در خبر است هنگامى كه امام(ع)اين خطبه را ايراد فرمود:بدنها بلرزه،اشكهاسرازير،و دلها ترسان شد،و جمعى از مردم اين خطبه را«غراء»ناميدهاند. فلذا لازم است این مطالب را با صبر وحوصله ودر محیطی آرام مطالعه کنی! تا ظرایف آن در عمق وجودت جای بگیرد ولذت فهم کلام امیر المومنین (روحی له الفداء) نصیبت گردد. سفارش می کنیم که مطالب را بند به بند وبا دقت مطالعه کنید ودر صورتی که مطلبی را ثقیل دانستید دوباره مطالعه کنید وبی توجه از آن عبور ننمایید .
بسم الله الرحمن الرحیم
صفات خداستايش مخصوص خداوندى است كه علو مرتبه اش بخاطر قدرت او است، ونزديكيش به مخلوقات به واسطه عطا و بخشش او،همو است بخشنده
تمام نعمتها،و دفع كننده تمام شدائد و بلاها او را مى ستايم در برابر عواطف كريمانه و نعمتهاى وسيع و گسترده اشبه او ايمان مى آورم چون مبدء هستى و ظاهر و آشكار است،و از او هدايت مى طلبم چون راهنما و نزديك است،از او يارى مى جويم چون توانا و پيروز است،بر او توكل مى كنم چون تنها ياور و كفايت كننده است.
گواهى مى دهم كه محمد(ص)بنده و فرستاده اوست،او را فرستاده تا فرمانهايش رااجرا كند و به مردم اتمام حجت نمايد،و آنها را در برابر اعمال بد،بيم دهد.
اى بندگان خدا!شما را به ترس از خدائى كه براى بيدارى شما مثلها زده(و پندهاداده)سفارش مى كنم،خداوندى كه اجل و سرآمد زندگى شما را معين كرده و لباسهاى فاخر را بر شما پوشانده،زندگى پر وسعت به شما بخشيده و با حساب دقيق خود به شما احاطه دارد،در برابر كارهاى نيك پاداش براى شما قرار داده و با نعمتهاى گسترده، و بخششهاى وسيع،گرامى داشته و به وسيله پيامبران و دستورات رسا و روشن ازمخالفت فرمانش بيم داده است.
تعداد شما را به خوبى مى داند و چند صباحى توقف،در اين سراى آزمايش و عبرت برايتان مقرر داشته،در اين دنيا آزمايش مى شويد،و در برابر اعمالتان
محاسبه مى گرديد.
(آرى)آب اين جهان هميشه تيره و همواره با گل و لاى توام بوده است، منظرهاى دلفريب و سرانجامى خطرناك دارد،فريبنده و دل انگيز است اما دوامى ندارد، نورى است در حال غروب،سايه اى است زوال پذير و ستونى است مشرف بر سقوط،و هنگامى كه نفرت كنندگان به آن دل بستند و بيگانگان از آن،به آن اطمينان پيدا كردند، هماننداسبى كه بطور غافلگيرانه پاهاى خود را بلند كرده و سوار را به زمين مى افكند،آنها را برزمين مى كوبد،و با دامهاى خود آنها را گرفتار مى سازد،و تيرهاى خود را بسوى آنان پرتاب مىكند.
طناب مرگ به گردن انسان مى افكند،و بسوى گورى تنگ و جايگاهى وحشتناك كه از آنجا محل خويش را در بهشت و دوزخ مى بيند،و پاداش اعمال خود را مشاهده مى كند،مى كشاند! .
همچنان آيندگان به دنبال گذشتگان گام مى نهند،نه مرگ از نابودى مردم دست مى-كشد،و نه مردم از گناه.
و همچنان تا پايان زندگى و سر منزل فنا و نيستى آزادانه پيش مى روند.
