امامت جزو اصول فکری ماست به این معنا که معتقدیم که پس از پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله، افرادی از خاندان او هستند که جانشینان حقیقی او هستند که نه تنها در حکومت، بلکه برای فهم درست دین و برای شناسایی راه حق در همه امور باید به آن ها مراجعه کرد. در دوران امام حسن عسگری علیه السلام شکهایی در میان شیعیان به وجود آمد که شناسایی علل آن برای دوران ما هم کارآمد خواهد بود.
اهل بیت پیامبر علیهم السلام معصومانی هستند که برای امامت شایستگی کامل دارند و از طرف خدا انتخاب شده اند و دلایل زیادی هم برای اثبات این که آنان حجت های خدا بر خلق و جانشینان پیامبر صلی الله علیه وآله هستند، وجود دارد. در بعضی دوران ها فشار سیاسی و امنیتی زیادی بر آن حضرات وارد می شده است که نمونه آن درباره امام حسن عسگری علیه السلام است که محل سکونت ایشان تحت کنترل بوده است.
از طرفی، همان طور که در طول زمان در میان دین داران اختلافاتی پیش می آمده است، در میان پیروان اهل بیت علیهم السلام نیز گاه به گاه اختلافات فکری پیش می آمده است. در این جا یک سخن از امام حسن عسگری علیه السلام را که به این اختلاف ها مربوط می شود مطالعه می کنیم.
احمد بن اسحاق این جملات را از مکالمه امام حسن عسگری با یک شخص دیگر نقل کرده است:
«هیچ یک از پدرانم مانند من در شرایط شک این گروه نبودند. اگر شما درباره امر امامت این اعتقاد را داشتید که امری موقت است که مدتش تمام می شود، در آن صورت شک شما مقبول است اما اگر این امر را تا زمانی که امور الهی در جریان است قبول دارید دیگر معنای این شک چیست؟»(1)
توضیح – در این جا امام علیه السلام نکته مهمی را یادآور می شوند که همانا دایمی بودن امامت است. ما معتقدیم زمین از حجت خدا خالی نمی ماند و الا زمین با اهلش نابود خواهد شد(2)و حتی اگر زمانی تنها دو نفر بر زمین زندگی کنند حتما یکی از آن دو نفر امام معصوم خواهد بود.(3)
امام علیه السلام یادآور می شوند که شک درباره امامت برای کسانی که از اول به آن معتقد بوده اند معنا ندارد. زیرا به همان دلیلی که بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله، امام می خواهیم، بعد از امیرالمومنین علیه السلام هم امام می خواهیم و به همان دلیل است که بعد از امام حسن، امام حسین، امام سجاد علیهم السلام، امام می خواهیم. بنابراین توقف در امامت برای کسی که معنای درست امامت را می داند ممکن نیست.
کسی که اندیشه درستی درباره امامت دارد، همیشه خود را تحت ولایت یک امام معصوم می داند زیرا به فرموده پیامبر صلی الله علیه وآله : «هر کس که بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»(4)، همان امامی که حجت خداست و دارای علم به کتاب خداست.
بعضی اوقات شرایطی پیش می آید که این امام بر مسند حکومت هم می نشیند، مانند امیرالمومنین علیه السلام و گاهی هم محیط نظامی شهر سامراء تبعید می شود و شیعیان به سختی و مخفیانه و یا از طریق وکیلان می توانند با او مرتبط شوند اما این امر به امامت ضرری نمی زند.
هم اکنون هم ما تحت ولایت امام عصر(عجل الله فرجه)، فرزند امام عسگری علیه السلام قرار داریم. ائمه پیش بینی کرده اند که قبل از ظهور، شک های زیادی در بین شیعیان پیدا خواهد شد. هم اکنون رسانه های مختلف مکتوب و صوتی تصویری در پی ایجاد شک درباره وجود امام عصر علیه السلام هستند که شاید مقدمه برای همان شبهه ها باشد. از طرف دیگر مدعیان دوستی و پیروی آن حضرت هم گاه رفتارهای غلط و عمل کرد مشمئز کننده ای انجام می دهند و مردم را نسبت به عقاید خود سست می کنند.
اگر ما در زمان امام حسن عسگری علیه السلام بودیم چه می کردیم؟ فرض کنیم امام هادی علیه السلام به شهادت رسیده اند و ما هم در شهر خودمان زندگی می کنیم و خبری از امام معصوم نداریم. دو سه گروه هم در جامعه شیعه پیدا شوند که یکی بگوید دیگر امامی نداریم. دیگری بگوید از اساس امامت درست نبوده و نفر سوم هم حرف دیگری بزند. در آن شرایط چه خواهیم کرد؟
شبیه این مساله بعد شهادت امام عسگری علیه السلام هم پیدا شد که عده ای از مردم قم و غرب ایران به قصد دیدار با امام حسن عسگری علیه السلام رفته بودند اما بعد از این که متوجه شدند آن حضرت به شهادت رسیده اند، به دنبال امام بعدی می گشتند. گوش به سخن مدعیان دروغین هم نبودند بلکه از هر کس مدعی امامت بود، سوالات مخصوصی می کردند که تنها امام معصوم می تواند پاسخ آن را بدهد.(5)
در حقیقت هر کس عقل خود را به دست این و آن بدهد و بدون این که راه محکم خود را انتخاب کرده باشد گوش به سخنان دیگران بدهد، توسط همان مردم گمراه خواهد شد. راه حق مشخص است. حتما امامی هست و اگر امام قبلی به شهادت برسد، امامت برپاست و باید جستجو کنیم تا امام بعدی را بشناسیم.
اگر به جای ایستادگی بر عقیده ای که برایش دلایل و برهان داریم، به سخنان این و آن گوش دهیم، از عقاید خود سست خواهیم شد و دچار شک می شویم. در همان حالی که امام زنده و حجت خدا بر خلق در شهر سامرا حاضر بود و عده ای از شیعیان به خدمت آن حضرت می رسیدند، اما آن ها که عقل خود را به زبان مردم سپرده بودند، در حال گمراهی و شک به سر می بردند.
پی نوشت:
1. کمال الدین، 1، 222
2. عیون اخبار الرضاء، 1، 272
3. کافی، 1، ص179
4. کافی، 1، 377
5. کمال الدین، 2، 476
منبع: تبیان