غدير خم
زندگي نامه امام حسين (علیه السلام)
۱۳۸۷/۵/۱۵ ۱۴:۲۰ - admin
زندگانی امام حسين (علیه السلام )
دومين فرزند برومند حضرت علی و (1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحی و ولايت چشم به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به پيامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله ) رسيد، به خانه حضرت علی (علیه السلام ) و فاطمه رفت، فرمود تا کودکش را بياورد. اسما او را در پارچه ای سپيد (2) پيچيد و خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهای اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحی الهي ، جبریيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبير) نام بگذار، چون علی برای تو بسان هارون (5) (که به عربی حسين خوانده مي شود) (4)برای موسی بن عمران است. جز آن که تو خاتم پيغمبران هستي.
به اين ترتيب نام پر عظمت "حسين " از جانب پروردگار، برای دومين فرزند فاطمه (سلام الله علیه ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برای او کشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موی سر(6) فرزندش به عنوان عقيقه (7) نقره صدقه داد.

حسین (علیه السلام ) و پیامبر (صلی الله علیه و اله )
از ولادت حسين بن علی (علیه السلام ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (صلی الله علیه و اله ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پيامبر راستين اسلام (صلی الله علیه و اله ) درباره حسين (علیه السلام ) ابراز مي داشت ، به بزرگواری و مقام شامخ پيشوای سوم آگاه شدند.

سلمان فارسی مي گويد: ديدم که رسول خدا (صلی الله علیه و اله ) حسين (علیه السلام ) را بر زانوی خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت های خدايی که نه نفرند و خاتم ايشان ، (8) قائم ايشان (امام زمان "عجل الله فرجه ") مي باشد.

انس بن مالک روايت مي کند: وقتی از پيامبر پرسيدند کدام يک از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي داري ، فرمود:
بارها رسول گرامی حسن (علیه السلام ) و حسين (علیه السلام ) را به سينه مي فشرد و (9) آنان را مي بوييد و مي بوسيد. ابوهريره که از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عين حال اعتراف مي کند که : "رسول اکرم را ديدم که حسن و حسين را بر شانه های خويش نشانده بود و به سوی ما مي آمد، وقتی به ما رسيد فرمود هر کس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است ". عالي ترين ، صميمي ترين و گوياترين رابطه معنوی و ملکوتی بين پيامبر و حسين را مي توان در اين جمله رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله ) خواند که فرمود: "حسين از من و من از (12) حسينم ".


حسين (علیه السلام) با پدر
شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپری شد، و آن گاه که رسول خدا (صلی الله علیه و اله ) چشم ازجهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت ، مدت سی سال با پدر زيست . پدری که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگی نگذرانيد، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند، هم چنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.

در تمام اين مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي کرد، و در چند سالی که حضرت علی (علیه السلام ) متصدی خلافت ظاهری شد، حضرت حسين (علیه السلام ) در راه پيشبرد اهداف اسلامي ، مانند يک سرباز فداکار هم چون برادر بزرگوارش مي کوشيد، و در جنگ های "جمل "، "صفين " و "نهروان " شرکت داشت و به اين ترتيب، از پدرش اميرالمومنين (علیه السلام ) و دين خدا حمايت کرد و (13). حتی گاهی در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي کرد.

در زمان حکومت عمر، امام حسين (علیه السلام ) وارد مسجد شد، خليفه دوم را بر منبر رسول الله (صلی الله علیه و اله) مشاهده کرد که سخن مي گفت. بلادرنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: "از منبر (14) پدرم فرود آي ...".


امام حسين (علیه السلام ) با برادر
پس از شهادت حضرت علی (علیه السلام)، به فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و اله) و وصيت اميرالمومنين (علیه السلام) امامت و رهبری شيعيان به حسن بن علی (علیه السلام)، فرزند بزرگ اميرالمومنين (علیه السلام)، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامين پيشوايشان امام حسن (علیه السلام) گوش فرا دارند. امام حسين (علیه السلام) که دست پرورد ه وحی محمدی و ولايت علوی بود، همراه و هم کار و هم فکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (علیه السلام) مجبور شد که با معاويه صلح کند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد، امام حسين (علیه السلام) شريک رنج های برادر بود و چون مي دانست که اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است.

معاويه ، در حضور امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) دهان آلوده اش را به بدگويی نسبت به امام حسن (علیه السلام) و پدر بزرگ وارشان اميرمومنان (علیه السلام) گشود. امام حسين (علیه السلام) به دفاع برخاست تا سخن در گلوی معاويه بشکند و سزای ناهنجاريش را به کنارش بگذارد، ولی امام حسن (علیه السلام) او را به سکوت و خاموشی فراخواند، امام حسين (علیه السلام) پذيرا شد و به جايش بازگشت ، آن گاه امام حسن (علیه السلام) خود به پاسخ معاويه (15) بر آمد، و با بيانی رسا و کوبنده خاموشش ساخت .


