• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.

نقشه عالَم وجود در دستان او

تاریخ انتشار: : ۱۳۹۲/۷/۲۱ ۳:۰۱1447 مرتبه خوانده شده
امام پنجم شیعه، حضرت محمد بن علی علیه السلام را ((باقر)) مى‏ خواندند زیرا علوم را مى ‏شكافت و باز مى‏ كرد. در لسان العرب نیز ذكر شده است: آن حضرت را باقر مى‏ خواندند چرا كه علم را مى ‏شكافت و به اصل آن پى مى ‏برد و فروع علم را از آن استنباط مى کرد و دامنه علوم را مى‏ شكافت و وسعت مى ‏داد. ابن حجر نیز در صواعق مى‏ نویسد: او را باقر مى ‏خواندند و این كلمه از ((بقر الارض)) اخذ شده است، یعنى آن كه زمین را مى ‏شكافد و مكنونات آن را آشكار مى ‏كند، زیرا او نیز گنجینه ‏هاى نهانى معارف و حقایق احكام و حكمت ها و لطایف را كه جز از دید كوته نظران و ناپاكان پنهان نبود، آشكار مى‏ كرد. از این رو درباره وى گفته مى ‏شد كه آن حضرت شكافنده علم و جامع آن و نیز آشكار كننده و بالا برنده علم و دانش است.
آری، علم هر كس كه پیش او می آمد در مقایسه با علم وی، مانند قطره ‏ای در كنار دریا بود، و مانند جد خود امیرالمومنین علیه ‏السلام چشمه‏ های حكمت از او می جوشید و در پیش بزرگی او، هر بزرگی كوچک بود. اما این دانش گسترده چگونه برای آن امام همام حاصل گشت؟ پاسخ این سوال را در روایتی از حضرتش می شنویم.

ما ((كمال)) و ((تمام)) را به ارث می بریم

در یكی از سال ها هشام بن عبدالملک به حج آمد، امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز به حج آمدند، روزی امام صادق علیه ‏السلام در اجتماع عظیم حاجیان ضمن خطابه ‏ای فرمود:

سپاس خدای را كه محمد صلی الله علیه و آله را به راستی فرستاد و ما را به او گرامی ساخت، پس ما برگزیدگان خدا در میان آفریدگان و جانشینان خدا در زمین هستیم، رستگار كسی است كه پیرو ما باشد و نگون بخت آن كه با ما دشمنی ورزد...

امام صادق علیه السلام بعدها فرمود: گفتار مرا به هشام خبر دادند كه متعرض ما نشد تا به دمشق بازگشت و ما نیز به مدینه برگشتیم. به حاكم خود در مدینه فرمان داد تا من و پدرم را به دمشق بفرستد. به دمشق آمدیم. هشام تا سه روز ما را بار نداد، روز چهارم بر او وارد شدیم، هشام بر تخت نشسته بود، درباریان در برابرش به تیراندازی و هدف‏ گیری سرگرم بودند.

هشام پدرم را به نام صدا زد و گفت: با بزرگان قبیله‏ ات تیراندازی كن.

پدرم فرمود: من پیر شده ‏ام و تیراندازی از من گذشته است، مرا معذور دار.

هشام اصرار ورزید و سوگند داد كه باید این كار را بكنی و به پیرمردی از بنی امیه گفت: كمانت را به او بده.

پدرم كمان برگرفت و تیری به زه نهاد و پرتاب كرد، اولین تیر درست در وسط هدف نشست، دومین تیر را در كمان نهاد و چون رها كرد بر پیكان تیر اول فرود آمد و آن را شكافت، تیر سوم بر دوم و چهارم بر سوم … و نهم بر هشتم نشست، فریاد حاضران بلند شد، هشام بی ‏قرار شد و فریاد زد: آفرین اباجعفر! تو در عرب و عجم سرآمد تیر اندازانی، چطور می پنداری زمان تیراندازی تو گذشته است.

و در همان هنگام تصمیم بر قتل پدرم گرفت و سر به زیر افكنده فكر می كرد و ما در برابر او ایستاده بودیم، ایستادن ما طولانی شد و پدرم از این بابت به خشم آمد و آن گرامی چون خشمگین می شد به آسمان می نگریست و خشم در چهره ‏اش آشكار می شد، هشام غضب او را دریافت و ما را به سوی تخت خود فراخواند و خود برخاست و پدرم را در برگرفت و او را بر دست راست خود بر تخت نشانید و مرا نیز در بر گرفت و بر دست راست پدرم نشاند، و با پدرم به گفتگو نشست و گفت: قریش تا چون تویی را در میان خود دارد بر عرب و عجم فخر می كند، آفرین بر تو، تیراندازی را چنین از چه كسی و در چند مدت آموخته ‏ای؟

پدرم فرمود: می دانی كه مردم مدینه تیراندازی می كنند و من در جوانی مدتی به این كار می پرداختم و بعد ترک كردم تا هم اكنون كه تو از من خواستی.

