امام باقر علیه السلام در سوم صفر سال 57 هجری قمری در مدینه منوره متولد شد. آن حضرت سه سال و شش ماه با جدّش امام حسین علیه السلام و 34 سال با پدرش امام زین العابدین علیه السلام زندگی کرده و 19 سال و ده ماه نیز مدت امامت آن حجت الهی به طول انجامید. در این جا بر آنیم تا با گوشه ای از اندرزهای حکیمانه آن حضرت آشنا شویم.
تا برمیخیزم فراموش میكنم!
در محضر حضرت باقر(علیهالسّلام) نشسته بودم و با امام گفتگو میكردم كه ناگهان «حمران بن اعین» وارد شد و سلام كرد. برای پرسیدن چند پرسش آمده بود. پرسش هایش را مطرح كرد و هنگامی كه میخواست از جایش برخیزد و مجلس را ترك كند، از امام باقر(علیهالسّلام) پرسید: «وقتی ما در محضر شما هستیم و سخنان ارزش مند شما را میشنویم، دل هایمان نرم و روانمان از بیرغبتی به این دنیا آسوده میشود و آن چه در دست مردم است و مال و ثروت دنیا در نظرمان بیارزش جلوه میكند؛ ولی همین كه از نزد شما مرخص و مشغول زندگی و داد و ستد میشویم، دوباره همان حالت های پیشین به سراغ ما میآید و معنویت در ما كم رنگ میشود. دلیل این تغییر حالت چیست؟
حضرت فرمود: «این حالت به دل شما مربوط است كه گاه نرم و گاه سخت میشود»؛
آنگاه با نقل داستانی، پاسخ را برای او بیشتر شفاف كرد. امام فرمود:
روزی جمعی از اصحاب و یاران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گرد آن حضرت نشسته بودند. یكی از آن ها پرسید:
«ای رسول خدا! ما درباره این كه مبادا منافق شویم، سخت در هراسیم.»
پیامبر فرمود: «چرا هراسانید؟»
گفتند: «هنگامی كه ما در حضور شما هستیم، شما با نصایح خود به ما تذكر میدهید و ما را به آخرت تشویق میكنید. در ما حالت ترس پدیدار میشود و دوستی دنیا را فراموش میكنیم؛ به گونهای كه بدان بیمیل میشویم و گویی دوزخ را با چشم میبینیم؛ ولی همین كه از حضور شما مرخص میشویم و به خانههایمان باز میگردیم، گویا هرگز در حضور شما نبودهایم و هیچگونه حالت معنوی در ما ایجاد نمیشود. آیا شما از این كه این حالت، نشانه نفاق در ما باشد، نگران نیستید؟»
پیامبر(صلی الله علیه و آله) با لبخندی سرشار از رضا فرمود: «نه، هرگز! این نشانه نفاق در شما نیست؛ بلكه وسوسههای شیطان است كه شما را به سوی دنیا تشویق میكند. به خدا سوگند! اگر شما همان حالت را كه میگویید در حضور من پیدا میكنید، نگه دارید و ادامه دهید، به مقامی دست مییابید كه فرشتگان، دست در دست شما مینهند و روی آب راه میروید. بدانید كه مومن، همواره در خطر سقوط در پرت گاه گناه است؛ از این رو، بسیار توبه كنید؛ مگر این سخن خداوند را نشنیدهاید؛ كه میفرماید(1): «خداوند توبهكنندگان و پاكان را دوست دارد.» و خداوند میفرماید(2): «از پروردگار خویش درخواست آمرزش كنید و به سوی او بازگردید.»(3)
نیش زبان
روزی «سلیمان بن خالد» كنار امام نشسته بود كه امام (علیهالسّلام)، سكوت را شكست و فرمود: «ای سلیمان! آیا میدانی مسلمان راستین كیست؟» سلیمان كه میدانست امام میخواهد درس دیگری به او بیاموزد و بیصبرانه منتظر پاسخ بود، گفت «فدایت شوم! شما بهتر میدانید.» امام فرمود: «مسلمان راستین، كسی است كه مسلمانان از گزند زبان او در امان باشند.»(4)
نكند فرشتگان را برنجانید!
فرزند «خدیجه»، نوه امام سجاد (علیهالسّلام) از دنیا رفت و مردم با چهرههای غمگین، دسته دسته برای گفتن تسلیت به خانه اش آمدند. زنی از میان زنان برخاست و به زن دیگری كه نوحهسرایی میدانست، گفت: «برخیز و نوحهخوانی كن.» زن، اشعار غمانگیزی در سوگ فرزند خدیجه خواند. خدیجه در اشعار زن دقت كرد و به او گفت: «از عمویم امام باقر(علیهالسّلام) شنیدم كه فرمود: زن در مصیبت ها نوحه گر میخواهد كه اشكش جاری شود؛ ولی برای زن، شایسته نیست كه در مصیبت ها و نوحه گری های خود، سخن بیهوده و خلاف رضای خدا سر دهد؛ زیرا او با این نوحه گری باطل خود، فرشتگان الهی را می آزارد. پس مراقب باشید در نوحه گری های خود فرشتگان الهی را نرنجانید.»(5)
البته اینقدرها هم شیعه نیستند
نزد حضرت باقر العلوم(علیهالسّلام) نشسته بود و با ایشان سخن میگفت و از هم شهریان خود برای آن بزرگ وار، حرف میزد. او گفت: «پیروان شما در شهر ما بسیارند.»