امام حسين (علیه السلام) در زمان معاويه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند، به گفته رسول خدا (صلی الله علیه و اله ) و اميرالمومنين (علیه السلام) و وصيت حسن بن علی (علیه السلام) امامت و رهبری شيعيان به امام حسين (علیه السلام) منتقل شد و از طرف خدا مامور رهبری جامعه گرديد. امام حسين (علیه السلام) مي ديد که معاويه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اريکه حکومت اسلام به ناحق تکيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامی و قوانين خداوند است.

از اين حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج مي برد، ولی نمي توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جايگاه حکومت اسلامی پايين بکشد، چنان چه برادرش امام حسن (علیه السلام) نيز وضعی مشابه او داشت .

امام حسين (علیه السلام) مي دانست اگر تصميمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حرکت مفيدی به قتلش مي رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت که اگر برمي خاست ، پيش از اقدام ، به دسيسه کشته مي شد، و از اين کشته شدن هيچ نتيجه ای گرفته نمي شد.

بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفت های بزرگ نيفراخت ، جز آن که گاهی محيط و حرکات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم را به آينده نزديک اميدوار مي ساخت که اقدام موثری خواهد نمود و در تمام طول مدتی که معاويه از مردم برای ولايت عهدی يزيد، بيعت مي گرفت ، حسين (علیه السلام) به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولي عهدی او را نپذيرفت و حتی گاهی (16) سخنانی تند به معاويه گفت و يا نامه ای کوبنده برای او می نوشت .

معاويه هم در بيعت گرفتن برای يزيد، به او اصراری نکرد و امام (علیه السلام) هم چنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...


قيام حسيني
يزيد پس از معاويه بر تخت حکومت اسلامی تکيه زد و خود را اميرالمومنين خواند، و برای اين که سلطنت ناحق و ستم گرانه اش را تثبيت کند، مصمم شد برای نام داران و شخصيت های اسلامی پيامی بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه ای به حاکم مدينه نوشت و در آن يادآور شد که برای من از حسين (علیه السلام) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .

حاکم اين خبر را به امام حسين (علیه السلام) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (علیه السلام) چنين فرمود: "انا لله و انا اليه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل (17) يزيد".

آن گاه که افرادی چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاک که حتی ظاهر اسلام را هم مراعات نمي کند) بر مسند حکومت اسلامی بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمام دارها با نيروی اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.)
امام حسين (علیه السلام) مي دانست اينک که حکومت يزيد را به رسميت نشناخته است، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفی از مدينه به سوی مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، هم راه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مکه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به کوفه هم رسيد. کوفيان از امام حسين (علیه السلام) که در مکه به سر مي برد دعوت کردند تا به سوی آنان آيد و زمام دار امورشان باشد.

امام (علیه السلام) مسلم بن عقيل ، پسر عموی خويش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفی را از نزديک ببيند و برايش بنويسد. مسلم به کوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت کردند، و مسلم هم نامه ای به امام حسين (علیه السلام) نگاشت و حرکت فوری امام (علیه السلام) را لازم گزارش داد.

هر چند امام حسين (علیه السلام) کوفيان را به خوبی مي شناخت، و بي وفايی و بي ديني شان را در زمان حکومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد کرد، و ليکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصميم گرفت که به سوی کوفه حرکت کند.

با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعنی روزی که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني " بودند آن حضرت در مکه ماند. هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مکه (18) رساند. در چنين روزی با اهل بيت و ياران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده ، بلکه عليه او قيام کرده است .

يزيد که حرکت مسلم را به سوی کوفه دريافته و از بيعت کوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (که از پليدترين ياران يزيد و از کثيف ترين طرف داران حکومت بنی اميه بود) به کوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويی و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهديد
ارعاب، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت. مسلم به تنهايی با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد(سلام خدا بر او باد).

ابن زياد جامعه دورو و خيانت کار و بي ايمان کوفه را عليه امام حسين (علیه السلام) برانگيخت ، و کار به جايی رسيد که عده ای از همان کسانی که برای امام (علیه السلام) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (علیه السلام) از راه برسد و به قتلش برسانند.

