يکي از سنتهاي مسلمانان و مخصوصا شيعيان، زيارت قبور پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) و اولياي الهي است که در طول سال به زيارت اين قبور مشرف شده و با پيوند خوردن با فضاي معنوي آن مکانهاي مقدس، روح خويش را طراوت بخشيده، از ثمرات و آثار معنوي آن بهره مي گيرند و براي رفع مشکلات خويش آن بزرگ واران را واسطه قرار مي دهند و در بسياري اوقات که با دلهاي پاک و فارغ از دنيا به سوي ايشان روي مي آورند، حاجتهاي خود را گرفته، سرشار از عشق و اميد به زندگي عادي ادامه مي دهند.
در اين ميان، شياطين انساننما و فريب خوردگان و رانده شدگان از رحمت حق با کوبيدن بر طبل ياس و نااميدي قصد دارند با انتشار شبهات بي اساس چهره اين امر معنوي و اعتقادي را مخدوش کنند و به اسم روشن فکري و روشن گري تاريکيهاي ظلماني و شيطاني خود را گسترش دهند. «الذين ضل سعيهم في الحيوة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا»(1)؛ «آن ها که تلاشهايشان در زندگي دنيا گم (و نابود) شده، با اين حال مي پندارند کار نيک انجام مي دهند.»
از اين رو، بر انسانهاي آگاه و دانا و دردمند لازم است تا با پرده برداشتن از اين دسيسه هاي شوم، راه حق و حقيقت را بر سالکان روشن تر و رسيدن به قرب الهي را آسان تر سازند. در اين راستا، ما نيز برآنيم تا يکي از شبهاتي را که از طرف فرقه وهابيت که سوغات انگليسيها براي جوامع اسلامي است،(2) و هم چنين از طرف برخي غرب زدگان به اصطلاح روشن فکر مطرح شده، بيان نماييم و به تبيين پاسخي مناسب بپردازيم .
طرح شبهه
چه طور ممکن است انسانهايي که قرنها پيش مرده اند به زيارتشان برويم و آنان را واسطه بين خود و خداوند قرار دهيم؟ و هم چنين آيا اين عمل نوعي بدعت و شرک محسوب نمي شود؟
پاسخ را در چند بخش بيان مي کنيم:
1- يکي از ارکان و علل پيدايش اين شبهه اعتقاد به عدم حيات پس از مرگ است که قرآن کريم در موارد متعدد آن را ابطال نموده است. نقل شده که روزي ابي بن کعب (يا عاص بن وائل) که منکر معاد بوده است در بيابان قطعه اي استخوان پوسيده پيدا کرد و فکر کرد که دليل محکمي براي عقيده اش پيدا کرده است . با تکبر و غرور قطعه استخوان را برداشت، در حالي که با خود مي گفت: «لاخصمن محمدا؛ با محمد(صلي الله عليه و آله) به دشمني بر مي خيزم.» به سراغ پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) رفت.
فرياد زد: بگو ببينم چه کسي قدرت دارد بر اين استخوان پوسيده لباس حيات بپوشاند؟! سپس قسمتي از آن استخوان را پودر کرد و بر زمين پاشيد. در اين هنگام، اين آيه بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) نازل شد: «و ضرب لنا مثلا و نسي خلقه قال من يحيي العظام و هي رميم»(3)؛ «براي ما مثالي زد و آفرينش خود را فراموش کرد و گفت چه کسي اين استخوان ها را زنده مي کند در حالي که پوسيده است.»
خداوند با عبارت «و نسي خلقه» پاسخ محکمي به منکرين معاد داده است؛ به اين معني که اگر آن شخص خلقت خود را فراموش نمي کرد و توجه مي کرد که خداوند او را از هيچ آفريده است، چنين استبعادي نمي کرد؛ چرا که خلقت اوليه بسي سخت تر از خلقت مجدد است .
هيچ گاه انسان به وسيله مرگ، نابود و فاني نمي شود تا نتوان به زيارت او رفت و او را واسطه قرار داد؛ چنان که خداوند متعال مي فرمايد: «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»(4)؛ «[اي پيامبر! هرگز گمان مبر آن ها که در راه خدا کشته شده اند، مردگاناند؛ بلکه آن ها زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند.»