امام پس از تمامشدن صحبتش فرمود: «آیا آنان نسبت به هم مهرباناند. آیا به درد هم رسیدگی میكنند؟ آیا نیكوكاران نسبت به اشتباه برادران دینی خود گذشت نشان میدهند؟ آیا نسبت به هم دیگر، هم كاری و برادری دارند و یك دیگر را در مشكلات یاری میدهند؟»
مرد كه با این پرسش ها اندكی در گفته ها و اعتقاد خود نسبت به هم شهریان خود شك كرده بود، پاسخ داد: «البته این ویژگی ها كه شما فرمودید، در میان آن ها نیست.»
امام فرمود: «پس این ها پیروان راستین ما نیستند. پیرو واقعی، كسی است كه این ویژگی ها را نسبت به برادران خود داشته باشد.»(6)
ما به اجازه او نیامدهایم كه با اجازه وی بازگردیم
تشییع كنندگان با گریه به دنبال جنازه در حركت بودند و زنی با صدای بلند در میان جمعیت میگریست و فریاد میكشید. «عطا»، قاضیالقضات وقت در جمع تشییعكنندگان بود. وقتی دید همگان از گریهها و فریادهای زن، آزرده خاطر شدهاند، نزد زن آمد و گفت: «ساكت شو زن و گر نه همگی باز خواهیم گشت.» گوش زن بدهكار نبود و پیوسته فریاد میكشید. عطا خشمگین شد و از گروه تشییعكنندگان جدا شد و بازگشت.
«زرارة بن اعین» نیز همراه امام باقر(علیهالسّلام) در میان جمعیت بودند. زراره به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! عطا بازگشت. آیا ما نیز بازگردیم؟»
امام آرام فرمود: «ما به دنبال جنازه میرویم و كاری نداریم دیگران چه میكنند. هرگاه حق با باطلی آمیخته شد، نباید حق را ترك كنیم؛ زیرا در این صورت، حق مسلمان را ادا نكردهایم.» آنگاه به راه خود ادامه داد.
سپس به نزدیكی قبر كه رسیدند، جنازه را روی زمین گذاشتند و امام بر جنازه نماز خواند. صاحب عزا نزد امام آمد و تشكر كرد و گفت: «خداوند شما را رحمت كند. شما نمیتوانید پیاده راه بروید. از همینجا باز گردید.» امام نپذیرفت. زراره، آهسته به امام گفت: «سرورم! صاحب عزا از شما خواست كه بازگردید. دیگر برگردیم.»
امام فرمود: «نه! ما به اجازه او نیامدهایم كه با اجازه وی بازگردیم؛ بلكه باید حق خود را نسبت به برادر دینی مان به انجام رسانیم و ثوابی را كه در نتیجه این كار به دنبال آن هستیم، دریافت كنیم. انسان هر اندازه در پی جنازه برود، پاداش بیشتری از خداوند میستاند.»(7)
گاهی دلم میگیرد
در محضر امام باقر(علیهالسّلام) نشسته بود. پس از گفتگو هر دو سكوت كردند. ناگاه غمی بر دلش نشست و آهی كشید. از امام پرسید: «گاهی بدون این كه اتفاق ناگواری افتاده باشد، دلم میگیرد و اندوه گین میشوم؛ به گونهای كه آثار آن در چهره من نیز پدیدار میشود؛ در حالی كه نه مصیبتی به من رسیده و نه چیز ناراحتكنندهای برای من پیش آمده است، دلیل آن چیست؟»
امام فرمود: «آری، ای جابر جعفی! پروردگار، انسان های بهشتی را از گلی بهشتی و مبارك آفرید و از نسیم روح خویش در آن دمید. به همین دلیل است كه مومنان با هم دیگر، دوست و برادرند؛ بر این اساس، حتی اگر در شهری دور، آسیب یا مصیبتی به دوست مومن انسان برسد، روح دوستش نیز اندوه گین میشود؛ زیرا روح های آنان به دلیل ایمان با هم دیگر در ارتباط است تا بدین وسیله همواره به سبب دوستیشان از حال هم با خبر باشند.»(8)
شهادت امام باقر (علیهالسّلام) یك شهادت داراى پیام بود؛ لذا خود امام باقر (علیهالسّلام) وصیت كرد كه بعد از او تا ده سال در منا به مناسبت این رحلت، یاد بود برپا شود. در میان ائمه ما این بى سابقه است، بىنظیر است. یاد امام باقر(علیهالسّلام)، یعنى یاد سر برآوردن حیات دوبارهى جریان اصیل اسلامى در مقابله ى با تحریف ها و مسخ هایى كه انجام گرفته بود. (مقام معظم رهبری)
پی نوشت:
1- بقره/222.
2- هود/90.
3- اصول كافی، ج2، ص423، ح1.
4- همان، ج2، ص234، ح12.
5- همان، ج1، ص358، ح17.
6- همان، ج2، ص 173، ح11.
7- بحارالانوار، ج46، ص300.
8- اصول كافی، ج2، ص166، ح2.
منبع: تبیان