غدير خم
شمه ای از اعجاز و کرامات امام حسن علیه السلام
۱۳۹۰/۵/۲۴ ۲۰:۰۰ - admin
یکی از ویژگی‏ های امام، داشتن قدرت اعجاز برای اثبات امامت خویش است. در تعریف اعجاز آمده است: مدعی منصب و مقام الهی - مانند نبوت و امامت - کاری را که بر خلاف نظام طبیعی عالم است، انجام می‏ دهد، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و آن کار به منظور اثبات ادعای امامت خویش باشد. (1)
حدیث حبابه دختر جعفر والبیه گواه مطلب فوق است که می‏ گوید: بعد از شهادت علی بن ابی‏ طالب علیه‏ السلام خدمت امام مجتبی علیه‏ السلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزه‏ هایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگ‏ ها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متاثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست. (2). حبابه می‏ گوید: این اعجاز امام، دلیل دیگری بر امامت وی بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه‏ السلام پیش از آن بر این حقیقت تصریح کرده بودند. برای حسن بن علی علیه‏ السلام معجزات و کرامات فراوانی نقل شده که به برخی از آن ها در ذیل اشاره می گردد:


خرما دادن نخل خشک

حسین بن عبدالوهاب با سلسله سند خویش از امام صادق علیه‏ السلام نقل می‏ کند: امام مجتبی علیه‏ السلام در یکی از سفرها با مردی از فرزندان زبیر - که معتقد به امامت زبیر بود - همسفر شد. آنان شتری را نیز کرایه کرده بودند. در میان راه به آب گاهی رسیدند و جهت استراحت توقف نمودند و فرشی را برای نشستن امام مجتبی علیه‏ السلام در زیر نخل خرمای خشک گستردند و آن مرد زبیری در زیر نخل دیگر پارچه‏ ای را انداخت و نشست. وقتی چشم آن مرد زبیری به درخت خرمای خشک افتاد گفت: اگر خرمایی داشت از آن می‏ خوردیم. امام مجتبی علیه‏ السلام خطاب به او فرمود:

خرما می‏ دهی؟ جواب داد: آری. حضرت دست به سوی آسمان بلند نمود و دعایی کرد، این جا بود که درخت خرما سبز شد و برگ درآورد و خرمای بسیار مطبوعی داد. ساروان چون این صحنه را دید، گفت: این کار، چیزی جز سحر نیست! امام مجتبی علیه‏ السلام فرمود: «لیس هذا بسحر، ولیکن دعوة أولاد الأنبیاء مستجابة؛ این کار سحر نیست، بلکه دعای فرزندان پیامبران مستجاب است» در آن حال یکی از آنان از درخت خرما بالا رفت و آن چه خرما میل داشتند چید و همگی خوردند. (3)


دعای مستجاب

ابواسامه گوید: امام صادق علیه‏ السلام فرمود: امام حسن علیه‏ السلام در یکی از سفرها که پیاده به خانه‏ ی خدا می‏ رفت، پاهای مبارکش ورم کرده بود. بعضی از یاران آن حضرت گفتند: اگر بر مرکب سوار شوی، ورم پاهایت بهبود خواهد یافت.
امام حسن مجتبی (ع)فرمود: هرگز راه خانه‏ ی معشوق را سواره طی نخواهم کرد. سپس خطاب به آنان فرمود: در ایست گاه و منزل بعدی مردی سیاه چهره از ما پذیرایی خواهد کرد، او روغنی به همراه دارد که به مجرد استفاده از آن، ورم پاهایم درمان خواهد شد. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! در پیش روی ما ایست گاه هست، لیکن کسی در آن زندگی نمی‏ کند. حضرت فرمود: چرا، کسی در آن جاست، هرگاه او را دیدید، روغن را بگیرید و پولش را پرداخت کنید.

آنان وقتی به منزل گاه رسیدند، خواسته‏ ی خود را با آن شخص مطرح کردند. او پرسید: دوا را، برای چه کسی می‏ خواهید؟ در پاسخ گفتند: برای حسن بن علی علیه السلام. مرد سیاه چهره به همراه غلامش خدمت حضرت آمد، اظهار ارادت و محبت نمود و گفت: «بأبی أنت و امی انما أنا مولاک؛ پدر و مادرم فدای تو باد! همانا من غلام شما هستم [و هرگز پول این دوا را نمی‏ گیرم].» آن گاه گفت: ای فرزند پیامبر! زنم حامله است، هنگامی که از خانه‏ ام بیرون می‏ آمدم، زنم از درد به خود می‏ پیچید. از خداوند بخواه به ما پسری عنایت کند و او از موالیان و دوست داران شما باشد.

امام حسن علیه‏ السلام فرمود: «انطلق الی منزلک فان الله - تعالی - قد وهب لک ولدا ذکرا سویا؛ بلند شو و به سوی منزل خود حرکت کن، خداوند پسری نیکو به تو عنایت کرده است.» شیخ کلینی (ره) اضافه می‏ کند: «... و هو من شیعتنا(4).؛ آن فرزند از شیعیان ما خواهد بود.» آن مرد وقتی به منزل خود رسید، دعای امام را مستجاب یافت، بی‏ درنگ بازگشت و از امام مجتبی علیه‏ السلام تشکر فراوان نمود و حضرت نیز آن روغن را به پای خود مالید و در همان لحظه، ورم پاهایش بهبود یافت. (5)



پی نوشت ها:

1- سید ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 43

2- اصول کافی، ج 1، ص 346، ح 3، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل فی أمر الأمة؛ اعلام الوری، ص 209

3- سید محمد هادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 232؛ مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 9

4- اصول کافی، ج 1، ص 463، ح 6

5- مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 10؛ قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 234 - 233

منبع: حقایق پنهان (پژوهشی در زندگانی
امام حسن مجتبی علیه السلام)

نویسنده: احمد زمانی

منبع سایت: تبیان