در این که وجود قانون یک سری آزادی های ما را سلب می کند شکی وجود ندارد. به عنوان مثال رجوع کنیم به قوانین رانندگی در سطح شهر وجود چراغ قرمز مسلما آزادی ما را در گذشتن از خیابان از ما سلب می کند و این اجازه را به ما نمی دهد که ما به دلخواه و همان طور که دوست داریم بدون هیچ مانعی از خیابان بگذریم. این مساله در مورد تمام قوانینی که برای ما در نظر گرفته شده صدق می کند. ولی اگر بخواهیم منصفانه عمل کنیم باید این مساله را نیز در نظر بگیریم که اگر این قوانین و محدودیت ها وجود نداشته باشد چه اتفاقی می افتد؟
با کمی دقت و بررسی متوجه می شویم که نتیجه ی نبودن این قوانین و محدودیت ها چیزی جز هرج و مرج نیست که در نتیجه ی این هرج و مرج، زندگی خود ما با سختی ها و مشکلات روبرو می شود. این نوع قوانین و بایدها و نبایدها و بکن ها و نکن ها، در سطح خانواده ها نیز وجود دارد.
در خانواده همه در یک زمان غذا می خورند و یا می خوابند ویا به مسافرت می روند، به فرزند امر و نهی می کنند که چه بپوشد و چه بخورد و از او می خواهند که درس بخواند، کوشش کند، ورزش کند و تمامی این مسایل به نفع کل خانواده و کسانی که این مسایل را رعایت می کنند، می باشد. این محدودیت ها در امور علمی نیز وجود دارد، مثلا در مورد استفاده از آنتی بیوتیک ما ملزم هستیم که در ساعتی خاص آنرا مصرف کنیم و اگر کسی به دلخواه خود و هر زمانی که بخواهد آنرا مصرف نماید، دارو تاثیر خود را نمی گذارد. پس حتی در این قبیل موارد نیزقوانینی وجود دارد که باید رعایت شود.
از دیگر قانون هایی که برای ما تعریف شده، وارد شدن به خانه از طریق در است. هر گاه بخواهیم وارد منزل کسی شویم، ابتدا باید در بزنیم بعد وارد شویم. اگر کسی دوست داشته باشد به جای در از دیوار وارد شود، او را به جرم دزدی دستگیر خواهند کرد.
پس به راحتی و با کمی دقت به این نتیجه می رسیم که درست است که قوانین جلوی قسمتی از آزادی های ما را می گیرد و برای ما محدودیت هایی ایجاد می کند ولی در نهایت این قوانین و محدودیت ها به نفع ما و در جهت هم وار کردن مسیر زندگی و برداشتن مشکلاتی است که در صورت نبودن قوانین به وجود می آید.
پس با وجود این که نمی توان منکر شد که وجود قانون آزادی های ما را سلب می کند ولی با کمی تفکر این مساله محرز می شود که اصلا بدون وجود قوانین نمی شود زندگی کرد.
پس برای زندگی در هر جامعه ای ملزم به رعایت یک سری قوانین هستیم، برای ورود به هر حریمی باید در راه و طریق ورود به آن را بیابیم. ورود به حریم دین هم باید از دری صورت گیرد و آن در، تنها با پذیرش ولایت ولی خدا باز خواهد شد. تنها در صورتی اعمال ما پذیرفته خواهد شد که از در وارد شویم در غیر این صورت حکم آن دزدی را خواهیم داشت که از دیوار بالا رفته.
ما با پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین- علیه السلام- و ائمه ی معصومین- علیهم السلام- ملزم به رعایت یک سری قوانین هستیم که در ظاهر سختی هایی برای ما به وجود می آورد ولی در نهایت به راحتی به این مساله می رسیم که وجود این قوانین برای زندگی بهتر ضروری است. و تمامی منافع آن به خود ما می رسد نه به امام. و تمامی ضررهایی که در صورت سرباز زدن از این قوانین حاصل می گردد نیز اول از همه به خود ما برمی گردد.
نکته قابل توجه دیگر این است که گاهی شما معامله گر هستید، یعنی برای بدست آوردن چیزی که می خواهید ملزم به انجام عملی یا پرداخت وجهی هستید. گاهی برای رسیدن شما به مقصودتان پیش نیاز است که کاری انجام دهید حتی اگر طرف مقابل مجانی و بدون چشم داشت کالایش را در اختیار شما قرار داده باشد. مثلا شما برای مشکل دندانتان به دندان پزشک مراجعه می کنید، پزشک برای معالجه ی شما 20000 تومان پول می گیرد و بعد چند قرص و آمپول و پرهیز و دستور العمل می دهد اگر پزشک بخواهد شما را مجانی و بدون هیچ چشم داشتی شما را مداوا کند، قرص و آمپول و پرهیز و دستور العمل که می دهد، نفعش فقط و فقط برای شماست.
دستورات دین و ائمه ی هدی- علیهم السلام- از نوع دوم است و دستورات و قوانینی که از این طریق برای ما تعیین شده تنها به نفع خودمان می باشد. امام مانند پدری که از هر پدر دیگری مهربان تر است، امتش را از اشتباهات نهی کرده و به درست زیستن امر می کند.
پس در نهایت، با وجود این که ولایت پذیری ما یک سری محدودیت برای ما به وجود می آورد و یک سری از آزادی های مارا سلب می کند ولی در نهایت نفع و سود آن اول از همه به خود ما می رسد.