برخی، در تلاش برای توجیه آنچه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله در جامعه اسلامی اتفاق افتاد، برداشتی از کلمات آن حضرت در غدیر خم ارائه می دهند که نتیجه اش امری غیر از بحث خلافت است. در برابر این تلاش عالمان شیعی سعی داشته اند با ارائه دلایل بیان کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم جانشین بعد از خود را تعیین فرموده است.
با رجوع کوتاه به تاریخ دویست ساله ابتدای اسلام، روشن می شود معنای حدیث غدیر در آن زمان بسیار واضح بوده است. از جمله وقایع تاریخی که نشان دهنده وضوح حدیث غدیر است، بحث هایی است که بین بزرگان صدر عالم اسلام[1] روی داده است؛ بزرگانی که عموما مخالف امامت علی بن ابی طالب علیه السلام بوده اند.[2] مناشده ی[3] امام علی علیه السلام با اهل شوری، مناشدهی امام حسین علیه السلام با بزرگان جهان اسلام، مناشده ی اصبغ بن نباته با ابوهریره و مناظره مامون عباسی با علمای زمان خود چهار نمونه از این موارد است.
اقرار شوری بر انتصاب ولایتعمر بن خطاب شورایی شش نفره را تعیین نمود تا پس از مرگش در جلسه ای یکی را از بین خود به عنوان سومین خلیفه تعیین کنند.[4] امام علی علیه السلام که یکی از این شش نفر بود، در آن جلسه بسیاری از ویژگی های خود را بیان کرده، بقیه را سوگند می دهد که اگر درست می گوید تاییدش کنند و اگر گفته هایش غلط است اعلام نمایند.
واقعه غدیر یکی از مواردی است که حضرت بیان می کند. علامه امینی از کتاب "الدر النظیم"[5] نقل می کند که عامر بن واثله می گوید:
«روز شوری پای در ایستاده بودم و شنیدم که علی گفت: «... شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در بین شما کسی غیر از من هست که رسول خدا روز غدیر خم او را برای ولایت نصب کرده باشد؟» و آنها خدا را شاهد گرفتند که خیر، کسی دیگر نیست».[6]
تعبیر "نصب" روشن می کند که ماجرای غدیر مربوط به خلافت بوده است و تمامی اهل شوری تصدیق کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در این روز امام علی علیه السلام را بعد از خود نصب فرمود.
سکوت دشمن در برابر حقمعاویه نیز از کسانی است که اعتراف دارد منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر، تعیین خلیفه بعد از خود بوده است. پس از قتل عثمان، معاویه به بهانه خونخواهی عثمان بر طبل جنگ با امام علی علیه السلام کوبید و جنگ صفین را به راه انداخت.[7] در این بین نامه های فراوانی میان امیرالمومنین علیه السلام و معاویه رد و بدل شده است.
یکی از نامه ها را اصبغ بن نباته[8] برای معاویه برد. وقتی معاویه نامه را خواند به اطرافیان خود گفت: «علی قاتلان عثمان را به ما نخواهد داد».[9] در این هنگام اصبغ گغت: «معاویه! خون عثمان را بهانه قرار مده، تو به دنبال حکومت و سلطنت هستی و الا اگر می خواستی در زمان حیات عثمان او را یاری می کردی. اما در آن زمان منتظر نشستی تا کشته شود و قتلش را وسیله به قدرت رسیدن خود قرار دهی.» اصبغ سپس رو به ابوهریره[10] کرده، او را به خدا و پیامبرش سوگند می دهد که آیا در غدیر خم حاضر بوده است و چون ابوهریره جواب مثبت می دهد، اصبغ از او می پرسد: «رسول خدا در مورد علی چه گفت؟» ابوهریره جواب می دهد:
«هر که من مولای اویم علی مولایش است. خدایا ولیّ آنان باش که ولایتش را بپذیرد و دشمن هر که باش که دشمن اوست».
در این هنگام اصبغ به ابوهریره می گوید: «در این صورت تو ولایت دشمن خدا را پذیرفته، با ولی خدا دشمنی کرده ای».[11]
در تاریخ نیامده است که ابوهریره یا هیچ یک از افرادی که در آن جلسه بوده اند[12] به اصبغ اعتراض کنند که منظور رسول الله صلی الله علیه و آله ولایت پذیری امام علی علیه السلام نبوده است.
