و غدیری دیگر از راه آمده است. و خاطره سال های دور دوباره تکرار می شود. پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- در بازگشت از حجه الوداع ماموریتی مهم و حیاتی از جانب خدای متعال دریافت می دارد. در سرزمینی به نام غدیر او را جانشین و وصی و امام بعد از خود معرفی می کند. مردی که از قبیله آفتاب و از تبار باران و از سلاله نور است. مردی به بزرگی آسمان و به زیبایی ماه. و او چه کسی می تواند باشد؟ جز علی، او که همواره مظهر بزرگی و شجاعت هست و خواهد بود.
و آن گاه مسافران که حدود 120 هزار نفر بودند از حج باز آمده، با علی- علیه السلام- پیمان می بندند. آن ها دست بیعت او را می گیرند و به او تبریک می گویند.
و چه ناجوان مردانه! مردانی که در وفای به عهد خویش شُهره بودند، نزدیک به هفتاد روز بعد، پیمان شکنی می کنند. آنان چشم هایشان را می بندند تا علی- علیه السلام- را نبينند.
خدایا مگر می توان علی را ندید؟ مگر می توان در کنارخورشید زندگی کرد و هر روز از نور زندگی سازش بهره گرفت و او را انکار نمود؟
بارالها! چگونه واقعیتی بزرگ هم چو غدیر را انکار کردند و علی- علیه السلام- این طلایه دار پرچم اسلام را، خانه نشین نمودند؟
و اما دوباره غدیری دیگر از راه رسیده است و آنانی که به خیال خویش علی- علیه السلام- را خانه نشین کردند، به تاریکی تاریخ پیوستند. و اینک ما مانده ایم. ما هستیم و غدیری دوباره، ما هستیم و علی زمان خویش، ما هستیم و مردی از تبار علی، مردی بر بلندای آسمان، مردی که اگر چه او را نمی بینیم، ولی حضورش را در تک تک لحظات زندگی خویش، با همة وجود احساس می کنیم.
اگر چشم هایتان را برای لحظاتی هر چند کوچک ببندید، و اگر قلبتان را به سوی او روانه کنید، او را خواهید یافت. او را بر فراز نور خواهید یافت. بر فراز نور ایستاده است و منتظر.
بیایید دل هایمان را به سویش روانه کنیم همه با هم، به او ثابت کنیم که تنها نیست. ما ،آری همة ما با او هستیم و دوستش داریم و هرگز تنهایش نمی گذاریم.
بیایید دست بیعت به سویش دراز کنیم، بیعتی حقیقی، بیعتی که اگر هفتاد روز نه، چه می گویم؟ بیعتی که اگر سال ها از آن بگذرد فراموشش نکنیم.
مباد که اماممان هم چون پیشینیانش غریب بماند. مباد که ما نیز هم چون گذشتگان بیعت شکنی کنیم، و اماممان را در میان خیل دشمنان تنها رها کنیم.
بیایید به او ثابت کنیم که ما، مانند گذشتگان حقیقت خورشید را انکار نمی کنیم. خورشیدی که هر روز برای طلوع همیشگی اش دعا می کنیم.
«اللهم عجل لولیک الفرج»
دست هایتان را بلند کنید، می خواهیم وجود خویش را از هر چه ظلمت است، برهانیم و هم چون کبوتران تازه آزاد شده در سقف آسمان به پرواز درآییم.
قلب هایتان را به درگاه مقدسش روانه کنید، و نجوای عشق سر دهید. می خواهیم با ملایک همراه شویم و همراه آنان بر دستان مبارک و منتظر اماممان بوسه زنیم. می خواهیم با نور پیمان ببندیم، پیمانی بزرگ و همیشگی.
الهام السادات کاظمی