اگر امام حسین علیه السلام علم غیب داشتند و می دانستند که شهید میشوند نبایستی به کربلا رفته و برطبق آیه لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه خود را هلاک می کردند ، پس علم غیب نداشتند .
برای پاسخ به این سوال بایستی دو مطلب را بررسی کنیم:
• علم غیب
• دلائل قیام امام حسین علیه السلام
اگر امام حسین علیه السلام علم غیب داشتند و می دانستند که شهید میشوند نبایستی به کربلا رفته و برطبق آیه لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه خود را هلاک می کردند ، پس علم غیب نداشتند .
برای پاسخ به این سوال بایستی دو مطلب را بررسی کنیم:
• علم غیب
• دلائل قیام امام حسین علیه السلام
علم غیب
برای بررسی علم غیب بایستی به این مسئله توجه کنیم که اساسا غیب یک امر نسبی است و در مورد افراد مختلف فرق میکند . به طور مثال زندگی شخصی افراد ، سلایق و علاقه مندی ها ، اطلاعات علمی ، سابقه و گذشته افراد و . . . برای خودشان علم است و به آن آگاهی دارند اما همین مسائل برای دیگران به نزدیکیشان به شخص مورد مثال بستگی دارد و
می تواند برای آنها غیب یا علم محسوب شود و در نهایت خداوند متعال است که عالم الغیب و الشهاده است و همه چیز برای او شهود است و چیزی نیست که برای او غیب محسوب شود . در بررسی آیات قرآن این مسئله روشن و واضح است که اموری است که فقط خداوند متعال می داند و علم آن را به هیچ کس نداده است ، مانند قیامت:
o يَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّه...
مردم از تو در باره رستاخيز مىپرسند بگو: «علم آن فقط نزد خداست...[1]
که آیاتی از قرآن مؤید این مطلبند :
o عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدا...
او غيب آگاه است و هيچ كس را از غيب خود آگاه نخواهد كرد.... [2]
در این آیه فوق خداوند متعال فقط خود را صاحب غیب میداند .
اما خداوند متعال بنا به هر مصلحتی که خود میداند انبیاء برگزیده اش را در بعضی از امور از غیب آگاه کرده و آنان را از امور غیبی مطلع می کند که آیه ذیل مؤید این بیان است:
o وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ ...
بر خدا نيست كه شما را از غيب آگاه
كند [كه بدون آزمايش، يكديگر را بشناسيد]، و ليكن خدا از پيامبرانش هر كه را خواهد]در آگاه کردن از غیب[ بر مىگزيند....[3]
در آیه ای دیگر خداوند عالم الغیب از پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم نام می برد که او را از امور غیبی به واسطه وحی آگاه نموده است:
o تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا...
اين [داستان] از اخبار غيب است كه بر تو وحى مىكنيم، قبل از اين نه تو از آن آگاهى داشتى، نه قومت....[4]
نکته ای که در اینجا بایستی به آن دقت شود این است که آیا میشود خداوند متعال بغیر از انبیاء و رسولان خود را از غیب مطلع می کند ؟
در بررسی این ادعا که میشود و شده است که خداوند متعال بغیر از انبیاء افراد عادی را از غیب آگاه کند به داستان به نیل انداختن موسی علیه السلام توسط مادرش اشاره می کنیم که خداوند او را از غیب و آینده موسی و اینکه او از پیامبران الهی خواهد بود مطلع کرد :
o وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي وَ لا تَحْزَني إِنَّا
رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلين .
و به مادر موسى وحى كرديم كه: «او را شير ده، و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز، و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمىگردانيم و از [زمره] پيمبرانش قرار مىدهيم.[5]
همه می دانیم که مادر حضرت موسی علیه السلام قطعا از انبیاء الهی نبوده است.!!
نکته جالبتر اینکه وقتی مصلحت خداوند به امری اقتضا کند میشود حیوانی از غیب مطلع شود در حالی که جنیان دربار حضرت سلیمان که توانایی انتقال تخت بلقیس را در اندک زمانی داشتند از آن مطلع نشوند:
o فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهين.
چون فرمان بمرگ سلیمان داديم كسی از آن خبر دار نشد جز جنبنده از زمين ]موریانه[ كه درون عصاى او بخورد تا او مرده بر زمين افتاد و جنیان خبر دار شدند كه اگر خبر از غيب داشتند [و بمرگ سليمان آگاه بودند] به آزار و خوارى نمي ماندند.[6]
نتیجه گیری این بخش : می شود
خداوند بنا به هر مصلحتی هر کسی را که بخواهد از غیب خود آگاه کند.
