در روزگار خلافت خليفه دوم، شخصي ادعايي نسبت به حضرت اميرالمومنين علي عليهالسلام داشت و بنا شد در حضور خليفه رسيدگي شود.
مدعي حاضر شد و خليفه خطاب به امام علي عليهالسلام گفت:
اي اباالحسن در کنار مدعي قرار گير تا حل دعوا کنم.
که آثار ناراحتي را در سيماي حضرت اميرالمومنين علي عليهالسلام نگريست گفت:
اي علي! از اين که تو را در کنار دشمن قرار دادم ناراحتي؟
امام علي عليهالسلام فرمود:
نه بلکه از آن جهت که در رفتارت نسبت به ما دو نفر عدالت را رعايت نکردي نگران شدم، زيرا او را با نام صدا کردي و مرا با کينه و لقب «ابوالحسن» خواندي (1)، ممکن است طرف دعوا نگران شود.
احترام به شخصيت انسانها
الف- عذر خواستن از پيادگان
حضرت اميرالمومنين علي عليهالسلام سواره به راهي ميرفت و جمعي از مردم کوفه براي پاس داشتن حرمت امام علي عليهالسلام پياده به دنبالش روان بودند.
امام رو به آنان کرد و پرسيد:
آيا کاري داريد؟
پاسخ دادند: نه، دوست داريم به دنبال شما بياييم.
حضرت
اميرالمومنين علي عليهالسلام فرمود:
برگرديد، زيرا همراهي پياده با سواره مايه ذلّت و خواري پيادگان و غرور و تباهي سواره خواهد شد. (2)
امام علي عليهالسلام به بزرگ قبيله شباميان فرمود:
«ارجع، فان مشي مثلک مع مثلي فتنة للوالي، و مذلة للمومن؛ بازگرد، که پياده رفتن رئيس قبيلهاي چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبوني مومن است. (3)
ب- نکوهش از آداب جاهلي ذلّتبار
بسياري از پادشاهان و قدرتمندان در طول تاريخ مردم را وادار ميکردند که در برابرشان به خاک بيافتند، کرنش کنند، خم شوند، و انواع ذلتپذيريها را بر خود هموار کنند.
وقتي حضرت علي عليهالسلام براي رفتن به صفّين به شهر انبار رسيد ديد که مردم شهر تا امام علي عليهالسلام را ديدند از اسبها پياده شده، و در پيش روي آن حضرت شروع به دويدن کردند.
حضرت علي عليهالسلام علّت را پرسيد.
گفتند: يک رسم محلّي است که پادشاهان خود را اينگونه احترام ميکرديم.
امام علي عليهالسلام ناراحت شد و فرمود:
«فقال: و الله ما ينتفع بهذا امراوکم!
و انّکم لتشقّون علي انفسکم في دنياکم، و تشقون به في آخرتکم. و ما
اخسر المشقّة وراءها العقاب، و اربح الدّعة معها الامان من النّار!
به خدا سوگند! که اميران شما از اين کار سودي نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت ميافکنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت ميگرديد، و چه زيانبار است رنجي که عذاب در پي آن باشد، و چه سودمند است آسايشي که با آن امان از آتش جهنّم باشد.» (4)
اصلاح اجتماعي (شکست نظام طبقاتي)
بر اساس آيه 13 حجرات: «يا ايّها النّاس انّا خلقناکم من ذکر و انثي؛ اي مردم ما شما را از يک مرد و زن آفريديم، پس همه انسانها، نژادها، قبيلهها با هم برابرند.»
رسول گرامي اسلام با همه به گونهاي مساوي برخورد ميکرد. اما خليفه اول و خليفه دوم و خليفه سوم به سنّت رسول خدا صليالله عليه و آله عمل نکردند، و انواع تبعيضات در تقسيم مديريّتها، و توزيع بيتالمال صورت گرفت که قابل چشمپوشي نبود.
