اگر هزار نذير آمد و بشير آمد
محمّد است كه بى مثل و بى نظير آمد…
على ولىّ خدا، صاحب ولايت بود
على معين رسول آمد و وزير آمد
به پاس قدمت پيمان، شه ولايت شد
كه مست جام ولا از خم غدير آمد
على به خدمت اسلام، فضل سبقت داشت
كه پاس خدمت ديرينه ناگزير آمد
اسير نَفْس نشد يك نَفَس علىّ ولى
نشد اسير كه بر مؤمنان امير آمد
امير خلق كجا و اسير نفس كجا
كه سر بلند نشد هر كه سر به زير آمد
على نداد به باطل حقى ز بيت المال
كه از حساب و كتاب خدا خبير آمد
على نخورد غدايى كه سير برخيزد
مگر كه سير خورد آن كه نيم سير آمد
على غنى نشد الاّ به يُمن دولت فقر
كه دولتش به طرفدارى فقير آمد
على ستم نكشيد و حقير ظلم نشد
نشد حقير كه ظالم برش حقير آمد
على زمظلمه خلق سخت مى ترسيد
كه حق به مظلمه خلق سختگير آمد
درود باد بر آن ملّتى كه رهبر وى
چنين بلند مقام و چنين خطير آمد(1)
1. آينه آفتاب، ص167ـ 168، غديريه هاى ديگر سروش را در ديوانش، به تصحيح آقاى محجوب (ج1، ص375، 422 و ج2، ص 1039 و…) مى توان ديد.
به روز شده: : ۱۳۹۳/۸/۱۹ ۱۸:۰۱