امام حسين (علیه السلام) از همان شبی که از مدينه بيرون آمد، در تمام مدتی که در مکه اقامت گزيد. در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره، اعلان مي داشت که : "مقصود من از حرکت، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی يزيد و صراحت، بر پاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ايستادگی در برابر ظلم و ستم گری است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدی هدفی ندارم ". و اين ماموريتی بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيری خانواده اش اتمام پذيرد.

رسول گرامی (صلی الله علیه و اله ) و اميرمؤمنان (علیه السلام) و حسن بن علی (علیه السلام) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (علیه السلام) را بارها بيان فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسين (علیه السلام)، خود امام حسين (علیه السلام) به (19) رسول گران مايه اسلام (صلی الله علیه و اله ) شهادتش را تذکر داده بود.

علم امامت مي دانست که آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولی او کسی نبود که در برابر دستور آسمانی و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قایل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه ای به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) .

خبر "شهادت حسين (علیه السلام) در کربلا" به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (صلی الله علیه و اله ) و اميرالمومنين (علیه السلام) و امام حسن بن علی (علیه السلام) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حرکت امام حسين (علیه السلام) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشديد کرد. به ويژه که خود در طول راه مي فرمود: "من کان باذلا فينا مهجته (20) و موطنا علی لقاء الله نفسه فليرحل معنا. هر کس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد".

و لذا در بعضی از دوستان اين توهم پيش آمد که حضرتش را از اين سفر منصرف سازند. غافل از اين که فرزند علی بن ابی طالب (علیه السلام) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آن چه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشيد. اری امام حسين (علیه السلام) با همه اين افکار و نظريه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و کوچک ترين خللی در تصميمش راه نيافت .

سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر يک ستاره ای درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خون هايشان شن های گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهای گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بنی اميه، و بنی امیه از اسلام جداست.

راستی هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جان گداز و حماسه آفرين حسين (علیه السلام) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (صلی الله علیه و اله ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني های او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامی که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستی نيز تنفرآور است ... . خاندان پاک حضرت امام حسين (علیه السلام) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيبای فريب را از چهره زشت و جنايت کار جيره خواران بنی اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشراب خوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد. اين اريکه ای که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست.

سخنانشان رسالت شهادت حسينی را تکميل کرد، طوفانی در جان ها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهای طلايی و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشی ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت .

از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سال روز به خون غلتيدنش را، سال روز قيام و شهادتش را با سياه پوشی و عزاداری محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتی خاص داشتند. غير از اين که خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداری و محزون بودن برای آن بزرگوار، گفتارهای متعددی ايراد فرموده اند.

ابو عماره گويد: "روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (علیه السلام) رسيدم ، فرمود اشعاری در سوگواری حسين برای ما بخوان.وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گريه حضرت برخاست، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست، چندان که صدای گريه از خانه برخاست . بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (علیه السلام) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام (21) حسين (علیه السلام) مطالبی بيان فرمود".

نيز از آن جناب است که فرمود: "گريستن و بي تابی کردن در هيچ مصيبتی شايسته (22) نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، که ثواب و جزايی گران مايه دارد". باقرالعلوم ، امام پنجم (علیه السلام) به محمد بن مسلم که يکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد که به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص با ايمانی که (23) به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد".

امام صادق (علیه السلام) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يکون من الاعمال . (24) همانا زيارت حسين (علیه السلام) از هر عمل پسنديده ای ارزش و فضيلتش بيشتر است ". زيرا که اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است که به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويی روح را به سوی ملکوت خوبي ها و پاک دامني ها و فداکاري ها پرواز مي دهد. هر چند عزاداری و گريه بر مصايب حسين بن علی (علیه السلام)، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشکوه و حماسه ساز کربلايش ارزش و معياری والا دارد، لکن بايد دانست که نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اکتفا کرد، بلکه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داري ، فداکاری و حمايت از قوانين آسمانی را به ما گوشزد مي نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسينی آموختن انسانيت و خالی بودن دل از هر چه غير از خداست مي باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسينی به فراموشی مي گرايد.


اخلاق و رفتار امام حسين (علیه السلام)
با نگاهی اجمالی به 56سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجويی حسين (علیه السلام)، درمي يابيم که هماره وقت او به پاک دامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهيم عميقی والاتر از درک و ديد ما گذشته است. اکنون مروری کوتاه به زوايای زندگانی آن عزيز، که پيش روی ما است، می اندازیم:

جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياری و حتی در آخرين شب (25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز مي گزاشت .

در زندگی دست از دعا برنداشت ، و خوانده ايم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خدای خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: "خدا مي داند که من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعای زياد و استغفار را دوست دارم ". (27) حضرتش بارها پياده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.

