سهشنبه 28 ذيالقعدة سال دهم هجري قمري،نهم اسفند سال دهم هجري شمسي، 26 فوريه سال 632 ميلادي
كاروان حاجيان صبح روز سه شنبه به “عَرْج” رسيد. اين قافله هنوز اميرالمومنين عليه السلام را به همراه ندارد. آن حضرت به امر پيامبر صليالله عليه و آله با گروهي از مسلمانان- براي تعليم احكام الهي اسلام و نيز حلّ اختلافي كه بين اهل يمن پيش آمده است- به سوي آن ديار راهي شدهاند و اينك با رسيدن نامة رسول خدا و دستور جديد، به همراه 90 سرباز به سوي مكّه عازمند.
شانزده ماه پيش نيز كه پيامبر خدا صليالله عليه و آله به قصد غزوة تبوك مدينه را ترك كردند، اميرمومنان عليه السلام ايشان را همراهي نميكردند. آن روز، خطر فتنة منافقان و كارشكنان آن چنان در مدينه احساس ميشد كه رسول خدا صليالله عليه و آله سنگر مدينه را به داماد خويش سپردند و با به جا گذاشتن شير خدا، راهي نبرد شدند. منافقان- كه نقشههاي شوم خود را نقش بر آب ميديدند- چنين شايع كردند كه فرزند ابوطالب براي پرهيز از گرما و سختي سفر، لشكر را همراهي نميكند! اين سخن بر قهرمان اسلام گران آمد. به پيش گاه پيامبر خدا صليالله عليه و آله شتافت و لب به شكوه گشود. آن جا بود كه پيامبر فرمودند:
« أنتَ مِنّي بِمَنزلَه هارونَ مِن مُوسي إلّا أنَّهُ لا نَبيَّ بَعديِ»1
«تو براي من همانند هاروني براي موسي؛ جز آن كه پس از من پيامبري نيست.»
علي جان…! بمان كه مدينه بيتو، همانند كشتي بي ناخداست و طوفان حوادث آن را واژگون خواهد ساخت.
--------------------------------------------------------------------------------
1. مدارك از علماي شيعه: بحارالانوار، الغدير و برخي مدارك مربوط به اهل سنّت: مسند احمد/1/ص182،
مسند ابوداود/1/ص29، صحيح بخاري، صحيح مسلم