هشام گفت: از آن گاه كه خویش را شناختم تاكنون تیراندازی بدین زبردستی ندیده بودم و گمان نمی كنم كسی در روی زمین چون تو بر این هنر توانا باشد، آیا فرزندت جعفر نیز می تواند هم چون تو تیراندازی كند؟

فرمود: ما ((كمال و تمام)) را به ارث می بریم، همان كمال و تمامی كه خدا بر پیامبرش فرود آورد، آن جا كه می فرماید:

((الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا)) (مائده / 3)

زمین از كسی که بر این كارها كاملا توانا باشد خالی نمی ماند.

چشم هشام با شنیدن این جملات در حدقه گردید و چهره‏ اش از خشم سرخ شد، اندكی سر فرو افكند و دوباره سر برداشت و گفت: مگر ما و شما از دودمان عبد مناف نیستیم كه در نسبت برابریم؟

امام باقر علیه ‏السلام فرمود: آری اما خدا ما را ویژگی هایی داد كه به دیگران نداده است.

پرسید: مگر خدا پیامبر را از خاندان عبد مناف به سوی همه‏ مردم و برای همه مردم از سفید و سیاه و سرخ نفرستاده است؟ شما از كجا این دانش را به ارث برده ‏اید در حالی كه پس از پیامبر اسلام پیامبری نخواهد بود و شمایان پیامبر نیستید؟

امام بی‏ درنگ فرمود: خداوند در قرآن به پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید:

((زبانت را پیش از آن كه به تو وحی شود برای خواندن قرآن حركت مده)).(قیامت / 16)

پیامبری كه به تصریح این آیه زبانش تابع وی است به ما ویژگی هایی داده كه به دیگران نداده است و به همین جهت با برادرش علی علیه ‏السلام اسراری را می گفت كه به دیگران هرگز نگفت و خداوند در این باره می فرماید:

((و تعیها اذن واعیه)) (الحاقه / 12)؛آن چه به تو وحی می شود تو را گوشی فراگیرنده فرا می ‏گیرد.

و پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به علی علیه‏ السلام فرمود: از خدا خواستم كه آن را گوش تو قرار دهد. و نیز علی بن ابیطالب علیه‏ السلام در كوفه فرمود:

((پیامبر خدا هزار درب از دانش به روی من گشود كه از هر درب هزار درب دیگر گشوده شد … ))، همان طور كه خداوند پیامبر صلی الله علیه وآله را كمالاتی ویژه داد، پیامبر صلی الله علیه و آله نیز علی علیه ‏السلام را برگزید و چیزهایی به او آموخت كه به دیگران نیاموخت و دانش ما از آن منبع فیاض است و تنها ما آن را به ارث برده ‏ایم نه دیگران.

هشام گفت: علی مدعی علم غیب بود حال آن كه خدا كسی را بر غیب دانا نساخت.

پدرم فرمود: خدا بر پیامبر خویش كتابی فرود آورد كه در آن همه چیز از گذشته و آینده تا روز قیامت بیان شده است. زیرا در همان می فرماید:

((و نزلنا علیك الكتاب تبیانا لكل شی‏ء)) (نحل / 89) ؛ بر تو كتابی فرو فرستادیم كه بیان كننده همه چیز است.

و در جای دیگر فرمود:

((همه چیز را در كتاب روشن به حساب آورده ‏ایم)).(یس / 12)

و نیز فرمود:

((هیچ چیز را در این كتاب فروگذار نكردیم)). (انعام /38)

و خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان داد همه‏ اسرار قرآن را به علی علیه‏ السلام بیاموزد. و به امت فرمود: ((علی از همه شما در قضاوت داناتر است)).

هشام ساكت ماند و امام باقر علیه ‏السلام از بارگاه او خارج شد. (دلائل الامامة، ص 4)


موهبتی الهی

بنابراین خداوند عالم این علم و دانش خود را از روی مصلحت حُسن انتظام شریعت به پیغمبران و اوصیا و اولیای خود كه ائمه معصومین علیهم ‏السلام می‏ باشند، افاضه اشراقیه فرموده كه آن ها به موهبت الهی بر تمام اسرار و رموز عالم واقف هستند و نقشه عالم وجود زیر نظر آن ها می‏ باشد و آن چه كه ائمه معصومین علیهم ‏السلام و مخصوصا حضرت امام محمدباقر علیه ‏السلام تعلیم مسلمین فرموده و مكتب باقری بر پایه آن استوار گردیده روی مبانی همین علم و دانش موهبتی و اشراقی افاضی الهی است و گرنه بشر قادر به سلطه بر همه این علوم نیست.

-------------------------------------

منابع:

سیره عملی اهل بیت علیهم السلام، سید كاظم ارفع‌‌.
سیره معصومان علیهم السلام، جلد 5، ترجمه «اعیان الشیعة»، محسن امین‌، مترجم علی حجتی كرمانی.‌

منبع سایت: تبیان
چاپ صفحه ارسال به دوستان
برچسب‌ها:  امام  شهادت  محمد باقر 
 
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
ارسال نظر
شرایط نظر*
همه‌ی نظرها نیاز به تایید مدیر سایت دارند
عنوان*
نام*
ایمیل*
وب سایت*
پیام*
کد تایید*
4 + 6 = ?  
نتیجه این عبارت را وارد کنید
حداکثر تعداد تلاش برای ارسال: 10 مرتبه