شهادت هفتصد شاهدیکی دیگر از مواردی که در آن بسیاری از بزرگان جهان اسلام به انتصاب امیر المومنین علیه السلام در روز غدیر اعتراف کرده اند مناشده امام حسین علیه السلام با بزرگان صحابه و تابعین است. دو سال قبل از مرگ معاویه امام حسین علیه السلام به همراه بسیاری از بنی هاشم به حج رفتند. امام در حج هر کس از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و بزرگان که در جامعه به خوبی و عبادت شناخته می شد را دعوت کردند. با این اقدام بیش از هفتصد نفر[13] نزد حضرت جمع شدند. سپس امام سخنرانی کرده، به حاضران فرمودند که اگر آنچه را از امام می شنوند قبول دارند آن را به افراد مطمئن منتقل کنند. یکی از مطالب بسیاری که حضرت بیان فرمودند واقعه غدیر بود. امام فرمودند:
«شما را به خدا سوگند می دهم آیا می دانید که رسول الله صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب علیه السلام را در غدیر خم نصب کرده، ولایت او را اعلام نمود و فرمود هر که این ماجرا را دید به غایبان ابلاغ کند؟».
هفتصد نفری که نزد حضرت بودند تصدیق کردند که رسول الله صلی الله علیه و آله چنین کاری کرد.[14]
در این بیان نیز عبارت "نصب" صراحتا آمده و کسی در منظور پیامبر صلی الله علیه و آله تردید نکرد.
مناظره ای کوبندهآخرین موردی که در این نوشتار به آن اشاره خواهد شد اعتراف گرفتن مامون عباسی از عالمان زمان خود در مورد انتصاب امام علی علیه السلام در غدیر است. مامون به یحیی بن اکثم، قاضی القضاة دربار، دستور می دهد با چهل نفر از فقیهان فهیم و توانای بر پاسخگویی نزدش حاضر شود. سحر روز بعد همگی نزد خلیفه حاضر شدند. مامون بعد از نماز آنان را به حضور طلبید و گفت قصد دارد در عقیدهای که دارد با آنان مناظره کند. سپس گفت:
«امیرالمومنین چنین عقیده دارد که علی بن ابی طالب بهترینِ خلفای خدا بعد از رسول الله و شایسته ترین مردم به جانشینی اوست».
اسحاق بن ابراهیم گفت: «یا امیرالمومنین! در میان ما هستند کسانی که آنچه امیر در مورد علی گفت را نمی دانند و امیر هم ما را برای مناظره احضار کرده است».
سپس مناظره بین اسحاق و مامون آغاز شده، مطالبی رد و بدل می شود تا اینکه مامون می پرسد: «اسحاق! آیا حدیث ولایت را قبول داری؟» و پس از جواب مثبت اسحاق به او می گوید: «پس برای ما بخوانش». بعد از خواندن اسحاق، مامون می گوید: «آیا چنین نیست که این حدیث بر گردن ابابکر و عمر برای علی حقی گذاشت که بر گردن علی به نفع آنها چنین حقی را نگذاشت؟» اسحاق پاسخ می دهد: «مردم می گویند (!) این حدیث به خاطر دعوایی است که بین زید بن حارثه و علی اتفاق افتاد و زید وَلاء[15] علی را نفی کرد». در این هنگام مامون با یادآوری این مطلب که زید قبل از حجة الوداع فوت کرده بود به اسحاق گفت: «تو چطور خود را با این حرف راضی کردی؟!» اسحاق که پاسخی نداشت در برابر استدلال مامون سکوت کرد.
سی و نه فقیه همراه او نیز دفاعی نداشتند تا بحث را ادامه دهند!
تنها همین یک حدیث کافیستاعتراف اصحاب شوری پس از مرگ عمر بن خطاب، اعتراف معاویه و دوازده نفر از یارانش، اعتراف بیش از هفتصد نفر از اصحاب و تابعین بزرگ عالم اسلام دو سال قبل از مرگ معاویه و اعتراف چهل نفر از فقهای بزرگ اسلامی در زمان مامون بر اینکه طبق حدیث غدیر، رسول الله صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب علیه السلام را خلیفه بعد از خود معرفی کرده است به خوبی نشان می دهد معنای این حدیث در آن زمان چنان روشن بوده است که اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان برای اثبات حقانیت خود تنها این حدیث را نقل می کردند. [16]
پی نوشت:
[1] - این تعبیر ناظر به وضعیت جامعه اسلامی در آن تاریخ است. تمام افرادی که در این مقاله از آنان نام آورده می شود در زمان خود شخصیتی مهم و تاثیر گذار و مورد توجه مردم بوده اند.
