کتاب نهجالبلاغه تألیف مرحوم سید رضی ازجمله کتابهایی است که در میان همه مسلمانان (خاص و عام) از اعتبار بسیار بالایی برخوردار است تا آنجا که بیشتر شارحان این کتاب ارزشمند، از علماء بنام اهل سنت و شخصیتهای مانند محمد عبده و یا ابن ابی الحدید و امثال ایشان بودهاند.
در حقیقت این کتاب را شریف رضی برای کسانی تألیف نمود که میخواهند تمرین بلاغت کنند و سخنوری را بیاموزند و لذا برخی از خطبههای آن حضرت را که در این خصوص (شیوایی کلام و اجمال در جملات و بیان) برایش مفید به نظر آمد در آن تدوین نمود. درواقع ایشان خود از شاعران به نام بنیهاشم بوده تا آنجا که برخی گفتهاند سید رضی بعد از علی ابن ابیطالب علیهماالسلام در سخنوری، شاعری و بلاغت کلام در بنیهاشم نفر دوم است.
از این رو خطبهها و مکتوبات مولای متقیان علی علیهالسلام که در نزد سید وجود داشت بسیار بیشتر از این تعدادی است که در کتاب شریف نهجالبلاغه جمعآوریشده است و متأسفانه بسیاری از خطبهها و نامههایی که در نهجالبلاغه نیامده است درگذر تاریخ ازمیانرفته و به فراموشی سپرده شد و به همین دلیل است که برخی علماء از ایشان انتقاد نمودهاند که ایکاش همه آنچه از کلام امیر مؤمنان در نزدش بود در کتابش جمعآوری نموده و از چیزی فروگزار نمیکرد و لذا شیفتگان و تشنگان معارف علوی از زلال این اقیانوس بیانتها محروم نمیشدند.
اگرچه همین کتاب که امروز با عنوان نهجالبلاغه در دست ماست در میان شیعیان آنچنان غریب و مهجور مانده که برخی گفتهاند نهجالبلاغه در میان شیعیان غریبتر از اهل سنت است.
نامه 47 این کتاب وصيت آن حضرت است به امام حسن و امام حسين عليهما السّلام وقتى كه ابن ملجم لعنة اللّه عليه به او ضربت زد. این پیام که شاید آخرین مکتوب آن جناب باشد (با توجه به جمله » من بلغه کتابی» ) درواقع سروشی است آسمانی، برای بیداری مردمی که سوار بر مرکب نفس در خواب عمیق فرورفته و رهسپار سفر به سرای دیگرند. مرکبی که افسارش در دست کسی است که خداوند دربارهاش فرموده است “بهدرستی که شیطان دشمنی آشکار برای شماست”. و اما متن وصیتنامه چنین است:
أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً.
شمارا به
تقواى الهى سفارش مىنمايم و اينكه دنيا را نجویید حتی اگر دنيا شمارا بجوید (به شما رو کند) و بر آنچه از دنيا از دستتان رفته متأسّف نباشيد. حق بگوييد و براى ثواب الهى بكوشيد و دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد.
أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ.
شما و همه فرزندان و خاندانم و هر كه اين نوشتهام (وصيتم) به او مىرسد را
به تقواى الهى و نظم در زندگى و اصلاح بين مردم (آشتی دادن مردم) سفارش مىكنم، چراکه از جد شما (صلی اللّه عليه و آله) شنيدم مىفرمود: اصلاح ذات البين از عموم ( یا یک سال) نماز و روزه بهتر است.
اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ.
خدا را خدا را درباره
يتيمان، آنان را گاهى سير و گاهى گرسنه مگذاريد، مباد كه در كنار شما تباه شوند.
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ.
خدا را خدا را در رابطه با
همسايگان، كه ایشان مورد سفارش پيامبر شما بودند، پيوسته به آنان سفارش داشت تا جايى كه ما گمان برديم بخواهد برای همسایه سهمی از ارث مقرر کند.
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ.
خدا را خدا را درباره
قرآن، نيايد كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى بجويند.
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ..
خدا را خدا را درباره
نماز، كه آن عمود دين شماست.
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا.
خدا را خدا را درباره
خانه پروردگارتان تا وقتى هستيد آنجا را خالى مگذاريد، كه اگر خالى گذاشته شود از كيفر حق مهلت نيابيد.
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.
خدا را خدا را درباره
جهاد با اموال و جان و زبانتان درراه خدا.
وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ.بر شما باد به پيوند باهم و بخشش مال به يكديگر و بپرهيزيد از دورى و قطع رابطه باهم.
لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ.
امربهمعروف و نهى از منكر را ترک نکنید، كه بدکاران از شما بر شما مسلّط شوند، پس آنگاه دعا كنيد و به اجابت نرسد.
ثُمَّ قَالَ: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ.
سپس فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب، نيابم شمارا كه به بهانه كشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتید و گوييد: امیرالمؤمنین كشته شد، معلومتان باد كه
فقط قاتلم بايد قصاص شود. ملاحظه نماييد هرگاه من از اين ضربت او از دنيا رفتم
تنها او را يك ضربت بزنيد و او را مثله نکنید (گوش و بينى و اعضاى او را قطع مكنيد)، كه من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مىفرمود: از مثله كردن دوریکنید هرچند درباره سگ گاز گيرنده باشد.