با اینکه به پیغمبر اکرم راجع به امیرالمؤمنین دستور میرسید ، حضرت همیشه این بیم و نگرانی را داشت که اگر بگوید ، منافقینی که قرآن پیوسته از آنها نام میبرد میگویند ببینید ! ( به اصطلاح معروف ) دارد برای خانواده خودش نان میپزد . در صورتی که رسم و شیوه پیغمبر ( ص ) در زندگی این بود که در هیچ موردی برای خودش اختصاص قائل نمیشد و اخلاقش این بود و دستور اسلام هم همین بود که فوق العاده اجتناب داشت از اینکه میان خودش و دیگران امتیاز قائل بشود و همین جهت عامل بسیار بزرگی بود برای موفقیت پیغمبر اکرم .
این
مسئله یعنی ابلاغ اینکه جانشین من علی ( ع ) است امر و دستور خدا بود اما پیغمبر ( ص ) میدانست که اگر آنرا بیان بکند عدهای ضعیف الایمان که همیشه بودهاند خواهند گفت ببینید ! دارد برای خودش امتیاز درست میکند . در آیه الیوم اکملت لکم دینکم نیز قبلش این بود : « الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون میگوید دیگر کافران امیدی به این دین ندارند یعنی آنها دیگر از اینکه از آن راهی که بر علیه اسلام مبارزه میکردند بتوانند بر این دین پیروز شوند مأیوسند ، فهمیدند که دیگر کارشان پیش نمیرود . « فلا تخشوهم »دیگر از ناحیه کافران نگرانی نداشته باشید . « و اخشون »ولی از من بیم داشته باشید ، که عرض کردم مقصود اینست که بیم داشته باشید زیرا اگر در داخلتان خراب بشوید ، به حکم سنتی که من دارم که هر قومی چنانچه درجهت فساد تغییر بکند من هم نعمت خویش را از آنها سلب میکنم ، نعمت اسلام را از شما سلب مینمایم . در اینجا " و اخشون " کنایه است از اینکه از خودتان بترسید ، از من بترسید از باب اینکه از خودتان بترسید یعنی بیم از داخل است ، دیگر از خارج بیمی نیست .
از طرفی هم میدانیم که این آیه در سوره مائده است و
سوره مائده آخرین سورهای است که بر پیغمبر نازل شده یعنی این آیه در همان دو سه ماه آخر عمر پیغمبر در وقتی که اسلام قدرتش بسط یافته بود نازل گردیده است . در آیهای قبل نیز همین مطلب را که از داخله مسلمین بیم هست ولی از خارج بیم نیست میبینیم . میگوید : « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس »اصلا ما غیر از این آیه ، دیگر آیهای در قرآن نداریم که بخواهد پیغمبر را به انجام کاری تشویق کند . مثل اینست که شما میخواهید کسی
را به کاری تشویق کنید ، او یک قدم جلو میگذارد و یک قدم عقب ، بیم دارد .
در این آیه پیغمبر را دعوت میکند که ابلاغ کن ، از یک طرف تهدیدش میکند و از طرف دیگر تشویق مینماید یعنی تسلیش میدهد . تهدیدش میکند که اگر این موضوع ابلاغ نشود ، تمام رسالت تو بیهوده است و تسلیش میدهد که نترس ! خدا تو را از این مردم نگهداری میکند : « و الله یعصمک من الناس ». در آیه : « الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم فرمود دیگر از کافران نترسید . مسلما پیغمبر ( ص ) در درجه اول نباید از کافران بترسد ولی آیه : « یا ایها الرسول ». . . نشان
میدهد که پیغمبر نگرانی دارد . پس این نگرانی از داخل مسلمین است . حالا من کار ندارم که آنهایی که از داخل مسلمین [ پذیرای این موضوع یعنی جانشینی علی ( ع ) نبودند کافر باطنی بودند یا نبودند ، بالاخره این موضوع به گونهای بود که آمادگی آنرا نداشتند و حاضر به پذیرش آن نبودند .
شواهد تاریخی
اتفاقا جریانهای تاریخی هم همین را حکایت میکند یعنی جامعه شناسی مسلمین را همینطور نشان میدهد . لهذا عمر گفت : ما که علی را به خلافت انتخاب نکردیم ، حیطه علی الاسلام بود یعنی برای اسلام احتیاط کردیم ، زیر بارش نمیرفتند ، قبول نمیکردند . یا در جای دیگر که با ابن عباس صحبت میکرد به او گفت : قریش این کار را صحیح نمیدید که امامت در همان خاندانی باشد که نبوت هم در همان خاندان بوده . یعنی گفت نبوت که در خاندان بنیهاشم پیدا شد طبعا برای بنیهاشم ا متیاز شد . قریش حساب کرد که اگر خلافت هم در این خاندان باشد همه امتیازات از آن بنیهاشم میشود . از این جهت بود که قریش نسبت به این مطلب کراهت داشت ابن عباس هم جوابهای خیلی پختهای به او داد . آیاتی را از قرآن در این زمینه خواند که جوابهای بسیار پختهای است .
r
بنابر این در جامعه مسلمین یک وضعی بوده است که به عبارتها و زبانهای مختلف بیان شده است . قرآن به آن صورت میگوید ، عمر همان را به بیان و صورت دیگری میگوید . یا مثلا میگفتند علی ( ع ) از باب اینکه در جنگهای اسلامی خیلی از افراد و سران عرب را کشته است و مردم عرب هم مردم کینه جویی هستند و بعد از آنکه مسلمان شدند نیز کینه پدر کشی و برادر کشی آنها نسبت به علی محفوظ بود ، برای خلافت مناسب نیست . عدهای از اهل تسنن هم میخواهند همینها را عذر درست کنند ، میگویند درست است که افضلیت و مقام و ارجحیت علی ( ع ) روشن بود ولی این جهت هم بود که خیلی دشمندار بود .
بنابر این یک نوع نگرانی در زمان پیغمبر وجود داشته است برای تمرد از این یک دستور . شاید سر اینکه قرآن این آیات را با قرائن و دلائل ذکر کرده اینست که هر آدم بیغرضی مطلب را بفهمد ولی نخواسته مطلب را به صورتی در آورد که آنهایی که میخواهند تمرد بکنند ، تمردشان به صورت تمرد در مقابل قرآن و اسلام در آید . کانه میخواهد بگوید : آنها که به هر حال تمرد میکنند پس تمردشان به شکلی در نیاید که به معنی طرد قرآن در کمال صراحت باشد ، اقلا یک پردهای بتوانند
برایش درست کنند . اینست که ما میبینیم آیه تطهیر را در وسط آن آیات قرار میدهد ولی هر آدم فهیم و عاقل و مدبر و متدبری میفهمد که این ، چیز دیگری است . آیه : « الیوم اکملت را آنطور قرار میدهد و آیه : « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک »را اینطور .
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع :
1)کتاب امامت و رهبری ص160-157
2)سایت :
www.tahoor.com