گویا رسم زمانه این است که پاکان نیز مورد تهمت و افتراء قرار گیرند. اهل بیت علیهم السلام پاک ترین انسانهای عالم هستند، اما با این حال اتهامات و بهتانهای فراوانی هم نصیب آنها گشته است. گاه در کتابها یا رسانهها مطالبی منتشر میشود که حاوی اتهامهای ناروا به خاندان نبوت علیهم السلام است. در خصوص سبط اکبر، امام حسن مجتبی علیه السلام چندین اتهام مطرح شده است که در اینجا به یکی از آنها میپردازیم و سپس در این باره میاندیشیم که به صورت شخصی با این اتهامات چه باید بکنیم.
کارنامه پربار افتخاراتگفته شده است که - نعوذ بالله - امام مجتبی علیه السلام اهل سستی و راحت طلبی بوده اند و به کارهای اجتماعی و سیاسی و نظامی اهمیتی نمیداده اند. گویا صلح آن فرزند پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، دستمایهای برای این اتهامات قرار گرفته است. ما نیز در مقابل به گونهای فهرست وار به برخی از شواهد تاریخی درباره فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و نظامی آن حضرت اشاره میکنیم و قضاوت را به عهده خوانندگان میگذاریم:
- حضور آن حضرت در بیعت رضوان و نیز در جمع مباهله کنندگان در سنین طفولیت
- پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله در نامهای که به ثقیف نوشته بودند حسنین علیهماالسلام را با وجود کوچکی سن به عنوان شاهد گرفتند.
- پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در سنین کودکی به ایشان "آقای جوانان اهل بهشت" لقب داد.
- فاطمه زهرا علیها سلام الله علیها برای نشان دادن حقانیت خود در قضیه فدک، حسنین علیهماالسلام را بر ضد ادعای ابوبکر شاهد آورد.
- اعتراض امام مجتبی علیه السلام به ابوبکر در سنین طفولیت: "از منبر پدرم پایین بیا"
- دستور عمر به شرکت حضرت مجتبی علیه السلام در شورای تعیین خلیفه (البته بدون حق رأی)
- در حالیکه عثمان دستور تبعید ابوذر را داده بود و دستور داده بود هیچکس او را مشایعت نکند، امام مجتبی علیه السلام جزو کسانی بود که او را مشایعت کرده و با او سخن گفتند.
- امیرالمۆمنین علیه السلام چند بار حضرت مجتبی علیه السلام را برای اعلام شکایات مردم به سوی عثمان روانه نمود؛ اما عثمان به نصایح ایشان بیاعتنایی کرد.
- در جریان محاصره اقامتگاه عثمان توسط مردم، امیرالمۆمنین علیه السلام با آنکه با عملکرد عثمان موافق نبود، حسنین علیهماالسلام را برای جلوگیری از قطع آب و غذای عثمان روانه فرمود.
- ابوموسی اشعری در کوفه شخصی ذی نفوذ بود و مانع از جمع شدن لشکر برای مقابله با شورشیان جمل میشد. پس از آنکه امیرالمۆمنین علیه السلام سه نفر را پی در پی برای فرستادن پیغام به او روانه کرد و هر سه ناتوان شدند، فرزند خود، امام حسن علیه السلام را به همراه عمار یاسر فرستاد و امام مجتبی علیه السلام با مردم سخن گفت و در اثر سخنان آن حضرت جمعیت زیادی از کوفه تحت نظر امام حسن علیه السلام برای یاری امیرالمۆمنین علیه السلام حرکت کردند.
- امیرالمۆمنین علیه السلام آن حضرت را برای سخنرانی در بصره فرستاد تا اثرات منفی سخنان جنگطلبانه عبدالله ابن زبیر را خنثی فرماید.
- وقتی به گوش امیرالمۆمنین علیه السلام رسید که مردم کوفه امام حسن علیه السلام را در بیان و سخنرانی ناتوان میدانند، به امام مجتبی علیه السلام فرمود تا در میان آنها سخن بگوید تا توانایی ایشان در سخنرانی بلیغانه بر همه آشکار شود.
