1417 هـ. ق
16-شیخ المفید. مسار الشیعه، الموتر العالمی لا طیفه، ط 1، 1413هـ. ق.
17-فقیهی علی اصغر تاریخ آل بویه ( تهران: انتشارات سمت 1378)
18- فلسفی نصراله. زندگانی شاه عباس اول، ( تهران: انتشارات علمی، 1371)
19-فيگوئروا سيلوا.سفرنامه فيگوئروا.ترجمه غلامرضا سميعي(تهران: انتشارات نو، 1363)
20- کارری جووانی فرانچسکو جملی. سفرنامه کارری، مترجم عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ –( تهران: انتشارات علمی وفرهنگی، 1383)
21-مقریزی تقی الدین. المواعظ والاعتبار فی ذکرالخطط والاثار، ( مصر: موسسه الفرقان للتراث الاسلامی)
22 - منشی اسكندر بيگ. تاریخ عالم آرای عباسی به كوشش ایرج افشار( تهران: امیر کبیر 1382)
23- مولوی جلال الدین. مثنوی معنوی،، تصحیح رینو لدالین نیکلسون( تهران: - انتشارات بهزاد،1370)
24-نوري ميرزا حسين. لؤلؤ و مرجان-(تهران: کانون انتشارات عابدی، بی تا)
العبد تهماسب طالبي