امام دوازدهم شیعیان، در شرایطی به امامت رسید که سالهای زیادی از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) میگذشت و پس از انحرافی که در امر جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله)، بلافاصله پس از رحلت ایشان، صورت گرفته بود، یازده امام پیشین همواره برای اجرای رسالت پیشوایی خویش در جامعه اسلامی با شرایط سخت و پیچیدهای مواجه بودند. به عبارت دیگر جامعه در عصر امامان پیشین، درک و دریافت شایستهای از جایگاه والای معصومان(علیهم السلام) نداشت.
بنابراین امام مهدی(علیه السلام) به عنوان «قائم آل محمد» و «آخرین ذخیره الهی»، با مردمی مواجه شد که از جهات مختلف قابلیت پذیرش ایشان و زمینه قیام الهی شان را دارا نبودند. مشکلات اساسی اجتماع در آن زمان، انحراف جامعه از عدالت اسلامی، فاصله گرفتن از ارزشهای اسلامی، آماده نبودن برای تطبیق و پیاده کردن برنامههای اسلام در زندگی و فداکاری نکردن در راه آن است (1)، تا جایی که به اعتقاد برخی صاحب نظران:
«اگر امام مهدی(علیه السلام) در آن زمان ظهور میکرد، با آن جو تیرهای که وجود داشت، قطعا کشته میشد و به هدف خود که تسلط بر تمام جهان و گسترش عدل در آن است، نمیرسید، زیرا جز عده انگشتشماری به طرفداری وی بر نخواسته و توده اجتماع به ندای حضرت پاسخ نمیداد بلکه چه بسا که به طرفداری از دولت بر میآمدند، در حالی که خداوند وعده داده است که ظهور حضرت در وقتی خواهد بود که افرادی نیرومند و دلهایی سرشار از عشق و عقلهایی پر، به طرفداری از حضرت به پا خیزند که بتواند با نیروی آنها و نیروی خدایی بر تمام جهان مسلط شده و دادگری را در سراسر گیتی بگستراند.» (2)
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در یکی از بیانات خود پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، افعال و اعمال امت اسلامی را آبستن مجموعهای از وقایع اجتماعی شوم در آینده میداند، که روند رو به انحطاطی را برای جامعه اسلامی ترسیم میکند؛ روندی که ناگزیر به غیبت امام دوازدهم شیعیان میانجامد و تا ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) ادامه مییابد:
«أَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ قنطرةٌ رَیْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَبلوا مِلاءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَ رعَافاً مبِیداً هُنَالِكَ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ یُعْرَفُ الْبَاطِلُونَ غب مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ ثُمَّ طِیبُوا عَنْ دُنْیَاكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَأَنُّوا لِلْفِتْنَةِ حاشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ وَ سَطْوَةِ مُعْتَدٍ غَاشِمٍ وَ بِهَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِینَ یَدَعُ فَیْئَكُمْ زَهِیداً وَ جَمْعَكُمْ حَصِیداً فَیَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُون
آگاه باشید! به جان خودم سوگند که راه اعراض و روگردانی از خیر و حقیقت و احکام اسلام (از همین اعمال مردمان، مبنی بر غصب خلافت حضرت علی(علیه السلام) و ابداع نوآوریها) مهیا می شود، و به زودی نتیجه آن که ریختن خون بسیار است، ظاهر می شود در این جنگ و ستیزهایی که در آن هیچ نفع و اثری نیست، مردم توسط سموم هلاک کننده ای به سرعت می میرند، اینجاست که افراد باطل، زیان می بینند و از دیگران شناخته می شوند این ها همه نتیجه اعمال پس از رحلت رسول خداست که به ظواهر مادی دنیا دل خوش داشتند و به چند روز ریاست آن راضی شدند. حاشا! بشارت دهید آن زمان را به اختلاف و هرج و مرجی که ایجاد می گردد، و کشتار زیادی که دامنگیر امت اسلام می شود، و استبداد ستمکاران. بىشكّ منافع شما نابود و مزارعتان محصود و بهره شما افسوس و دریغ خواهد بود، به زودی گریبان ندامت بدرید و هیچ نمىدانید به كجا اندر افتادید، بىگمان كوركورانه در ظلمت خانه ضلالت اسیر و در چاه جهالت دستگیر گشتید، چگونه شما را ملزم كنیم به سوى راه هدایت و حال آنكه از شنیدن كلمات ما كراهت دارید؟» (3)
به نظر میرسد که این روایت و برخی روایات رسیده از این گونه (4) مبین سنن الهی هستند که به واسطه پیمان شکنی امت اسلامی پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جامعه اسلامی به جریان درآمد. به عبارت دیگر از چنین متونی میتوان مجموعهای از قوانین الهی را کشف و دریافت کرد که سیر تاریخ اسلامی را به ناگزیر به سرگردانی امت اسلامی، فاصله گرفتن ایشان از اسلام واقعی و غیبت حجت الهی از جامعه پیش میبرد.
امام علی(علیه السلام) نیز در خطبه طالوتیه به روشنی این مساله را بیان میکند. بر اساس این دسته روایات اگر معصومان(علیهم السلام) زمینه تشکیل حکومت اسلامی با تمام ابعادش را در جامعه مییافتند، زمین و آسمان برکات و خیرات را از مردم دریغ نمیکرد و مردم خوش و فراوان میخوردند و هیچگاه گرفتار فقر نمیشدند و حق هر کس به خودش میرسید. ولی مردم این زمینه را فراهم نکردند، بنابراین تنگدستی بر آنها چیره شد و گروهی اموال عمومی را به نفع خود جمعآوری کردند و حق دیگران را به ناحق خوردند، بنابراین جامعه دو قطبی شد، گروهی فقیر و گروهی ثروتمند شدند. به علاوه وقتی مردم پیشوایان حق را رها کردند، هر کسی به خلافت طمع ورزید و برای به دست آوردن آن خونها ریخته شد و افراد شرور بر مسلمانان تسلط یافتند. نکته آخر آن که اگر مردم از امامان بر حق پیروی میکردند، در تشخیص حق و باطل دچار خطا نمیشدند و اسلام با تمام ابعادش در جامعه پیاده میشد ولی از آنجا که امت اسلامی پیشوای بر حق را رها کردند و به دنبال امامان باطل حرکت کردند، در تشخیص حقیقت و ارزشهای اسلامی دچار لغزش و سرگردانی شدند و این سرگردانی تا ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ادامه دارد. (5)
پی نوشت ها:
1. درباره مشکلات اساسی اجتماع درآن دوره ر.ک: صدر، پژوهشی در زندگی امام مهدی (ع) و غیبت صغری (فلسفه غیبت صغری)، پیشین، ص 145
2. همان، ص 255
3. با نگاهی به کتاب امام مهدی (ع) و بانوان حریم ولایت (ع)، نشر موعود عصر، 1384
4. طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، پیشین، ج1، ص 109
5. طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، پیشین، ج2، ص 289، کلینی، الکافی، پیشین، ج8، ص 32، ح5 و ص 53، ح 16
-----------------------------------------------------
منبع:
www.tebyan.net