- پس از آنکه تلاشهای امیرالمۆمنین علیه السلام برای ترک جنگ با معاویه به ثمر ننشست، امام مجتبی علیه السلام با سخنرانی خود مردم را به شور آورد و آنان را برای جهاد بسیج نمود.
- امام حسن علیه السلام جزو فرماندهان لشگر در جنگ صفین بود؛ شجاعت ایشان در نبرد باعث شد امیرالمۆمنین علیه السلام نسبت به جان او مراقبت کند تا نسل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله باقی بماند.
- بعد از آنکه مردم به اشتباه خود برای تحمیل حکمیت به امیرالمۆمنین علیه السلام و فریب خوردن ابوموسی اشعری پی بردند؛ امیرالمۆمنین علیه السلام، امام حسن علیه السلام را برای سخنرانی در میان مردم فرستاد تا جوانب مختلف این قضیه را آشکار سازد.
- بعد از شهادت امیرالمۆمنین علیه السلام، مردم با آن حضرت بیعت کردند.
- آن حضرت متوجه جاسوسهای معاویه شد و دستور بازداشت و قتل آنها را صادر فرمود و به معاویه نامه تهدید آمیز نوشتند.
- متن نامههای آن حضرت به معاویه نشانه شجاعت ایشان است.
آنچه در بالا خواندیم شامل برخی اقدامات اجتماعی- سیاسی امام مجتبی علیه السلام بود که نشان میدهد ایشان فردی سخنور، شجاع، توانمند در مبارزات کلامی و نظامی و دارای تدبیرات سیاسی بودهاند.
راهکارهای مقابلهبا این توضیحات مختصر میتوانیم به پوشالی بودن تهمتی که به سبط اکبر علیه السلام زده بودند پی ببریم اما این مورد کافی نیست. به عبارت دیگر ما باید دستمایهای داشته باشیم که به وسیله آن در دام شک ها و سوءظن ها درباره بزرگان دین نیفتیم، زیرا هر روز ممکن است سخنران یا نویسندهای به مدد توان کلامی یا قلم خود راه شبههها را بر ما باز کند و ما را در حالت حیرت و شک و بدبینی به اولیای دین رها کند.
در اینجا چند راهبرد برای دوری از این حالات معرفی میشود:
اول- ریشههای فکری خود را تقویت کنیم. سوالها و شک های ذهنیمان را تا آنجا که به مطالعه و کسب دانش مربوط میشود برطرف کنیم. درباره اصول دین و محکم کردن مبانی عقلی دین بیش از پیش بکوشیم تا به ثبات فکری برسیم.
دوم – برای مۆمن ماندن، کارهای عقلی کافی نیست. چه بسیارند فیلسوفان و دانایانی که بهره کمی از ایمان دارند. ما به ایمان نیاز داریم یعنی باید به آنچه درست میدانیم، باور پیدا کنیم و ایمان را هم باید مثل یک وظیفه شرعی انجام دهیم نه اینکه همیشه منتظر باشیم که ایمان سراغ ما بیاید.
سوم – قرآن و اهل بیت علیهم السلام از یک ریشهاند و اتصال به یکی، ما را به دیگری مرتبط میکند. قرائت قرآن، مطالعه زندگی اهلبیت علیهم السلام و توسل به ایشان و اعلام محبت قلبی به این پاکان عالم، همگی باعث تقویت ایمان ما به حقانیتشان میشود.
چهارم - مطالعه نوشتههای شبههآمیز نشانه شجاعت فکری نیست؛ بلکه در حقیقت وسیله گرفتار شدن ما را فراهم میکند. سوالهای مهم را باید با پرسیدن برطرف کنیم اما نباید به استقبال شبههها برویم زیرا شبههها هر روز به شکلی جدید ظاهر میشوند تا ما را از ایمانهای تازه و با طراوت به اهل بیت دور کنند.
پنجم – در خلقت پیچیده انسان، باورها و رفتارها هر دو در هم اثر میگذارند فراموش نکنیم که بخش عمدهای از شک ها و سوءظن ها ناشی از نادانی نیست بلکه ناشی از رفتار نادرست است. به عبارت دیگر توبه از گناهان و مراقبت از دست و زبان و چشم و ذهن و ... تأثیر مستقیمی در باورها میگذارد.
منبع: سایت تبیان