• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۱ ۲۳:۳۲ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۱/۱۴ ۲۰:۰۰ 1892 مرتبه خوانده شده
غربت ائمه هدی علیهم السلام به دوران زندگی این بزرگ واران منتهی نشد، بلکه در طول قرن ها، عدم توجه به ابعاد مهم و شاید اصلی از زندگی این بزرگ واران، غربت تاریخی آن ها را استمرار بخشید.»(1) تاریخ چنان تحلیل شد که گویا امام سجاد علیه السلام عابدی گوشه نشین، امام باقر و امام صادق علیهم السلام فقط عالمانی نشسته بر کرسی تدریس و امام کاظم، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام زندانیانی منفعل بوده، اندک تعرضی به وضع حکومت و سیاست نداشتند. تصوری که واضح ترین گواه اشتباه بودنش، شهادت این سرداران مبارزه (2) است.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۱ ۲۳:۲۲ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۱/۴ ۲۲:۴۵ 1476 مرتبه خوانده شده
ایام شهادت امام باقر (علیه السلام)، روزهایی است که حجاج بیت الله الحرام، مدینه را به قصد انجام مناسک حج، به طرف مکه ترک کرده و مدینه در غربت عجیبی به سر می برد، این روزها کمتر کسی به فکر زیارت امام باقر (علیه السلام) می باشد و عظمت حج و مکه، همه نگاه ها را به خود جلب کرده است.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۲۶ ۵:۳۴ 1697 مرتبه خوانده شده
آن شب در ملکوت خدا، شوری دیگر برپا بود. فرشتگان و کروبیان همه در جشنی با شکوه به شادی مشغول بودند. همه جا سخن از صدور فرمان الهی مبنی بر پیوند دو نور یعنی علی(ع) و فاطمه(س) بود. در شهر مدینه نیز این روزها این موضوع نُقل مجالس بود. ملکات و فضائل اخلاقی، زیبائی ظاهری و باطنی، اصالت و شرافت خانوادگی و موقعیت خاص پیامبر چشم‏ها و دل‏ها را بسوی خانه پیامبر می‏کشاند و توجه بسیاری از مردان جوان مدینه را به این دُرّ گرانبها جلب می‏کرد.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۲۵ ۱۶:۰۹ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۱/۴ ۲۲:۳۵ 1472 مرتبه خوانده شده
اهل بیت پیامبر علیهم السلام ، دانایان امت و پایه های فکری اسلام هستند. ایشان جانشینان واقعی پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله هستند، اما بسیاری از مردم چنان معرفتی به ایشان نداشته اند. در این جا گوشه ای از یک مجلس علمی که با محوریت امام جواد علیه السلام برگزار شده است را می آوریم و کمی درباره سخنان آن حضرت می اندیشیم.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۲۵ ۱۶:۰۵ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۱/۴ ۲۲:۲۱ 1706 مرتبه خوانده شده
هشتمین امام معصوم در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب‏ رویت جمال جواد الائمه علیه‌السلام بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا علیه السلام سپرى مى‏ شد اما هنوز فرزندى كاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود. از طرفى حضرت مورد طعنه دشمنان و زخم زبان ‏آن ها قرار داشت كه گاه به وسیله نامه نیز آن حضرت را مورد آزار قرار مى‏ دادند كه نمونه آن را مى‏ توان در مكتوب «حسین ابن ‏قیاما» مشاهده كرد.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۲۳ ۴:۳۳ 1761 مرتبه خوانده شده
صبح روز دوشنبه بود که خورشید از پشت کوه بالا آمد. خورشید آن روز خیلی خوشحال بود؛ و با تابش نور؛ همه جا را گرم و روشن کرده بود. برکه ای درمیان دشت بود؛ او رو کرد به آسمان و به خورشید گفت: چه شده این قدر خوشحالی.
خورشید گفت: نمی دانم حال خیلی خوبی دارم؛ احساس می کنم، امروز یک اتفّاق بزرگی خواهد افتاد.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۱۶ ۲۱:۳۴ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۷/۱۶ ۲۱:۴۶ 1801 مرتبه خوانده شده
از رشته کوه های البرز سرازیر شدیم با جمعیتی انبوه در پوست خود نمی گنجیدم. آیا به آرزویم رسیدم؟ سال های سال بود که منتظر این سفر بودم. هر شب و روز پدر و مادرم برایم از این سفر می گفتند. از اقیانوس بی کران، از آزادی، از دنیایی وصف نشدنی، از زندگی جاویدان، در ضمن از سختی راه و پُر پیچ و خم بودن راه هم می گفتند و از طولانی بودن راه. آن ها مرا نصیحت می کردند. اگر می خواهی به این اقیانوس بی کران برسی باید مقاوم باشی باید مطیع باشی و صبور.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۱۶ ۲۱:۰۳ 1259 مرتبه خوانده شده
وقتی نزدیک ساحل شد قدم هایش را آرام برداشت و کنار آن نشست؛ روی شن های نرم. تکه چوبی خشکیده برداشت و روی شن ها نوشت «من بابایم را می خواهم....»هر موجی که می آمد انگار که نوشته او را به دریا می برد و او دوباره می نوشت؛ تفریح و تسلای غروب های خسته روزهای تنهاییش، این شده بود که چیزهایی که حتی برای لحظه ای فرصت گفتنش راپیدا نکرده بود و گوش شنوایی و دست توانایی اورا یاری نکرده بود بگوید و دریا هم ببرد تا جایی که بتواند حس آرامش را با موج هایش برای او بیاورد.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۱۲ ۱۹:۰۴ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۷/۱۲ ۲۲:۱۰ 1289 مرتبه خوانده شده
بهزاد و رامين دو تا پسر دانشجو هستند كه با هم خيلي صميمي اند و از همه كارها و مسایل زندگي هم خبر دارند. رامين چند روزي است كه سركلاس حاضر نمي شود. بهزاد چندين بار با او تماس مي گيرد و علت نيامدنش را جويا مي شود.
رامين مي گويد: سرم شلوغ است و كاري برايم پيش آمده یعنی راستش، بابام مريض است و بايد براي عمل به خارج از كشور برود درگير كارها و برنامه هاي او هستيم.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۱۲ ۱۷:۴۱ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۷/۱۶ ۲۱:۵۰ 1745 مرتبه خوانده شده
شب چادر سیاه رنگ پر ستاره خود را بر سر کشیده و ماه هم چون حبابی نورانی به در و دیوار شیشه اطاق می کوبد.
صدای نسیم از لا به لای روزنه های پنجره به درون می خیزد. سرمای نیمه شب دستانم را کرخ و بازوانم را لرزان قرار داده،
دلم می خواست تمام سرمای هوا به درونم را ه می جُست. ولی خواهرم آن چشمان تب دراش را دیگر نمی گشود و از
سرما شکایت نمی کرد.
بدون نظر