دلائل قیام امام حسین علیه السلام
اگر بخواهیم معنای هر عملی را که منجر به ضرر مالی و جانی بشود ، هلاکت به معنای اصطلاحی و عرفی آن که مرگ بد است بگیریم ، پس در درجه بالاتر حضرت رسول صلی الله علیه وآله و کسانی که برای حفظ دین و شریعت اسلام به جهاد در راه خدا در جنگ بدر پرداختند و تعدادشان در مقابل دشمنان اسلام بسیار کمتر بود بایستی مصداق آیه فوق باشند که در قرآن کریم آمده است:
o وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون.
و يقيناً خدا شما را در [جنگ] بدر- با آنكه ناتوان بوديد- يارى كرد. پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد.[7]
و یا در جنگ میان طالوت و جالوت که خداوند می فرماید:
o . . . فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَقُواْ اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ
مَعَ الصَّبرِِين.
. . . چون طالوت با ياران مؤمن خود از آن نهر گذشت گفتند: امروز ما را طاقت مقابله با جالوت و سپاهيان او نيست، اما آنان كه باميد لقاء اللَّه بودند گفتند: بسيار شده كه گروهى كم بخواست خدا بر گروهى بسيار پيروز شدهاند خدا با استقامت ورزان است.[8]
هر دو آیه فوق آیاتی است که خداوند متعال به نیکی از کسانی که استقامت کردند و در راه خدا جهاد کردند یاد می کند . مسلما اگر همه به بهانه اینکه کمی تعدادشان سبب کشته شدن و هلاکت آنها می شود از شرکت در جنگ سرباز می زدند که دین پیروز و منتشر نمی شد .
یا بطور مثال مهاجرینی که تمام مال و اموال و داشته های خود را رها کرده و هجرت کردند که قرآن کریم در مورد آنها می فرماید:
o لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرينَ الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ .
[اين غنايم، نخست] اختصاص به بينوايان مهاجرى دارد كه از ديارشان و اموالشان رانده شدند: خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مىباشند و خدا و پيامبرش را يارى مىكنند. اينان
همان مردم درست كردارند.[9]
اگر وَ لَا تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلىَ التهَّْلُكَة در آیه وَ أَنفِقُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلىَ التهَّْلُكَة ...
در راه خدا انفاق كنيد و خويشتن را به دست خويش به هلاكت ميندازيد و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد.[10] به معنای این هم باشد که آنقدر انقاق نکنید که خود را به هلاکت بیاندازید ، پس مهاجرین هم مشمول این مطلب هستند ، مگر آنان نمی دانستند که با مهاجرت خود همه چیز خود را از دست خواهند داد !!!
هر دلیلی که برای توجیه عمل مهاجرینی که می دانستند چه بر سر آنها خواهد آمد ، آورده شود جواب سؤال بالا نیز خواهد بود. اگر آنان به طمع اینکه بعدها ضررهایشان جبران خواهد شد و به اموال و دارایی خواهد رسید مهاجرت کرده باشند ، پس می شود گفت عده ای قبل از اینکه دین گسترش یابد و قدرتمند شود رفتار منافقانه داشته اند و صرفا برخورد سرمایه گذاری با دین داشته اند که مدتی از دارایی خود بگذرند به امید برداشت مال و اموال بیشتر در آینده . که این جواب شیعه به این سوال خواهد بود که>> اگر خلفا ء راشدین با اکراه اسلام آوردند که در آن زمان اسلام
توان و قدرتی بر اکراه و اجبار کسی نداشت و اگر با رضایت کامل ایمان آوردند که فرمایشات اهل البیت که فرموده اند بخدا قسم لحظه ای ایمان نیاوردند اشتباه و دروغ خواهد بود << آنان به طمع ریاست و حب مال به صورت منافقامه از ابتدا وارد مهاجرین شدند ، اگر نه پس مهاجرین هم خود را به هلاکت انداخته اند و مصداق آیه فوق خواهند بود که باز هم مهاجرین شامل خلفا می شوند .!!
آیات قرآن عمل کسانی که در راه خدا از مال و جان خود گذشتند و رضایت او را هدف کار خود قرار دادند تأیید و تحسین نموده و برای عمل آنان اجر و پاداش اخروی در نظر گرفته است:
o إِنَّ اللَّهَ اشْترََى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالهَُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ.