2- بخشي از اين شبهه زاييده فکر وهابيت است که قصد دارند با پوشاندن لباس بدعت و شرک بر قامت زيارت و استشفا و تبرک جستن به قبور اولياي الهي، اين مساله مهم اعتقادي را خدشه دار کنند؛ لذا دولت وهابي سعودي براي جلوگيري از انجام اين امور، ماموراني را در لباس آمران به معروف و ناهيان از منکر در اطراف اين مقابر شريف مستقر کرده که با کمال خشونت و گاه در لباس اخلاق و نصيحت با زائران اين مشاهد مشرفه رفتار مي کنند. استدلال آنان اين است که بوسيدن قبور و ضرایح و تبرک جستن به آن ها نوعي عبادت نسبت به آن ها محسوب مي شود و حال آن که عبادت مخصوص خداست.
پاسخ آن ها اين است که اگر هر احترام و بوسيدني عبادت بود، لازم مي آمد بوسيدن اطفال و کتاب خدا هم شرک و حرام باشد. روشن است که هيچ مسلماني به وسيله زيارت و بوسيدن مقابر شريفه، قصدش اين نيست که به آنان نسبت خدايي بدهد و آنان را عبادت کند تا شرک لازم بيايد. تبرک جستن به آثار و قبور اولياي الهي به ويژه پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) در متون تاريخي و روايي به طور متعدد نقل شده است . که در ادامه به مواردي از آن ها در کتب اهل سنت اشاره مي کنيم:
الف) سائب بن يزيد نقل مي کند: خاله ام مرا خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) برد و گفت: فرزند خواهرم بيمار است. آن حضرت وضو گرفت و از خدا براي من طلب خير و سلامتي نمود و در زماني که وضو مي گرفت، از آب وضويش نوشيدم . (5)
ب) مسلم در صحيح خود از انس نقل مي کند که پيامبر(صلي الله عليه و آله) سر خود را مي تراشيد و يارانش در اطرافش بودند و هر تاري از موي ايشان در دست يکي از ياران بود. (6)
ج) صحابي جليل القدر، بلال حبشي که به عللي مدينه را ترک کرد و در نواحي شمال به امر مرزباني مشغول بود، در خواب ديد که پيامبر(صلي الله عليه و آله) به او فرمود: اي بلال! آيا وقت آن نرسيده است که ما را زيارت کني؟ وي با حالت اندوه از خواب بيدار شد و بر مرکب خود سوار شد و به سمت مدينه رفت. هنگامي که کنار قبر شريف رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رسيد، شروع به گريه کرد و صورت خود را بر قبر مي ماليد و وقتي حسن و حسين (عليهم السلام) را ديد هر دو را بوسيد . (7)
پس دريافتيم که زيارت به آن معنايي که آن ها ميگويند نيست. اميد که خداوند زيارت با معرفت اهل بيت (عليهم السلام) را روزي همه ما بفرمايد.
پينوشتها:
1- کهف/104 .
2- ر . ک: کتاب خاطرات سياسي تاريخي مستر همفر در کشورهاي
اسلامي، ترجمه علي کاظمي .
3- يس/78 .
4- آل عمران/169 .
5- صحيح البخاري، دارالجيل، بيروت، ج4، ص227 (از مهمترين منابع روايي اهل سنت است و همان طور که از اسم آن روشن است تمام روايات آن را صحيح ميشمارند) .
6- صحيح مسلم، ج4، کتاب فضائل الصحابة (اين کتاب نيز از مهمترين منابع روايي اهل سنت است که به خاطر اعتقاد به صحت روايات آن نامش را صحيح نهادهاند) .
7- اسدالغابة في معرفة الصحابة، ابن اثير، کتاب فروشي اسلاميه، تهران، ج1، ص208 (ابن اثير يکي از بزرگان اهل سنت است که در قرن هفتم وفات يافته است) .
منبع: گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي.
به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۰/۱۸ ۱۶:۰۷