گرد وى انبوه از مهاجر و انصار
فوجى چو فوج بحر بى حد و بى مر
خرد و كلان، خوب و زشت، بنده و آزاد
پير و جوان، شيخ و شاب، منعم و مضطر
بر شد و گفتا: "الست اولى منكم"
گفتند: آرى، زما به مايى بهتر
دست على را سپس گرفت و برافراخت
قطب هُدى را پديد شد خط محور
گفت كه اى قوم بنگريد تناتن
گفت كه اى قوم بشنويد سراسر:
هر كس مولا منم، على اش مولاست
اوست پس از من به خلق سيد و سرور(1)
و در غديريّه ديگرى گويد:
شراب تاك ننوشم دگر زِ خُمّ عصير
شراب پاك خورم زين پس زِ خُمّ غدير
از آن شراب كز آن هر كه قطره اى بچشد
شود ز ماحصل سرّ كاينات خبير
به جان خواجه چنان مستِ آل ياسينم
كه آيد از دهنم جاى باده بوى عبير
نهفته مهر نبى گنج فقر در دل من
كه گنج نقره نيرزد برش به نيم نقير
اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند
ببخشد از كرم خويش كردگار قدير[!]
وليك با دهن پاك و قلب پاك اولاست
كه نعت حيدر كرار را كنم تقرير(2)
1. ديوان قاآنى، چاپ خط آقا، ص110
2. همان، ص166
به روز شده: : ۱۳۹۳/۸/۱۹ ۱۸:۰۲