رستاخيزتا آنجا كه امور پى در پى بگذرد و زمانها سپرى گردد،و رستاخيز بر پا شود در آنزمان آنها را از بيغوله هاى گور و لانه هاى پرندگان و جايگاه درندگان و
ميدانهاى جنگب يرون مى آورد،با شتاب بسوى فرمان پروردگار روى مى آورند،به صورت دستجات خاموش و صفوف ايستاده حاضر مى شوند،گر چه جمع آنها بسيار است ولى از ديدگاه علم نافذ پروردگار مخفى نمى مانند و به خوبى صداى(فرشتگان)به گوش آنها مى رسد، لباس نياز و خضوع به تن پوشيده اند،درهاى حيله و فريب بسته شده،آرزوها قطع گرديده، دلها ساكن،صداها(از اوج خويش افتاده)آهسته از گلو بيرون آيد،عرق از گونه ها سرازير، اضطراب و وحشت آنهارا فرا گرفته است،بانگى رعد آسا گوشها را به لرزه آورد و به سوى پيشگاه عدالت،براى دريافت كيفر و پاداش و بهره مند شدن از ثواب،فرا خوانده مى شوند.
بندگانى كه با دست تواناى او آفريده شده اند و بى اراده خويش به وجود آمده وپرورش يافته اند،(و مالك خود نيستند)در چنگال مرگ قرار گرفته و در گهواره گور آرميده از هم متلاشى مى شوند و به تنهائى سر از لحد برمى آورند،و براى درك پاداش قدم به صحنه قيامت مى گذارند،به دقت سرشمارى شده و بحسابشان رسيدگى مى گردد،اين چند روزه به خاطر اين مهلت يافته اند كه در جستجوى راه صحيح برآيند،و راه نجات به آنها ارائه شده،اين چند روز عمر(نه بخاطر اين است كه
سركشى كنند بلكه براى آن است)كه رضايت خدا را جلب نمايند،ظلمت و تاريكيهاى شك و ترديد از آنها كنار زده شده،آنها را آزادگذارده اند تا براى مسابقه(در قيامت)خود را آماده سازند،آنها را آزاد گذارده اند تافكر و انديشه خود را براى يافتن حق به كار برند،و در كسب نور الهى در مدت زندگى تلاش و كوشش كنند.
چه مثل هاى رسائى اوه چه مثلهاى صائب و رسائى!وه چه اندرزهائى دلنشين!ولى به شرط آنكه با قلبهاى پاك مواجه گردد و در گوشهاى شنوائى فرو رود،و به راى هائى جازم و عقلهاى كاملى دست يابد.
تقوا پيشه كنيد،تقواى كسى كه چون بشنود احساس مسئوليت كند،و چون گناه كنداعتراف نمايد،و چون احساس مسئوليت نمايد قيام به عمل كند،و چون بيمناك گردد بهطاعت حق مبادرت ورزد،و(چون به مرگ و لقاى پروردگار)يقين كند نيكى نمايد،وهر گاه درس عبرت به او دهند عبرت پذيرد.
و هر گاه او را بر حذر دارند قبول كند،و اگر منعش كردند از نافرمانى باز ايستد(دعوت خدا) را پاسخ گويد،و بسوى او باز گردد،و چون باز گردد توبه كند و چون تصميم به پيروى از پيامبران گيرد دنبال آنان گام بردارد،چون نشانش دهندبه بيند و بسرعت به سوى حق حركت كند،و از
نافرمانيها فرار نمايد،ذخيرهاى بدست آوردو باطن خويش را پاكيزه و آخرت خود را آباد سازد،زاد و توشهاى براى روز حركت وهنگام حاجت،و سر منزل نياز،تهيه كند، همه اينها را پيش از خود،به منزلگاه جاويدانى، به فرستد.
اى بندگان خدا از نافرمانى او بپرهيزيد،به خاطر هدفى كه شما را براى آن آفريده،و آنچنانكه به شما هشدار داده،از مخالفتش بر حذر باشيد تا استحقاق آن چه را به شما وعده داده پيدا كنيد كه وعده او مسلم،و تهديد او وحشتناك است.
