چنان كه در منابع تاریخی معتبر آمده فدك مجموعه ای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشید.(1)
بلاذری یكی از علمای اهل سنّت است، چند روایت معتبر در این مورد نقل كرده است كه ملك فدك مال رسول خدا بود و پیامبر صلی الله علیه وآله از درآمد آن به خاندان خود می داد كه فاطمه سلام الله علیها آن را از رسول خدا خواست و رسول خدا آن را به فاطمه بخشید.(2)
و یا ابن ابی الحدید روایاتی آورده است كه دلالت می كند پیامبر صلی الله علیه وآله این ملك را بنابر آیه شریفة «... و آت ذی القربی حقه...» به فاطمه سلام الله علیها بخشید.(3)
با این وجود برخی این شبهه را مطرح می کنند که اگر فدك هدیه پیامبر صلی الله علیه وآله بود، چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن را به عنوان ارث خود مطالبه كرد؟
در پاسخ باید گفت که هرگز حضرت زهرا سلام الله علیها فدك را به عنوان میراث مطالبه ننمود بلكه خلیفه اول درباره میراث انبیا حدیثی جعل كرد كه آن حدیث دقیقا مخالف و معارض با قرآن بود. حدیثی كه او جعل كرد این بود «... نحن معاشر الانبیاء لانورث...» و حضرت زهرا سلام الله علیها به خاطر این كه آن ها جعل حدیث كردند برای روشن نمودن چهره دروغین آن ها به قرآن استناد نمود و گفت كه چطور انبیا میراث ندارند، در حالی كه قرآن حضرت سلیمان را وارث داوود معرفی میكند و آیات ارثی كه در قرآن آمده است. مگر ممكن است پیامبر صلی الله علیه وآله مستثنی از آن ها باشد. پیامبران هم مثل سایر انسان ها دارای اولاد بودند و دارای ارث و میراث، چنان كه در قرآن سوره نساء آیات 11 الی 14 و آیات آخر سوره و آیات دیگر از قرآن مساله ارث مطرح شد و به عنوان یك فریضه از آن یاد شده، مگر پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله از فرایض دیگر مثل نماز و... مستثنی بود، که از این فریضه مستثنی شود. پس این ادعای خلیفه اول مخالف قرآن است.
حضرت فاطمه سلام الله علیها بعد از غصب فدك هرگز نگفت كه من میراث پدرم را مطالبه میكنم، بلكه به عنوان حق غصب شده خویش، مطالبه كرد. اما علت این كه حضرت فاطمه سلام الله علیها به آیات ارث تمسك جست این بود كه میخواست به خلیفه اول بفهماند، حدیثی كه او به زبان پیغمبر صلی الله علیه وآله میبندد، خلاف قرآن، است كه لازمه آن تكذیب قرآن و پیامبر و مساوی با كفر است.(3)
ابن ابی الحدید نیز تصریح میكند كه حضرت فاطمه سلام الله علیها فدك را هرگز به عنوان ارث مطالبه نكرد، بلكه پس از اخراج كارگران آن حضرت توسط مامورین ابیبكر، آمد به مسجد و سخن رانی نمود و خطبه ای غرّا ایراد کرده و گفت این ملك را رسول خدا به من هبه كرده است و شما تصرف می كنید، چنان که نقل شده است:
«قال (خلیفه اول) ما ورث ابوك دیناراً ولا درهماً و انه قال ان الانبیاء لا یورثون فقالت... فدك وهبها لی رسول الله...». ابوبكر در مقابل سخن حضرت زهرا سلام الله علیها كه فرمود اولا؛ پیامبر آن جا را به من هبه كرده است، ثانیا؛ چرا دروغ میگویی كه پیامبران چیزی را به عنوان ارث باقی نمیگذارند. با استناد به یک حدیث جعلی گفت پیغمبر صلی الله علیه وآله روایت كرد به من كه انبیاء هیچ میراثی غیر از ایمان و علم و... حتی زمین از خود باقی نمی گذارند.
علاوه بر این ابن ابی الحدید، تعارض در كلام ابی بكر را بر اساس روایتی نقل می كند كه ابوبكر ابتدا اعتراف می كند كه میراث پیامبر صلی الله علیه وآله به اهلش می رسد و بعد جعل حدیث می كند كه «لانورث» كه تعارض و تضاد شدید بین دو قول است.(4)
و همچنین او نقل میكند كه این روایت «لانورث» یك حدیث كاملا غریبی است، چون هیچ كس این روایت را از پیامبر صلی الله علیه وآله به خبر ابی بكر نقل نكرده است.(5)
بنابراین شیعه هرگز معتقد نیست كه حضرت فاطمه سلام الله علیها آن را به عنوان ارث مطالبه نمود و هرگز چنین چیزی در تاریخ شیعه منعكس نشده، بلكه این جعل اكاذیب و دروغ ها بنابر نقل ابن ابی الحدید از عایشه نقل شده، كه فاطمه سلام الله علیها میراث خود را از ابوبكر خواست، و البته روایتی معارض و كاملا متناقض با این روایت از عایشه نقل شده که وقتی كه زنان پیامبر صلی الله علیه وآله در زمان عثمان ارث خود را مطالبه نمودند، عایشه جواب داد: «... انما هذا المال لِآل محمد...»، فدك مال آل محمد است.(6) این تعارض آشكار نشان گر جعلی بودن و باطل بودن روایت آن هاست.
آن چه محور نزاع بین دو فرقه است آن چیزی است که جعل شده «ما ترکناه صدقة»، این عبارت را که آن ها نقل کردند، سند ندارد و جعلی است، در جوامع روایی معتبر نیامده است. آن ها این را جعل کردند تا بگویند این فدک و امثال فدک صدقه است، وقتی صدقه عمومی شد، به بیت المال می رسد، وقتی بیت المال شد، به حاکم وقت منتقل می شود و همین کار را هم کردند.
پی نوشت:
1) یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، چاپ اول، 1410، ج4، ص271.
2) ابی الحسن بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات الارومیه، 1404 ق، ص ص 46 ـ 47.
2) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، لبنان، دار احیاء التراث، 1409، ج 4، ص 84.
3) همان، ص 80.
4) همان، ص 82، چنان كه ابن ابی الحدید در ص 9 ـ 84، كاملاً درباره تعارض بین احادیث صحبت كرده و آنها را مردود شمرده است.
5) همان، ص 85.
6) بلاذری، فتوح البلدان، ص 44.
منبع: سایت تبیان