يكشنبه دهم ذيالحجّة سال دهم هجري قمري،21 اسفند سال دهم هجري شمسي، دهم مارس 632 ميلادي
امروز روزي پرخاطره است. روزي كه بوي بندگي خالص ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام را با خود دارد. روزي كه قرنها پيش، پدر و پسري، سرافراز از امتحاني بزرگ، مدال افتخار به سينه آويختند و عيد بزرگ اضحي و آيين ذبح قرباني، با ايثار آنان و هديه بهشتي جبریيل به يادگار ماند.
امروز پيامبر صليالله عليه و آله و همراهانش در مِنا قرباني ميكنند. پس از آن، پيامبر صليالله عليه و آله پيروان خويش را مخاطب قرار داده ميفرمايند: «چند صباحي بيش از عمر من باقي نمانده است. اگر در فرداي روزگار نباشم، اين برادرم علي است كه در مقابل گمراهان خواهد ايستاد.» سپس آنان را به امانتداري توصيه كرده ميافزايند:
«من دو چيز گرانبها در ميان شما به امانت ميگذارم كه اگر به اين دو چنگ زنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم، يعني اهل بيتم». اين گفتار درخشان پيامبر خدا، به عنوان “حديث ثقلين” جاودانه در تاريخ مسلمانان باقي ماند.1
در اوّلين روزهاي هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله به مدينه، به امر آن حضرت مهاجران و انصار پيمان اخوّت و برادري با يك ديگر ميبندند و رسول اكرم صليالله عليه و آله براي هر يك از كساني كه در مسجد النّبي حاضر شدهاند، برادري معيّن ميفرمايند. اميرالمومنين عليه السلام در آن ميان تنها ميماند؛ براي او برادري تعيين نشده است. در اين هنگام با ديدگاني اشكآلود به حضور پيامبر ميرسد: «براي هر يك از ياران خويش برادري تعيين كرديد، ولي ميان من و كسي پيمان اخوّت برقرار نفرموديد!» در اين لحظه پيامبر خدا كلامِ تاريخي خود را- كه مبيّن مقام و موقعيّت آن سرور راستان است- ايراد ميفرمايند:
«أنتَ أخي في الدُّنيا وَ الآخِرَه وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ ما أخَّرْتُكَ إلّا لِنَفسي.»2
«تو در اين جهان و سراي ديگر برادر من هستي. به خدايي كه مرا به حق برانگيخته است، من تو را، جز براي خود نگاه نداشتم.»
اين مظلوم بزرگ تاريخ به زودي در مصيبتِ فراق برادر خواهد گريست... اي كاش مولا را تنها همين يك مصيبت ميبود... او بايد در فراق بانوي دو سرا نيز بگريد.
--------------------------------------------------------------------------------
1. برخي مدارك از اهل سنّت: مستدرك الصحيحين/3/ص109، خصائص نسايي/ص21 (هر دو مدرك صريحاً اشاره دارد كه حديث فوق در غديرخم نيز بيان شده است)
2. مدارك علماي شيعه: بحارالانوار/38/ص336 و برخي مدارك از اهل سنّت: مستدرك الصحيحين/3/ص14، رياض النضره/2/ص167