يادآورى نعمتهاى گوناگون خداوند براى شما گوشهائى آفريده كه آنچه را مى شنوند حفظ كنند،و چشمهائى كه در تاريكى حقايق را به بينند،و هر عضوى را به نوبه خود اعضائى داد كه در تركيب بندى،ودوام،متناسب و هم آهنگ با يكديگرند،با بدن هائى كه با ساختمان موزون خود قائم و برقرارند،و با دلهائى كه آماده پذيرش مواهب او هستند از نعمتهاى او برخوردار بوده، و موجبات امتنان وى آشكار است با وسائلى كه تندرستى شما را حفظ مى كند.عمرهائى برايتان مقدر فرموده ولى مقدارآن از شما پنهان است.و از آثار گذشتگان برايتان عبرتها ذخيره كرده،لذتهائى كه از دنيابردند،و موهبتهائى كه قبل از گلو گير شدن به مرگ از آن
بهرهمند مىگرديدند.سرانجام دستنيرومند مرگ گريبان آنها را گرفت،و بين آنها و آمالشان جدائى افكند،و با فرا رسيدن اجل به سرعت آنها را از آرزوها بريد،آنها به هنگام تندرستى چيزى براى خود نيندوختندو در نخستين زمان زندگى عبرت نگرفتند،آيا كسى كه جوان است جز پيرى انتظار دارد؟ و افرادى كه برخوردار از نعمت تندرستى هستند،جز حوادث بيمارى را چشم براه مى باشند؟ و آيا كسيكه باقى است جز فنا را منتظر است؟با اينكه هنگام فراق و جدائى و لرزه اضطراب و ناراحتى مصيبت نزديك شده كه حتى فرو بردن آب دهان براى او مشكل شود و از فرزندان و بستگان يارى جويد!
آيا آنها مى توانند مرگ را از او دفع كنند؟و با ناله هاى آنان و فريادشان براى اوسودى دارد؟(نه) او به سرزمين مردگان سپرده مى شود،و در تنگناى قبر تنها مى ماند،حشرات پوستش را از هم مى شكافند،و سختيهاى گور او را مى پوساند،و از پاى در مى-آورد،تند بادهاى سخت آثار او را نابود مى كند،و گذشت شب و روز نشانه هاى او را از ميان مى برد،اجساد،پس از طراوت و تازگى تغيير مى پذيرند،و استخوانها بعد از توانائى پوسيدهمى گردند،ارواح،گروگان مسئوليت اعمال خويشند،و در آنجا به اسرار نهانى
يقين حاصل مى كنند،نه بر اعمال صالحشان چيزى افزوده مى شود،و نه از اعمال زشتشان مى توانندتوبه كنند.
آيا شما فرزندان و پدران و برادران و بستگان همان مردم نيستيد كه گام جاى گام آنها نهاديد؟ !و در همان جادهاى قدم مىنهيد كه آنها نهادند،و روش آنان را دنبال مى كنيد؟
دلها از بهره گرفتن سخت شده،و از رشد معنوى باز مانده،و در غير طريق حق راهپيمائى مى كنند،گويا آنها مقصود نيستند و گويا آنها نجات و رستگارى را در تحصيل دنيا مى دانند.
آگاه باشيد عبور شما از صراط خواهد بود،گذرگاهى كه عبور از آن خطرناك است،معبرى كه قدم در آن لرزان مى شود و بارها مى لغزد.
اى بندگان خدا از خدا بترسيد همچون ترس صاحب عقلى كه فكر،قلبش را مشغول ساخته،و ترس بدنش را خسته كرده شب زنده دارى خواب او را هم از چشمش ربوده،اميد به رحمت خدا او را به تشنگى روزه روزهاى گرم واداشته،زهد در دنيا خواهش هاىنفس را از او گرفته،به سرعت زبانش به ذكر خدا مى گردد،براى ايمنى در قيامت ترس از مسئوليت را پيش فرستاده،از راههاى ديگر جز راه حق چشم پوشيده،در بهترين و راست ترين راهى سير مى كند كه آن راه مطلوب خدا است فريب
آنچه انسان را مغرور مى كند و از راه منصرف مى سازد نخورده،امور مشتبه او را نابينا نساخته،مژده بهشت و زندگى كردن در آسايش و نعمت در بهترين جايگاه و ايمن ترين روزها او را خشنود ساخته است.