[2] - مسلما اعتراف مخالفان یک مطلب بر درستی آن، دلیلی استوار بر صحت آن امر است. خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
[3] - «مناشده» یعنی سوگند دادن برای تصدیق یا تکذیب خبری. به عنوان مثال کسی، شاهدی را در دادگاه آورده به او می گوید: «تو را به خدا قسم می دهم آیا ندیدی که فلانی به زور وارد خانه من شد و مرا کتک زد». این سوگند و پرسش را مناشده می گویند. در این حال فرد مقابل خود را موظف می داند طبق همان سوگند آنچه را واقعا می داند بیان کند.
[4] - قطعا این شش نفر از بانفوذترین افراد عالم اسلامی در آن زمان بوده اند: شوری شامل این شش نفر بوده است: علی بن أبی طالب علیه السلام، عثمان، طلحه، زبیر، سَعد بن أبی وَقّاص و عبد الرحمان بن عَوف.
[5] - الدر النظیم نوشته عالم سنی ابن حاتم شامی است.
[6] - الغدیر، ج1، ص329.
[7] - امام در جواب نامه ای که معاویه در آن علت جنگ را خونخواهی عثمان معرفی کرده است جوابآهای کوبنده ای به این ادعا می دهد. از جمله می فرماید: مگر عثمان اولیای دم ندارد که تو خونخواهی او را می کنی یا اینکه خانواده ی او تو را وکیل خود کرده اند.
[8] - اصبغ بن نباته از یاران خاص امیرالمومنین علیه السلام و مورد اطمینان ایشان بوده است. او به محبت امام علی علیه السلام مشهور و از فرماندهان شرطه الخمیس بود. شرطه الخمیس افرادی بودند که در زمان خلافت امام علی علیه السلام با ایشان پیمان بستند که هرکاری امام دستور دهد انجام دهند در مقابل امام هم بهشت را برایشان ضمانت کرده بود.
[9] - معاویه خونخواهی عثمان را بهانه جنگ کرده بود و اظهار می داشت که اگر امام علی علیه السلام قاتلان عثمان را به او دهد دست از جنگ بر می دارد. این در حالی است که از سویی علت جنگ امام با او ربطی به قتل عثمان نداشت بلکه اکنون طبق فرایندی که امثال معاویه ادعای قبول داشتن آن را داشتند امام علی علیه السلام خلیفه مسلمین شده بود و اگر کسی در جامعه مرتکب خطایی شده بود خلیفه باید او را محاکمه و مجازات می کرد نه معاویه یا دیگران. از سوی دیگر فرزندان عثمان زنده و توانمند بودند ولی آنان معاویه را وکیل در خونخواهی نکرده بودند و معاویه این ادعا را تنها بهانه ای برای سرباز زدن از بیعت با خلیفه جدید قرار داده بود. برای اطلاع بیشتر از این ماجرا ر.ک: حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، جعفریان، صص:92 تا 94.
[10] - از یاران و همراهان معاویه و از افرادی که احدایث فراوانی در ذم و نقص امام علی علیه السلام جعل کرد.
[11] - الغدیر،ج1،ص:405.
[12] - برادر معاویه عتبه، عمرو بن العاص، ولید بن عقبه (خدای متعال در آیه 6 سوره حجرات او را فاسق معرفی کرده است. ر.ک: تفسیر ابن کثیر از عالمان اهل سنت ذیل این آیه)، شرحبیل، حوشب، ابی الکلاع، ابن عامر، عبد الرحمن بن خالد، ابوالدرداء، نعمان بن بشیر، ابو امامه باهلی و ابو هریره دوازده نفری اند که همراه معاویه در آن مجلس حضور داشته اند.
[13] - اکثر این افراد از تابعین و حدود دویست نفر آنان از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله بودند.
[14] - الغدیر،ج1،صص 398 تا400.
[15] - وَلاء پیمانی بوده است که دو نفر با هم می بستند و طبق آن یکی مولی دیگری می شد. در این حال اگر نفر دوم فوت می کرد مولای او از او ارث می برد.
[16] - البته همانطور که مشاهده می شود، در زمان مامون تلاشهایی هرچند ناشیانه و ابتدایی برای تغییر معنای حدیث شروع شده بود. اما در موارد قبلی که به صدر اسلام نزدیکتر بود، این ادعا که معنای حدیث غدیر نصب امام علی بن ابی طالب علیه السلام به خلافت بعد رسول الله صلی الله علیه و آله است، واضح و مقبول مخالفان و موافقان بوده، هیچ مقاومتی در برابرش صورت نمی گرفت.
-----------------------------------------
منبع:
www.tebyan.net