ابن اثير در کتاب "اسد الغابة " مي نويسد: "کان الحسين رضی الله عنه فاضلا کثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخير جميعها. حسين (علیه السلام) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه کارهای پسنديده را انجام مي داد". شخصيت حسين بن علی (علیه السلام) آن چنان بلند و دور از دست رس و پرشکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (علیه السلام) پياده به کعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيت های اسلامی به (29) احترامشان از مرکب پياده شده، هم راه آنان راه مي پيمودند.
احترامی که جامعه برای حسين (علیه السلام) قایل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی مي کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمي جست - با جان جامعه هماهنگ بود.

چونان ديگران از مواهب و مصایب يک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود. و گرنه ، او نه کاخ های مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي پستندید، و حرم رسول الله (صلی الله عله و اله ) را برای او خلوت نمي کردند...

اين روايت يک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانيم :
روزی از محلی عبور مي فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی مي خوردند، امام حسين (علیه السلام) مي گذشت که تعارفش کردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : "ان الله لا يحب المتکبرين "، خداوند متکبران را دوست نمي دارد. (30) پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا اجابت کنيد". آن ها
هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و هم راه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايی گرمی (31) هر چه در خانه موجود است از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خويش به جامعه آموخت .

شعيب بن عبدالرحمن خزاعی مي گويد: "چون حسين بن علی (علیه السلام) به شهادت رسيد، بر پشت مبارکش آثار پينه مشاهده کردند، علتش را از امام زين العابدين (علیه السلام) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر کيسه های غذايی است که پدرم شب ها به دوش مي کشيد و به خانه (32) زن های شوهر مرده و کودکان يتيم و فقرا مي رسانيد".

علائلی در کتاب "سمو المعني " مي نويسد:
"ما در تاريخ انسان به مردان بزرگی برخورد مي کنيم که هر کدام در جبهه و جهتی عظمت و بزرگی خويش را جهان گير ساخته اند، يکی در شجاعت ، ديگری در زهد، آن ديگری در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگی امام حسين (علیه السلام) حجم عظيمی است که ابعاد بي نهايتش هر يک مشخص کننده يک عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه (34) والايي ها و فرازمندي ها است ". آري ، مردی که وارث بي کرانگی نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی (علیه السلام) است و وارث جلال و درخشندگی فضيلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است، چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضيلت های
خدايی نباشد. درود ما بر او باد که بايد او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهيم .

امام حسين (علیه السلام) و حکايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه يک بزرگ مرد تاريخ را برای ما مجسم مي سازد، بلکه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نمای فضيلت ها، بزرگ منشي ها، فداکاري ها، جان بازي ها، خدا خواهي ها وخداجويي ها مي باشد، او به تنهايی مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلت های انسان را ارجمند نمود.
-----------------
پي نوشتها:
در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (علیه السلام) اقوال ديگری هم گفته شده است ، ولی (1)
ما قول مشهور بين شيعه را نقل کرديم . ر. به . ک . اعلام الوری طبرسي ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر يزيد بن سکن انصاری باشد. ر. به . ک . اعيان (2)
الشيعه ، جزء ,11 ص .167
امالی شيخ طوسي ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبير بر وزن حسين ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام
ناميده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 اين سه کلمه در زبان عبری همان معنی را
دارد که حسن و حسين و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معانی الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامی درباره عقيقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسيار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشيعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
کافي ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 146- کمال الدين صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذي ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبي ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذي ، ج 5، ص 324- در اين قسمت رواياتی که در کتابهای اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا برای آنها هم سنديت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذکرة الخواص ابن جوزي ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضی از (14)
مورخين گفته اند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگی امام حسين (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفيد، ص .173 (15)
رجال کشي ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذيحجه مستحب است که حاجيها به "
مني " بروند، و در آن زمان به (18)
اين حکم استحبابی عمل مي کردند، ولی در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم
يکسره به عرفات مي روند.
کامل الزيارات ، ص 68به بعد - مشير الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
کامل الزيارات ، ص .105 (21)
کامل الزيارات ، ص .101 (22)
کامل الزيارات ، ص .121 (23)
کامل الزيارات ، ص .147 (24)
عقد الفريد، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفيد، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذکری الحسين ، ج 1، ص ,152 به نقل از رياض الجنان ، چاپ بمبک ي ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آيه .22 (30)
تفسير عياشي ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
الامامة والسياسة ، ج 1، ص 253به بعد. (33)
از کتاب سمو المعني ، ص 104به بعد، نقل به معنی شده است . (34)

منبع: تبیان