از گذرگاه زود گذر دنيا با پسنديده ترين طرز گذشته،توشه سعادت آخرت راپيش فرستاده،و از ترس آن روز به عمل صالح مبادرت ورزيده،ايام زندگى با سرعت مشغول بندگى بوده،در طلب خشنودى پروردگار رغبت و ميل كامل داشته،از آنچه بايد فرار كند بر كنار بوده،امروز رعايت فرداى خويش را نموده،آينده خويش راديده است.
بهشت برين شايسته ترين پاداش نيكو كاران،و دوزخ مناسبترين كيفر بدكاران است،خدا براى انتقام گرفتن و يارى كردن كافى است،و قرآن براى باز خواست كردن و داورى خواستن كفايت مى نمايد.
توصيه مى كنم شما را به تقوا و پرهيز از خدائى كه با انذار خود،راه عذر را برشما مسدود ساخته،و با دليل روشن حجت را تمام كرده،و شما را بر حذر داشته از دشمنى كه مخفيانه در سينه هاى شما راه مى يابد و آهسته در گوشها مى دمد،گمراه و پست مى سازدنويد مى دهد و انسان را به خواهش وا مى دارد،گناهان و جرائم زشت را نيكو جلوه مى-دهد،و گناهان
بزرگ را سبك مى شمرد و به تدريج پيروان خود را فريب داده،و در سعادت را بر وى گروگان خود مى بندد(در سراى آخرت)آنچه را كه آراسته،انكار مى كند،و آنچه آسان جلوه داده بزرگ مى شمارد،و از آنچه آنها را ايمن كرده سخت مى ترساند...
قسمتى از اين خطبه كه درباره چگونگى آفرينش انسان است.
مگر اين همان نطفه و خون نيم بند نيست،كه خداوند او را در تاريكيهاى رحم وغلافهاى تو در توى(شكم مادر)آفريد،تا(بصورت)جنين در آمد،سپس كودكى شير خوار شد،كم كم بزرگتر گرديد تا نوجوانى(خوش منظر)گرديد.و به او فكروحافظ و زبانى گويا بخشيد،تا درك كند و عبرت گيرد،و از بديها بپرهيزد،تا به حد كمال رسيد وبر پاى خود ايستاد آغاز به تكبر كرد،رو گردانيد،و بى پروا در بيراهه گام نهاد.
هوا و هوس را از اعماق وجود خود بيرون مى كشد،و براى بدست آوردنخواسته هاى دل و لذت بى حساب در دنيا خود را به رنج مى افكند،هرگز نمى پنداردمصيبتى برايش پيش مى آيد.
پرهيز و خشوعى ندارد،در حال فتنه و فريب به سر مى برد،و در دل بدبختيها كمى زندگى كرده،در حالى كه در برابر آنچه از دست داده بدل و عوضى بدست نياورده و وظائف واجب خود را ترك نموده.
r
هنوز كوشش او در راه هوا و هوس و بدست آوردن آرزوهايش پايان نپذيرفته كه ناراحتيهاى مرگ به او نزديك مى شود،روزها متحير و شبها در درون دردها و بيماريها تا به صبح بيدار است،در ميان برادرى غمخوار و پدرى مهربان افتاده و صداى(همسرش)به گريه بلند است.
