بسم الله الرحمن الرحیم
نکته هفتم و هشتم از سخنرانی حاج آقا حسینی
دومین بخش مقدمات خطابه غدیر که ما نکته هایی را در اینجا آوردیم، خدمت دوستان، آقایان و بانوان عرض می کنم که در نکته هفتم به دو پرسش می خواهیم پاسخ دهیم.
پرسش اول این است که از ما می پرسند داستان غدیر تا این اندازه در میان شیعه و سنی مشهور است. پس به چه دلیل اهل تسنن امامت و ولایت امیرالمومنین علیه السلام را عرض کنم که منکر می شوند؟ این سوال را خیلی ها می کنند و شبیه به این سوال در جاهای دیگر هم هست. مثلا می پرسند که، البته در مورد سنی و شیعه بیشتر این سوال است که اگر دلایل امامت و ولایت امیرالمومنین که به نفع اعتقادات شیعه است که انقدر روشن و مشهور است چرا اهل تسنن قبول نمی کنند؟
این شبیه دلیلی است که میگویند که اگر حقانیت اسلام که اگر حقانیت اسلام و پیغمبر اکرم انقدر محکم است، پس چرا مسیحیان قبول نکردند و قبول نمی کنند؟!
این شبیه این است که می گویند اگر دلایل خداشناسی انقدر روشن است و خدا وجودش انقدر روشن و فطری است، پس چرا عده زیادی در روی زمین ماتریالیسم و مادی هستند و خدا را قبول نمی کنند؟
ما سوال داریم از مخاطبی که که این سوال را از ما می کند، از سوال کننده. آیا اینکه حرف عده ای حرف دو دو تا چهار تا را قبول نکرده اند، آنها باید جواب این سوال را بدهند یا ما باید جواب آن سوال را بدهیم؟ این نکته را معمولا کمتر مردم توجه می کنند. یعنی منی که شیعه هستم باید جواب بدهم که چرا یک عده ای سنی متعصب و وهابی ولایت امیرالمومنین را قبول نکرده اند یا از آنها باید بپرسیم که شما با این دلایل محکم چرا قبول نمی کنید و متاسفانه این سوال هیچ وقت از صاحب اصلی اش پرسیده نمی شود.
ما اعلام می کنیم به دنیا که هر کس این سوال را از ما دارد، ما حاضریم حضور پیدا کنیم که از مخالفان ما این سوال را بپرسند ببینیم جواب قانع کننده ای دارند یا ندارند. ما شیعه ادعا می کنیم که مخالفان جواب ندارند. بله دلایلی هست از نظر روانشناسی و انسان شناسی و جامعه شناسی که این دلایل باعث می شود مخالفان ما این دلایل دو دو تا چهار تا را قبول نکنند. یکی از آنها پیروی از هوای نفس است.
انسان معمولا در طول تاریخ به خاطر پیروی از هوای نفس پیغمبران را قبول نکرده. انسان به خاطر اینکه می خواسته بخه شوت پرستی اش مشغول شود؛ خدا را قبول نکرده، دین را قبول نکرده! این هایی هم که قبول نکردند برای اینکه حسادت داشتند در اول اسلام نسبت به امیرالمومنین علی علیه السلام و خود پیغمبر هم در خطبه غدیر اشاره می کنند که نکند حسادت باعث شود که شما علی را قبول نکنید همانطوری که حسادت باعث شد که شیطان حضرت آدم را که صفوة الله بود از جایگاه خودش تکان و حرکت بدهد.
حسادت شیطان که دیدید در جنت زندگی می کند، شیطان رانده شد از درگاه خدا. حسادت، هوای نفس، کینه، خودخواهی، این ها مسائلی است که باعث می شود حق پذیرفته نشود.
ما این مسئله پزشکی را به عالم می گوییم. چقدر از دکترها و متخصصین فن پزشکی ضررهای بسیاری مانند سیگار را می دانند ولی در عین حال به خاطر هوای نفسشان از آن چیزهای مضر استفاده می کنند. پس این را اولا آنها باید جواب بدهند اگر که ما تحلیل کنیم می بینیم که مسائل روحی، روانشناسی و جامعه شناسی باعث شده است که این کار را به اصطلاح قبول نکنند و این را نپذیرند.