خليفه اول، حتي بزرگان انصار را در لشگرهاي خود فرماندهي نميداد و تنها ثابت بن قيس را با اصرار و اجبار به کار گماشت که انصار اعتراض کردند. (5)
و دومي و سومي، آنقدر در زنده شدن روح نژادپرستي، افراط کردند که همه، زبان به اعتراض گشودند. يعني عرب خود
را بر غير عرب برتري ميداد.
بنياميّه همه مراکز کليدي کشور را در زمان خليفه دوم و به خصوص در زمان خليفه سوم در دست گرفتند و يک نظام طبقاتي جاهلي به وجود آوردند، که شباهتي با جامعه رسول خدا صليالله عليه و آله نداشت.
حضرت علي عليهالسلام يکي از اهدافش، شکستن بافت طبقاتي ظالمانه موجود جامعه بود. موجودي بيتالمال را مساوي تقسيم کرد، که اعتراض امتياز خواهان بلند شد. به همه سه درهم داد و براي خودش هم سه درهم برداشت، و به آزاد کرده خودش قنبر هم سه درهم داد.
بر خلاف شيوههاي سه خليفه قبلي، بزرگان انصار را ولايت داد، از قريش و بنيهاشم هم استفاده کرد، و حتّي در نشستن و برخاستن نيز چونان رسول خدا صليالله عليه و آله عدالت رفتاري را رعايت کرد.
روزي اشعث بن قيس بر امام علي عليهالسلام وارد شد، ديد که حضرت اميرالمومنين علي عليهالسلام در ميان عرب و غير عرب از نژادهاي گوناگون نشسته است و جاي خالي براي او نيست، با ناراحتي به امام علي عليهالسلام اعتراض کرد که: اي اميرمومنان، سرخپوستها بين ما و تو فاصله انداختند. (6)
حضرت اميرالمومنين علي عليهالسلام خشمناک شده، به او فرمود: چه
کسي مرا بر اين آدمهاي چاق و فربه ياري ميدهد؟
و نپذيرفت که ايرانيان و غير عرب پراکنده شوند، تا اشعث و ديگر بزرگان عرب در کنار امام علي عليهالسلام بنشينند. (7)
و در تقسيم مساوي بيتالمال به حضرت علي عليهالسلام اعتراض کردند و گفتند:
آيا اين عدالت است که بين ما و آنان که با شمشير ما مسلمان شدند يا بنده آزاد شده ما هستند، يکسان عمل کنيد و به همه سه درهم بدهيد؟
عدالت نسبت به کودک سقط شده دشمن
چون لشگر بصره پس از شکست در جنگ جمل فرار کردند و به شهر هجوم ميبردند، زني حامله از فريادها و هياهوي فراريان، به شدت ترسيد و بچه او سقط شد. پس از مدتي کوتاه آن زن نيز فوت کرد.
وقتي خبر به امام علي عليهالسلام رسيد، ناراحت شده، چنين قضاوت کرد؛
ديه آن کودک و ديه آن مادر را از بيتالمال به خانوادهاش بپردازيد. (8)
با اين که مردم بصره از شورشگراني بودند که با امام علي عليهالسلام جنگيدند، چنين قضاوت عادلانهاي عقلها را به شگفتي واميدارد.
پينوشتها:
1- شرح ابن ابي الحديد، ج 17، ص 65/ فرائد السمطين، ج 1، ص 349 .
2- علي و حقوق بشر، ج 1،
ص 77، جرج جرداق/ نهجالبلاغه، حکمت 322، معجم المفهرس مولف
3- حکمت 322، نهجالبلاغه، مجم المفهرس مولف
4- حکمت 37، نهجالبلاغه، معجمالمفهرس مولف
5- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 29/ الغارات، ثقفي، ص 32 .
6- به اعراب باديهنشين که در آفتاب چهرهشان سرخ ميشد و ايرانيان که رنگشان سرخ و سفيد بود، سرخ پوست ميگفتند.
7- کتاب الغارات، ثقفي، ص 341/ نقش ائمّه در احياء دين، ج 14، علامه عسگري .
8- خبر ياد شده در کتاب کافي و وافي و تهذيب و من لا يحضرء الفقيه آمده است.
منبع:
امام علي عليه السلام و اخلاق اسلامي، محمد دشتي.
www.tebyan.net