در بررسی ابعاد شخصیّت حضرت زهرا علیهالسلام، موضوع تولّد ایشان یكی از جنبههای رازگونه و پیچیدهای می باشد كه دارای فرآیند طولانی الهی بوده است. همانگونه كه زندگی كوتاه دنیوی آن بانو هنوز سرشار از ناگفتههای زیاد است و نامعلوم بودن مدفن شریف او سالهاست دل عاشقان را داغدار ساخته و قدرش هم چون قبرش ناشناخته مانده، تولّد او نیز سِرِّ غامض و سر به مُهری است كه فقط نكاتی از آن، از طریق سخنان فرزندان بزرگ وارش به ما رسیده و برای شنیدن همین نكات هم، ظرف ذهن ما بسی كوچك و كم حجم است.
محور این نوشتار، حدیثی است كه علّامه مجلسی آن را با سند مُفَضَّل بن عمر جعفی از قول امام صادق علیه السلام بیان كرده است.(1)
بشارتی مهم در معراج
پیش از تولّد حضرت فاطمه علیهالسلام ، خداوند در معراج، بشارت تولّد ایشان را به نبیّ خاتم داده و فرموده بود:
«ای پیامبر! خداوند [ولادت] فاطمه را از خدیجه، دختر خویلد به تو بشارت میدهد...»(2)
بشارت پیامبر اكرم به وجود مقدّس حضرت فاطمه علیهالسلام ، آن هم در معراج، خود به تنهایی گویای اهمّیت موضوع تولّد
ایشان است و میتوان به جرات گفت كه این مساله، یكی از مسایل حیاتی دنیای اسلام و مسلمانان بوده كه از طرف خداوند در آن موقعیّت به پیامبر نوید داده شد.
فاصله ای سخت
«پیامبر در ریگ زار ابطح با عمّار یاسر، منذر بن ضحضاح، ابوبكر، عمر، علیّ ابن ابیطالب، عبّاس بن عبدالمطلّب و حمزه بن عبدالمطلّب نشسته بودند. ناگهان جبرییل در صورت عظیمش بر او فرود آمد؛ بالهایش را از مشرق تا مغرب گسترانیده بود. پس ندا داد: «ای پیامبر بزرگ وار! خداوند بر تو سلام میفرستد و به تو دستور میدهد كه چهل روز از خدیجه فاصله بگیری.» (3)
در این روایت خداوند به پیامبر اكرم دستور میدهد كه باید چهل شبانه روز از حضرت خدیجه دوری گزیند.
در این قسمت از حدیث، دو نكته قابل تامّل است:
اوّل این كه جبرییل با هیبت اصلی خود (با بالهای گسترده) بر پیامبر فرود آمد. این مساله نشان میدهد كه حامل پیامی بسیار مهم برای پیامبر بوده است؛ هم چنان كه برای اعلام امر رسالت هم با هیبت كامل بر رسول خدا ظاهر شد.
و نكته دوم این که واژه «یَأْمُرُكَ؛ خداوند به تو دستور میدهد»، متضمِّن این معناست كه دستور لازم الاجراست؛ زیرا خداوند از
عشق فراوان پیامبر و حضرت خدیجه به یك دیگر آگاه بود و میدانست چنین دستوری بر آن دو، سنگین و مشقّت بار است. (4) ولی چون دستور، دستور الهی و لازم الاجرا بود، پیامبر بر انجام آن، لحظهای درنگ نكرد و از همان لحظه، امر الهی را شروع نمود؛ بدون این كه واقعیّت امر را به حضرت خدیجه اطّلاع دهد.(5)
چلّه خاص برای امری مهم
«پیامبر در این چهل روز، روزهدار بود و در شب به عبادت میپرداخت.»(6)
و پس از سپری شدن چلّه ، جبرییل، فرود آمد و گفت:
«ای پیامبر بزرگ وار! خداوند به تو درود میفرستد و به تو دستوری میدهد كه برای هدیه و تحفه او آماده شوی.» پیامبر به او گفت: «تحفه پروردگار چیست؟» جبرییل گفت: «من به آن آگاهی ندارم.» در آن وقت، میكاییل فرود آمد و با او ظرفی بود كه با پارچهای از سندس [یا استبرق] پوشیده شده بود. آن را جلوی پیامبر گذارد.»