(و همسر يا مادرش)در كمال اضطراب و ناراحتى به سينه مى كوبد،اما او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ،و غم و اندوه بسيار،و ناله دردناك،و جان دادن،و با حالت انتظارى رنج آور،دست به گريبان است،(و سرانجام جان مى سپارد)سپس او را مايوسانه در كفن مى پيچند و در حالى كه آرام و تسليم است بر مى دارند وبر روى چوبهاى تابوت مى افكنند،خسته و كوفته و لاغر به سفر آخرت كه در پيش دارد مى-رود،دوستان و فرزندان و جمع برادران او را به دوش مى كشند و تا سر منزل غربت و خانه اىكه هرگز از او نمى توان ديدن كرد،و در وحشت و تنهائى بايد در آن بسر برد،او را پيشمى برند،(و در درون قبرش مى گذارند).
اما هنگامى كه تشييع كنندگان و ناله سردهندگان برگردند،وى را در حفره گورمى نشانند.او از ترس و تحير در سئوال و لغزش در امتحان آهسته سخن مى گويد،وبزرگترين بلا در آنجا آب سوزان آتش
دوزخ و برافروختگى شعله ها و نعره هاى آتش است،نه لحظه اى مجازات او آرام مى گيرد كه استراحت كند،و نه آرامشى وجود داردكه از درد او بكاهد،و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود،نه مرگى است كه او را از اينهمه ناراحتى برهاند و نه خوابى كه اندوهش را بر طرف سازد،ميان مجازاتهاى گوناگون و كيفرهاى كشنده گرفتار است،از چنين سرنوشتى به خدا پناه مى بريم!
اى بندگان خدا كجا هستند آنان كه در طول عمر از نعمت برخوردار بودند؟كجايندآنها كه تعليم يافتند و درك كردند اما مهلتشان دادند ولى آنها به لهو و لعب پرداختند،و آنهارا از آفات بدور داشتند اما آنان فراموش كردند؟
زمانى طولانى به آنها مهلت،و عطاياى نيكو داده شد،و آنها را از كيفر دردناك بر حذر داشتند، و به نعمتهاى بزرگ وعده دادند،و از گناهانى كه انسان را در ورطه هلاكت مى افكند و از عيب هائي كه باعث خشم خدا مى شود بر حذر داشتند،(ولى آنها از تمام اين امورپند نگرفتند).
اى دارندگان چشمها،گوشها،سلامت و متاع دنيا!هيچ راه گريز يا خلاص،و پناهگاه،و يا فرار،يا بازگشتى هست؟يا نه؟به كجا رو كرده و به كدام سو مى رويد؟
و به چه چيز مغرور مى شويد؟
تنها
بهره هر كدام شما از زمين به اندازه طول و عرض قامت شما است،در حالى كه گونه ها بر خاك سائيده مى شود.
هم اكنون اى بندگان خدا!تا ريسمانهاى مرگ بر گلوى شما نيفتاده،و روح شمابراى بدست آوردن كمالات آزاد است و جسدها راحت،و در وضعى قرار داريد كه مى-توانيد با كمك يكديگر مشكلات را حل كنيد و هنوز مهلتى داريد،و جاى تصميم و توبه وبازگشت از گناه باقى مانده(از فرصت استفاده كنيد):
پيش از آنكه در شدت تنگناى وحشت و ترس و اضمحلال و نابودى قرار گيريد،و پيش از آنكه مرگى كه در انتظار شما است شما را فرا گيرد و دست قدرت و تواناى عزيز مقتدرشما را اخذ كند(آرى پيش از همه اينها فرصت را غنيمت شماريد).
===================================================
توضيحها:
مطالب زیر برای شناختن قدرت سخن مولای متقیان علی (روحی له الفداه) است امیدوارم غواصی در اعجاب سخن مولا مارا از حقیقت کلام او که زندگی مدبرانه ودین مدرانه می باشد دور ننماید. زیرا گروهی فقط به زیبائی کلام بسنده می کنند واز عمل و پند آموزی غافلند.
[1]در كتاب«تحف العقول»نوشته«حسن بن على بن شعبه»متوفاىسال 332 هجرى قمرى قسمت«عباد
مخلوقون اقتدارا»از اين خطبه نقل شده است و پس از آن جملاتى ديگر از اين خطبه ذكر نموده است.