پرسش دوم این است که آیا خطبه غدیر گفتاری کوتاه بوده و یا یک سخنرانی مفصل؟ ما می خواهیم بگوییم که قرائن نشان می دهد که سخنرانی مفصل بوده. قرائن چیست؟ پیغمبر اکرم با همراهان در سر چند راهی تقسیم مردم به طرف ایران، به طرف شامات به طرف یمن و به طرف مدینه در آنجا، درجایی به نام جحفه اجتماع کردند.
پیغمبر دستور داد سایبان برایشان بزنند که زدند، مفصل صحبت کردند و به مردم هم گفتند که بیایید بیعت کنید. نمی شود که در آنجا بالا رفته باشند و فقط گفته باشند: من کنت مولاه فهذا علی مولا. لذا سخنرانی مفصل بوده. راویان ائمه، راویان شیعه که حضرت باقر علیه السلام است و جابر بن عبدالله انصاری است که عرض کنم خدمت شما که این ها را نقل کردند، این ها حدیث مفصل در کتاب ها آمده. راویان اهل تسنن به این تفسیر نقل نکردند، کوتاه تر نقل کردند ولی اجزای خطابه غدیر را در احادیث خودشان نقل کردند جدا جدا که این ها را در کنار هم پازل کنیم و منظم کنیم همین خطبه مفصل را نتیجه خواهد داد. لذا می بینید که عرض کنم که این این خطبه را افراد مختلفی مثل زید بن ارقم، حذیفه بن اسید و عمر بن زیمرو نقل کردند و گفتند که ایراد خطبه کرد. خطبه هم نمی خواهیم بگوییم به معنای لغت که سخنرانی مفصل است ولی بیشتر اتلاقات خطبه و به سخنرانی مفصل گفته می شود.
نکته هشتم این است که آیا امیرالمومنین علیه السلام برای اثبات حقانیت خودش به خطابه غدیر استدلال کرده اند که معمولا ادعا می کنند که استدلال نکرده اند. ما در جواب می گوییم که حضرت در موارد متعدد در اعتراض به غصب خلافت و اثبات حقانیت خوشان به این خطابه استدلال کرده اند.
از جمله حضرت در روز شورا در سال 23 هجری استدلال کردند به داستان غدیر و گفتند که آیا مردمی شاهد نیستند که پیغمبر فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولا اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.... ؟ حاضران که در آنجا بودند گفتند که چرا، خدا گواه است که ما این را شنیدیم. یکی دیگر از استدلالاتشان در زمان حکومت عثمان بود. سلیم بن طالبی می گوید در ایام حکومت عثمان در مسجد حضرت رسول بودم، عده ای را دیدم که درباره علم و عفت گفتگو می کنند. سخن از برتری قریش پیش آمد و اینکه پیامبر فرمودند امامان قریشی اند. جمعیت حاضر بیش از 200 نفر بودند که در میان آنها علی بن ابی طالب، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف، طلحه،زبیر، مقداد، هاشم بن عتبه، ابن عمر، حسن، حسین، ابن عباس، محمد بن ابی بکر و دیگران بودند.
عثمان در خانه اش بود. از گفتگو ها بی خبر بود و امیرالمومنین علی و اهل بیت او هم ساکت بودند. مردم رو به علی کردند و گفتند: چرا سخنی نمی گویی؟ تا بدانجا رسید که حضرت فرمود: پیامبر در غدیرخم مرا ایستاند و برپا کرد و خطبه ای ایراد کرد و فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه.
سومین استدلالی که حضرت علی علیه السلام کردند در رهبه بود و در سال 35 هجری یک جایی در کوفه بوده که مردم در آنجا اجتماعات می کردند، جای صافی بوده که مردم چون آنجا خانه های بزرگی نداشتند و همیشه هم که نمی رفتند به مسجد، آنجا در رهبه اجتماع می کردند. حضرت شنید، سخن رسول خدا در افضلیت حضرت علی علیه السلام مورد گفتگو و اتهام است. در رهبه کوفه به حدیث غدیر استشهاد کرد که مرحوم علامه امینی در الغدیر مفصل این داستان را بیان می کند.