جبرییل به پیامبر گفت:
«پروردگار به تو دستور میدهد كه از این غذا افطار كنی». ظرف را آشكار ساخت. در آن، خوشهای خرمای تازه و خوشهای انگور بود. رسول خدا از آن ها میل فرمودند. بعد از آن، آب نوشید تا سیراب شد. پس اراده فرمود دستهای خود را بشوید؛
جبرییل بر دستهایش آب ریخت. میكاییل آن را شست و شو داد و اسرافیل با دستمالی خشك كرد. آن گاه اضافه غذا را با ظرف آن به طرف آسمان بردند.»(7)
نزول سه فرشته بزرگ الهی برای انجام یك امر الهی، و مائده ای ملکوتی که به فرموده شخص رسول خدا خوردن آن بر غیر حضرتش حرام بود، همه عظمت این موضوع را میرساند. قرار است چه اتّفاقی بیافتد؟!
تعجیل در مواقعه به امر الهی
پس از آن كه پیامبر از آن غذای بهشتی و الهی خورد، برخاست تا برای نماز آماده شود. جبرییل او را از نماز خواندن منع نمود و به او فرمود:
«اكنون وقت نماز نیست؛ بلكه باید به خانه خدیجه روی و با وی هم بستر گردی. خداوند اراده فرمود كه امشب از صلب شما فرزندی پاك بیافریند.
رسول خدا به دنبال این فرمان، فوری به طرف خانه خدیجه روان گردید.»(8)
پیامبر هر شب طبق عادت، در بدو ورود به خانه، وضو میساخت و دو ركعت نماز مختصر میخواند، سپس در بستر قرار میگرفت؛ ولی در آن شب ظرف آبی طلب نكرد و برای نماز خواندن آماده نشد و این همان مطلب قبلی، یعنی سرعت و تعجیل در تنفیذ امر الهی را اثبات میكند. آری، امر الهی.
بارداری استثنایی
در آن شب نورانی، نطفه حضرت فاطمه علیهاالسلام به امر الهی از صلب نبوّت به رحم مطهّر منتقل شد و این نكته مهمّی بود كه در جمله حضرت خدیجه، هویداست؛ این كه برخلاف تمام انعقاد نطفهها، حضرت خدیجه از همان لحظه متوجّه باردار شدن خود گردید.
«سوگند به آن كه آسمان را برافراشت و آب را از چشمهها جاری ساخت، رسول خدا در آن شب از من دور نگردید، مگر این كه سنگینی حمل فاطمه را در وجود خود احساس كردم.»(9)
تكلّم با مادر در رحم
هنگامی كه حضرت خدیجه، با پیامبر كه فردی یتیم و فقیر بود، ازدواج نمود، زنان مكّه از او دوری میگزیدند، به او وارد نمیشدند و سلام نمیكردند. از این رو، حضرت خدیجه احساس تنهایی مینمود.
