سالیان سال بود که از بعثت انبیا می گذشت، هر قوم و قبیله ای با عقیده های مختلف زندگی می کرد و در حجاز و مکه آن روز بسیاری بت می پرستیدند. بت سنگی، فلزی، چوبی و گاهی از جنس خرما. دختران را زنده به گور می کردند. اکثر قبایل در حال جنگ و خون ریزی بودند. دنیا غرق در گمراهی و ضلالت بود. تا این که 40 سال از ولادت با سعادت اشرف مخلوقات و سرور کاینات حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم گذشت.
خداوند آن حضرت را به پیامبری مبعوث فرمود، جبرییل بر آن حضرت نازل شد، وحی الهی را با آداب و مراسمی مخصوص به آن حضرت رسانید که در کتب روایی با سندهای مختلف ذکر شده است. طبق بعضی روایات(4) هنگامی که آن حضرت از کوه حرا بر می گشتند، انوار جلال و عظمت، ایشان را فرا گرفته بود، به حدی که هیچ کس را یاری آن نبود که به آن حضرت نظر کند. از کنار هر درخت و سنگ که می گذشتند در برابر آن حضرت خم می شدند و به زبان فصیح می گفتند: السلام علیک یا نبی الله، السلام علیک یا رسول الله.
هنگامی که آن حضرت داخل خانه حضرت خدیجه سلام الله علیها شدند، از شعاع نور جمال آن حضرت خانه منور شد. خدیجه علیها سلام عرض کرد: ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم این چه نوری است که از شما مشاهده می کنم؟ آن حضرت فرمودند: این نور پیامبری است. سپس خطاب به خدیجه علیها سلام فرمودند بگو: لا اله الا الله محمد رسول الله. خدیجه علیها سلام عرض کرد: سال ها است که من پیامبری شما را می دانم، سپس به وحدانیت خداوند متعال و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شهادت داد. در این هنگام آن حضرت فرمودند: ای خدیجه، احساس سرما می کنم، جامه ای بر من بپوشان. حضرت جامه بر خود کشید و خوابید. از جانب حق تعالی ندا رسید: یا ایها المدثر...(5) (ای جامه به خود پیچیده، برخیز و بترسان مردم را از عذاب پروردگارخود و تکبیر بگو و پروردگارت را به بزرگی یاد کن). آن حضرت برخاست و انگشت مبارک بر گوش خود گذاشت و فرمود: الله اکبر الله اکبر. پس صدای آن حضرت به همه موجودات رسید و همه با او موافقت کردند.(6) پیامبر سه سال مردم را پنهانی به خدای یکتا دعوت می فرمود و پس از سه سال جبرییل آمد و عرض کرد: خداوند متعال امر کرده که دعوت خویش را آشکار کن. سپس آن حضرت از کوه صفا بالا رفتند و مردم را انذار فرمودند و دعوت خود را علنی کردند.(7)
---------------------------
منابع:
1-اعلام الوری،ج1،ص46. مصباح المتهجد،ص750. مسار الشیعه،ص37. تهذیب،ج6،ص2. العدد القویه،ص337. زاد المعاد،ص36. فیض العلام،ص328.
2-زاد المعاد،ص36.
3-زاد المعاد،ص40.
4-منتهی الامال،ج1،ص47.
5-سوره مدثر،آیه1.
6-منتهی الامال،ج1،ص47.
7-بحار الانوار،ج19،ص174و186.
به روز شده: : ۱۳۹۳/۳/۱۰ ۲:۰۲