خدا از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريد، تا بهشت از آنان باشد. در راه خدا جنگ مىكنند، چه بكشند يا كشته شوند.[11]
از نظر خداوند متعال عملی که موجب کشته شدن انسان شود اگر در راه خدا باشد نه تنها مذموم نیست بلکه پسندیده و اجر آن بهشت پروردگار خواهد بود .
در آیه ای دیگر خداوند متعال عمل کسانی را که جهت
کسب رضایت پروردگار از جان خویش میگذرند مورد تحسین قرار گرفته است:
o وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَاد.
كسى ديگر از مردم براى جستن خشنودى خدا جان خويش را فدا كند. خدا بر اين بندگان مهربان است.[12]
نتیجه گیری این بخش: هر عملی که منجر به کشته شدن و ضرر عظیم به فردی شود صداق هلاکت نخواهد بود ، بلکه اگر کسب رضایت پروردگار و جهاد در راه جدا منظور باشد خداوند متعال این عمل را تأیید نموده و بهشت پروردگار جزای عمل او خواهد بود.
جمع بندی:
شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 60 ینابیع الموده از تاریخ بخاری و بغوی و ابن السکین و ذخاءر العقبی شافعی نقل می کند: از انس بن حارث بن بعیة که گفت شنیدم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:
إنَ ابنی هذا یعنی الحسین یقتل بارض یقال لها کربلا فمن شهد ذلک منکم فلینصره - فَخَرجَ انس بن الحارث فقتل بها مع الحسین رضی الله عنه و عمَّن معه.
بدرستیکه این پسر من حسین کشته می شود در زمینی که به آن کربلا گفته می شود . پس هر کس از شما آنروزحاضر باشد یاری کند حسین را – سپس نوشته است
انس بن حارث بسوی کربلا رفت و بدستور پیامبر عمل کرد و کشته شد با حسین علیه السلام .
این مطلب که حضرت امام حسین در کربلا شهید خواهند شد مطلبی نبود که فقط حضرت از آن آگاه باشد بلکه پیامبر و امیر المؤمنین علی بن ابیطالب بار ها این مطلب را فرموده بودند که اتمام حجت بر منافقان و اسباب هدایت کسانی که در زمان یزید دچار سردرگمی می شوند باشد.
اما امام حسین علیه السلام از تمامی جزئیات و وقایعی که اتفاق خواهد افتاد مطلع بودند و در پاسخ کسانی که حضرت را از رفتن به عراق منع می کردند فرمودند من پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دیدم و حضرت به من فرمودند: اُخرُج الی إلعراق إن الله شاءَ اَن یَراکَ قَتیلا
که دیگران بدانند که فرمان و امر خدا و از لسان پیغمبر است که خدا امر به خروج به سوی عراق داده است و بفرمایش حضرت : إنی خرجتُ لطلبِ الأصلاح فی اُمة جدی ، حضرت برای نشان دادن ظلم ظالم و اساسا برای حفظ دین اسلام که بازیچه بنی امیه شده بود قیام نمودند که این قیام قطعا مصداق این آیه خواهد بود .
o مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ
مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا.
از ميان مؤمنان مردانىاند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.[13]
لذا حضرت عاقلانه خود را فدای حفظ دین نمودند که صیانت و نگهداری از شریعت بر عهده امام است.
با اینکه حضرت علم به این داشتند که کشته خواهند شد اما دیگران را بر ماندن اجبار نکردند و بیعت را از تمامی افراد حتی نزدیکان خود برداشتند. لذا دیگران با علم به اینکه کشته خواهند شد در لشگر حضرت ماندند و جانفشانی نمودند.
فلذا امام حسین علیه السلام با اینکه علم به شهادت خود داشتند و دارای علم غیب بودند اما رضایت پروردگار که حفظ دین اسلام بود را بر همه چیز حتی اسارت خانواده خویش ترجیح دادند و در لحظات پایانی عمر شریفشان فرمودند : الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک لا معبود سواک.
.[1] سوره احزاب آیه 63
.[2] سوره جن آیه 26
.[3] سوره آل عمران آیه 179
.[4] سوره هود آیه 49
.[5] سوره قصص آیه 7
.[6] سوره سبأ آیه 14
.[7] سوره آل
عمران آیه 123
.[8] سوره بقره آیه 249
.[9] سوره حشر آیه 8
.[10] سوره بقره آیه 195
.[11] سوره توبه آیه 111
.[12] سوره بقره آیه 207
.[13] سوره احزاب آیه 23