سيّد محمد حسين شهريار(1283ـ 1367ش):
اگر سنجند هر سهمى در اسلام
هر آن كو سهمگين تر، حصّه من
نه احمد در «مؤاخاتم» به خود خواند
نه خود با من پسر عمّ و پدر زن؟
شهريار ملك شعر و سخن در اينجا يكى از «مناشده ها» و احتجاجهاى امام على(ع) را به روايت مى نشيند و در ادامه مى گويد:
نه با آن خطبه «من كنت مولاه»
على را بُرد بر اعلا و اعلن؟
نه خود فريادِ «بخّاً بخ» كشيديد
من اينها شور خوانم يا كه شيون؟
چه شد عهد خدا بر من شكستيد
الا اى حاسدان عهد بشكن …(1)
شهريار تبريزى به هر دو زبان فارسى و تركى دلسروده هاى بسيارى درباره غديرخم دارد كه در اينجا به نقل غديريّه اى از ايشان كه به صورت مستزاد سروده است بسنده مى شود:
يا على نام تو بر دم نه غمى ماند و نه همّى
بأبى انتَ و اُمّى
گوييا هيچ نه همّى به دلم بوده نه غمّى
بأبى انتَ و اُمّى
تو كه از مرگ و حيات، اين همه فخرى و مباهات
على اى قبله حاجات
گويى آن دزد شقى تيغ نيالوده به سمّى
بأبى انتَ و اُمّى
گويى آن فاجعه دشت بلا هيچ نبود است
در اين غم نگشود است
سينه هيچ شهيدى نخراشيده به سُمّى
بأبى انتَ و اُمّى
حق اگر جلوه با وجهِ اَتَمَ كرده در انسان
كان نه سهل است و نه آسان
به خودِ حق كه تو آن جلوه با وجهِ اَتمّى
بأبى انتَ و اُمّى
منكر عيد غديرخم و آن خطبه و تنزيل
كر و كور است و عزازيل
با كر و كور چه عيد و چه غديرى و چه خُمّى
بأبى انتَ و اُمّى
در تولاّ هم اگر سهوِ ولايت چه سفاهت
اف بر اين شمِّ فقاهت
بى ولاى على و آل چه فقهى و چه شمّى
بأبى انتَ و اُمّى…(2)
1.كلّيات ديوان شهريار، چاپ هفتم، انتشارات زرّين، 1366ش، ج2، ص1147
2. همان، ج2، ص 1112