ای که می گردی شبیه انبیا
بر هدایت کردن قومت بیا
ای رسول مردم آئینه ها
بعثت غارت، حرای سینه ها
ای به بالای جهاز اشتران
شأن تو بالاست در بالا بمان
از تو می ریزد صفات کبریا
ذات تو ممسوس ذات کبریا
نردبان وصف تو بی انتها
پله ی این نردبان سوی خدا
چون تکلم می کنی موسائی ام
تا که خلقم می کنی عیسائی ام
جفت دردم، کشتی نوحت کجاست؟
جسم سردم، گرمی روحت کجاست؟
ای مسیح دردهای لا علاج
ما همه دردیم، ظرف احتیاج
ما همه زخم یتیم کوچکیم
کن مدارا با همه، ما کودکیم
ما نسیم ذکر تقدیس توأئیم
حاجیان فصل تندیس توأئیم
کوچه را می گردی و طی می کنی
کوزه را ظرفیت مِی می کنی
روی دوشت کیسه ی خرما و نان
می روی در کوچه ها دامن کشان
کیسه نه دل می بری بر روی دوش
شیعه هستم شیعه ی خرمافروش
ای سفیدی ای کبودی ای بنفش!
ای به چشم پای سلمان، جای کفش
ای به هر گام تو صدها التماس
کیسه بر دوش سحر، ای ناشناس!
ما همه مدیون شمشیر توئیم
تشنه ی نان جو و شیر توئیم
در پی گنجیم ما را راه بر
با خودت تا اشتهای چاه بر
شیخ رضا جعفری
---------------------------------------
منبع:
www.tebyan.net