• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.
خانه » مطالب » غدیر خم » داستان » حدیث طیر مشوی

حدیث طیر مشوی

تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۱۸ ۱۷:۳۷3291 مرتبه خوانده شده منتشر شده در شاخه: داستان
در کتاب مجمع الحدیث آمده است که انس بن مالک عمامه به سر می پیچید در سرش لکه ای سفید بود. از او پرسیدند چیست؟ گفت این لکه در سر من اثر دعای علی- علیه السلام- شده است. گفتند چرا؟ گفت: مرغ بریانی برای رسول خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- هدیه آوردند حضرت فرمودند: پروردگارا: محبوب ترین بندگانت را نزد من بفرست تا بیاید و این مرغ را با من بخورد. چیزی نگذشت که علی– علیه السلام- آمد به او گفتم رسول خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- به کاری مشغول است که نمی شود تو وارد شوی و دوست داشتم که در این هنگام مردی از قوم من سر برسد.
دوباره رسول خدا – صلی الله علیه وآله و سلم- دعا فرمود: باز علی – علیه السلام- آمد.

دوباره به او گفتم: رسول خدا – صلی الله علیه وآله و سلم- به کاری مشغول است که نمی شود وارد شوی. علی- علیه السلام- صدایش را بلند کرده گفت: رسول خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- به چه کاری مشغول است که نمی شود من وارد شوم؟ به طوری که رسول خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- صدای علی را شنیدند و فرمودند: انس این شخص چه کسی می باشد؟

گفتم: علی بن ابی طالب – علیه السلام- است. فرمودند: بگذار وارد شود. همین که علی علیه السلام وارد شد رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- به او فرمودند: یا علی بن ابی طالب سه مرتبه دعا کردم و از درگاه خداوند خواستم که محبوب ترین بندگان خود را پیش من بفرستد. تا از این مرغ بریان با من بخورد اگر در مرتبه سوم نمی آمدی این دفعه در دعا تو را با نامت از خدا می خواستم که بیایی.

علی– علیه السلام- گفت: یا رسول الله من نیز سه بار آمدم و هر سه بار انس دربان شما مرا رد می کرد و می گفت: رسول خدا – صلی الله علیه وآله و سلم- کار دارند. آن گاه رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- به من گفت: چرا این عمل را انجام دادی؟گفتم: دوست داشتم این شخص که شما او را از خدا خواستی مردی از اقوام من (انصار)باشد و در روایتی می گوید گفتم:دوست داشتم که این شخص فردی از انصار باشد. حضرت به من فرمودند:آیا در انصار شخصی بهتر از علی – علیه السلام- داریم؟

انس می گوید:این جریان گذشت تا در روز یوم الدار که علی- علیه السلام- در این باره از من شهادت خواست من کتمان کردم. و او را تصدیق ننمودم و گفتم فراموش کرده ام.

این جا بود که علی- علیه السلام- دست به دعا برداشت فرمود: خداوندا لکه ای در بدن انس بیفکن که نتواند آنرا بپوشاند آن گاه عمامه اش را برداشت و گفت: این ست نتیجه دعای علی- علیه السلام-.

این حدیث در کتاب های اهل سنت نیز بسیار آمده است و در کتاب احتجاج طبرسی از امام صادق– علیه السلام- از پدرانش از علی– علیه السلام- این حدیث نقل شده است که پیامبر در منزل عایشه بوده اند و این حدیث نسبت امامت به حضرتش را منحصر خواهد داشت.
چاپ صفحه ارسال به دوستان
برچسب‌ها:  امام  علی  پیامبر  ولایت 
 
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
ارسال نظر
شرایط نظر*
همه‌ی نظرها نیاز به تایید مدیر سایت دارند
عنوان*
نام*
ایمیل*
وب سایت*
پیام*
کد تایید*
5 - 1 = ?  
نتیجه این عبارت را وارد کنید
حداکثر تعداد تلاش برای ارسال: 10 مرتبه