زمانی كه به فاطمه باردار شد، حضرت فاطمه علیهاالسلام در بطن حضرت خدیجه با او حرف میزدند و او را به صبر و شكیبایی دعوت مینمودند. حضرت خدیجه حرف زدن فاطمه علیهاالسلام با خود را از پیامبر مخفی میكرد تا این كه روزی رسول خدا شنید كه خدیجه با خود صحبت میكنند. فرمودند: «با چه كسی سخن میگویی؟» عرض كرد: جنینی كه در شكم من است، پیوسته با من حرف میزند و موجب آرامش من میشود.(10)
قابله های بهشتی
هنگامی كه زمان فارغ شدن و وضع حمل زنی میرسد، معمولا زنها برای كمك به او میشتابند؛ ولی هنگامی كه حضرت خدیجه به زنان قریش و بنیهاشم پیغام كمك فرستاد، آن ها با كینه ای كه از ازدواج ایشان با پیامبر به دل داشتند، از كمك به او سر باز زدند و به یاری او نیامدند. در این هنگام، خدایی كه تمام مقدّمات و برنامه ریزی خود را برای تولّد این بانو، آماده و مهیّا ساخته بود، رسولان خود را برای یاری فرستاد:
«چهار زن بلند قامت و نورانی بر او وارد شدند كه بیشتر، زنان بنیهاشم بودند. حضرت خدیجه چون آن ها را دید، ترسید. یكی از آنان گفت: ای خدیجه! ناراحت مباش؛ چرا كه ما را پروردگارت به سوی تو فرستاده است. ما خواهران تو هستیم؛ من ساره هستم و ایشان آسیه، دختر مزاحم، رفیق تو در بهشت، این مریم، دختر عمران و ایشان صفورا، دختر شعیب است.(11)
چهار زن برتر جهان، همراه حضرت خدیجه از برای چنین امر مهمّی مامور شده و كمر به خدمت چنین وجودی بسته بودند.
نوری عظیم در سرتا سر زمین
پس هنگامی كه فاطمه علیهاالسلام پا به عرصه زمین نهاد، نوری عظیم از ایشان بلند شد تا این كه این نور به تمام خانههای مكّه داخل شد و در شرق و غرب زمین، جایی از این نور خالی نماند.(12)
نوزاد در بدو تولّد خود، لب به سخن گشود که:
«خدایی جز الله نیست. پدرم رسول خداست و سرور تمام انبیا. همسرم علی مرتضی، سرور تمام اوصیا و فرزندانم حسن و حسین: سرور تمام بنیآدم. سپس نام تكتك فرزندان [معصومش] را برد و بر آن ها سلام كرد.»(13)
در این هنگام حورالعین و اهل بهشت به فاطمه علیهاالسلام لبخند زدند و یك دیگر را برای تولّد او بشارت گفتند. (14)
و اینچنین است كه خداوند و بهشت به وجود او افتخار میكند.
و این تازه آغازی بود برای رازهای پیچیده فاطمه علیهاالسلام ...
پی نوشت:
1) بحارالأنوار، ج16، ص 78.
2) یَا مُحَمَّد! إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُبَشِّرُكَ بِفَاطِمَةَ مِنْ خَدِیجَةَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ...؛ بحارالأنوار، ج8، ص 151.
3) النَّبِیُّ جَالِسٌ بِالْأَبْطَحِ وَ مَعَهُ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ الْمُنْذِرُ بْنُ الضَّحْضَاحِ وَ أَبُو بكر وَ عُمَرُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِذْ هَبَطَ
عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ فِی صُورَتِهِ الْعُظْمَی قَدْ نَشَرَ أَجْنِحَتَهُ حَتَّی أَخَذَتْ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَی الْمَغْرِبِ فَنَادَاهُ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یَقْرَأُ عَلَیْكَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُكَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِیجَةَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً.
4) از اینرو، در ادامه حدیث آمده است: «فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَی النَّبِیِّ وَ كَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً؛ پس، آن بر پیامبر سنگین و سخت آمد؛ زیرا او عاشق و دلباخته همسر وفادار خویش بود.«
5) آن حضرت در روزهای آخر دوره، عمّار یاسر را به خدمت خدیجه فرستاد و به او فرمود:
«به خدیجه بگو: گمان نكن كه من از تو بریده و تو را رها كردهام؛ بلكه پروردگارم برای اجرای آن به من دستور فرموده است. در آن، خیر بیاندیش. خداوند هر روز به وجود تو به بزرگان فرشتهها افتخار میكند.»
6) فَأَقَامَ النَّبِیُّ أَرْبَعِینَ یَوْماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ.
7) یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی! یُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُكَ أَنْ تَتَأَهَّبَ لِتَحِیَّتِهِ وَ تُحْفَتِهِ. قَالَ النَّبِیُّ یَا جَبْرَئِیلُ
وَ مَا تُحْفَةُ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ مَا تَحِیَّتُهُ قَالَ لَا عِلْمَ لِی...؛ كَشَفَ الطَّبَقَ فَإِذَا عِذْقٌ مِنْ رُطَبٍ وَ عُنْقُودٌ مِنْ عِنَبٍ فَأَكَلَ النَّبِیُّ مِنْهُ شِبَعاً وَ شَرِبَ مِنَ الْمَاءِ رِیّاً وَ مَدَّ یَدَهُ لِلْغَسْلِ فَأَفَاضَ الْمَاءَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ وَ غَسَلَ یَدَهُ مِیكَائِیلُ وَ تَمَنْدَلَهُ إِسْرَافِیلُ ارْتَفَعَ فَاضِلُ الطَّعَامِ مَعَ الْإِنَاءِ إِلَی السَّمَاءِ.
8) الصَّلَاةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَیْكَ فِی وَقْتِكَ حَتَّی تَأْتِیَ إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَةَ فَتُوَاقِعَهَا فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ آلَی عَلَی نَفْسِهِ أَنْ یَخْلُقَ مِنْ صُلْبِكَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً فَوَثَبَ رسول الله إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَةَ.
از عبارت «وَثَبَ الی؛ پرید، برجست» در این روایت میتوان فهمید كه اوّلاً امر الهی وجوب فوری داشته است و ثانیاً پیامبر اكرم به خاطر علاقه وافری كه به همسر خویش داشت، به محض رخصت الهی برای دیدار حضرت خدیجه، به منزل ایشان رفت و این عشق دو طرفه بود؛ زیرا در حدیث آمده است كه حضرت خدیجه هنگامی كه صدای پیامبر را شنید، با شادمانی و خوشحالی
فراوان در را باز كرد: قَالَتْ خَدِیجَةُ فَقُمْتُ فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً بِالنَّبِیِّ وَ فَتَحْتُ الْبَابَ.
9) فَلَا وَ الَّذِی سَمَكَ السَّمَاءَ وَ أَنْبَعَ الْمَاءَ مَا تَبَاعَدَ عَنِّی النَّبِیُّ حَتَّی حَسِسْتُ بِثِقْلِ فَاطِمَةَ فِی بَطْنِی.
10) فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ صَارَتْ تُحَدِّثُهَا فِی بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ كَانَتْ خَدِیجَةُ تَكْتُمُ ذَلِكَ عَنْ رسول الله فَدَخَلَ یَوْماً وَ سَمِعَ خَدِیجَةَ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا یَا خَدِیجَةُ مَنْ یُحَدِّثُكِ قَالَتِ الْجَنِینُ الَّذِی فِی بَطْنِی یُحَدِّثُنِی وَ یُؤْنِسُنِی.
11) دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ طِوَالٍ كَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِیهاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ لَهَا إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِی یَا خَدِیجَةُ فَإِنَّا رُسُلُ رَبِّكِ إِلَیْكِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُكِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُكِ فِی الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ صَفْرَاءُ ]صَفُورَاءُ] بِنْتُ شُعَیْبٍ.
12) فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی الْأَرْضِ أَشْرَقَ
مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ ذَلِكَ النُّورُ؛ بحارالأنوار، ج43، ص 3.
13) فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ أَبِی رسولالله سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَنَّ وُلْدِی سَیِّدُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَیْهِنَّ وَ سَمَّتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا.
14) ضَحِكْنَ إِلَیْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ الْجَنَّةِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ.
منبع: ماهنامه موعود، شماره های 134و 135 (با تلخیص و تصرف) .
منبع: سایت تبیان