فرماندهي سربازان همراه خود را به جانشينشان سپرده، خود را به پيامبر ميرساند. ديدگان پيامبر پيش از رسيدن به مكّه به ديدار برادرشان روشن ميشود. از او ميپرسند: «چگونه و با چه نيّتي احرام بستي؟» مولا عليه السلام پاسخ ميدهد: «چون نميدانستم كه شما چه نيّتي كردهايد، من به همان نيّتي احرام بستم كه رسول خدا احرام بسته است.» پيامبر ميفرمايند: «علي جان! تكليف تو در اين حج همان تكليف من است. حال به سوي سربازانت برگرد و با آنها به مكّه بيا.»1
… اينك كعبه بيتاب از شوق حضورِ بهترين ميهمان در حريمش، رسيدن او را لحظه شماري ميكند. امروز يادگار ابراهيم، ميهماني را در طواف خود خواهد ديد كه تا برپايي قيامت، عزيزتر از او به زيارتش نخواهد آمد.
قافله و قافلهسالار به حرم ميرسند. صلاي لبيك قطع ميشود و مكّه، فرزند يگانة خود را در آغوش ميگيرد. رسولالله رو به سوي مسجد الحرام پيش ميروند و در حالي كه زبان به حمد و ثناي پروردگار و درود و صلوات بر حضرت ابراهيم گشودهاند، از باب بني شَيْبه به مسجد وارد ميشوند. لحظات نيك بختي حجرالاسود فرا رسيده است، حبيب خدا ابتدا بر اين سنگ بهشتي دست ميسايند و آنگاه در گرداگرد كعبه به طواف مشغول ميشوند. نماز عشق در پس مقام ابراهيم ادا ميشود و سپس نوبت به سعي ميان صفا و مروه ميرسد. همان جا كه روزي دويدنهاي هاجر را به خود ديده است. هفت بار گام زدن در راه صفا و مروه، آخرين عمل از عمرة تمتّع است.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله رو به زایران و همراهان ميفرمايند: «آنان كه قرباني با خود نياوردهاند از احرام خارج شوند؛ اما آنان كه چون من قرباني با خود دارند بايد كه تا ذبح قرباني در مِنا، در احرام بمانند.»
---------------------------------------------------
-----------------------------
1. بحارالانوار/21/صص384 و392
به روز شده: : ۱۳۹۳/۷/۱۵ ۲۲:۳۷