مادرم نیز به همراه من بود، میان من و او گفت و گویی شد و من بر او درشتی کردم. بامدادان پس از نماز صبح، خدمت امام صادق علیه السلام شرف یاب شدم، وقتی وارد محضرش شدم حضرت ابتدا شروع به سخن کرد و فرمود:
ای ابا مهزم! چه کار با مادرت داشتی که دیشب آن چنان با او درشتی کردی؟ آیا نمی دانی که شکم او محل سکونت تو، دامنش گهواره ی تو و سینه اش ظرف غذای تو بود؟
عرض کردم: آری.
فرمود: پس هرگز بر او درشتی مکن.
منبع: ترجمه القطره،ج2،ص600، به نقل از بصائرالدرجات.
به روز شده: : ۱۳۹۲/۶/۱۰ ۱۹:۲۸