و قاضى«قظاعى»در باب سوم كتاب خود آنجا كه مواعظ امام(ع)رانقل كرده قسمت«انكم مخلوقون»و پس از آن جملات ديگرى از اين خطبه وسپس جملات ديگرى از خطبه هاى ديگرى از آن حضرت را جمع نموده و همه رايك سخن قرار داده است.
نويسنده مدارك نهج البلاغه مى گويد:با توجه به آنچه از ابن ابى الحديدنقل كرديم روشن مى شود كه اين دانشمندان يعنى(ابو عثمان و جعفر بن يحيى كه ابن ابى الحديد از آنها مطالبى نقل كرده كه خواهيم گفت)اين خطبه را از سخنان امام(ع)مى دانند و در اين باره هيچ شك و ترديدى ندارند.
اينها خود دليل صحتسند و اثبات خطبه است،علاوه جملات فصيح و بليغ آنشاهد بسيار روشنى است.(مستدرك و مدارك نهج البلاغه صفحه246 و247) .
ابن ابى الحديد از«ابو عثمان جاحظ»نقل مىكند كه:
«ثمامه»از جعفر بن يحيى كه فصيحترين و بليغترين مردم است در موردچگونگى فصاحت و بلاغت مى گفت:«در حسن بيان و فصاحت،اين عبارت از سخن امام على بن ابيطالب(ع) جالبترين عبارات است»:
«هل من مناص او خلاص او مغاز او ملاز،او
فرار او محار!»آيا هيچ راه نجات،يا خلاص،يا پناهگاه،و يا راه فرار و يا بازگشتىهست؟
و نيز ابو عثمان مى گفت:
«جعفر از اين عبارت امام(ع)همواره در شگفت بود»:
(اين من جد و اجتهد و جمع و احتشد و بنى و شيد و فرش فمهد و زخرف فنجد)مىگفت:
«مشاهده ميكنید كه هر لفظى دستبگردن قرين خود است و آن را بسوى خود جذب مى كند و ذاتا به آن دلالت دارد»البته اين عبارت با همين الفاظ در خطبهاى كه اكنون در اختيار است موجودنيست ولى عبارتى شبيه آن،وجود دارد و آن اين است(فاتقوا الله تقية من سمع فخشع و اقترف فاعتزف و وجل فعمل و حاذرفبادر و ايقن فاحسن و عبر فاعتبر و حذر فحذر و زجر فازدجر و اجاب فانابو راجع فتاب و اقتدى فاحتذى،.،ابو عثمان مى گويد:
جعفر،امام(ع)را فصيحترين قريش مى ناميدابن ابى الحديد در اينجا اضافه مى كند:
(هيچگونه شكى براى ما پيش نمى آيد كه امام فصيحترين گويندگان اولين و آخرين است تنها كلام خدا و پيامبر از او فصيحتر است)
پس از آن فصلى درباره سخن فصيح و بليغ و علائم آن مى نگارد و درپايان مى گويد:«تمام اين صفات در خطبه ها و نامه هاى امام(ع)موجود است»و مى
افزايد كه حق همان است كه معاويه به«محقن ضبى»گفته است.
اين سخن را معاويه زمانى گفت كه محقن ضبى در مذمت امام به معاويه اظهار داشت:
«جئتك من عند اعى الناس»«از پيش گن گترين افراد آمدم»!!معاويه به او گفت:
«يابن اللخناء لعلى تقول هذا و هل سن الفصاحه لقريش غيره؟»«اى فرزند گنديده!اين را درباره على مى گوئى؟»آيا فصاحت را در ميان قريش جز او كسى رواج داد؟
و بالاخره ابن ابى الحديد مىگويد:
تلاش براى اثبات و استدلال بر اينكه خورشيد مى درخشد خسته كننده است همچنان است زحمت استدلال براى اثبات فصاحت و بلاغت امام(ع)(شرح ابن ابى الحديد ج6 ص277 و279)
--------
سایت:www.behar.ir