بسم الله الرحمن الرحیم
12 تا نکته ما در مقدمه کتاب حقانیت امیرالمومنین علیه السلام که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر فرمودند 12 تا نکته تذکر دادیم.
نکته اول این است که امروز برخی از مدعیان روشنفکر دینی مسئله مهم و اعتقادی امامت را به عنوان یک مسئله تاریخی قلمداد می کنند و به مخاطبان و مستمعین خودشان القاء می کنند این یک مسئله تاریخی است! حالا در گذشته قرار بوده که امیرالمومنین علی علیه السلام خلیفه پیغمبر باشد؛ حالا یکی دیگر شده! چرا انقدر شما بعد از 14 قرن این مسئله را مطرح می کنید که اختلاف بین مسلمین بیفتد.
این آقایان مدعیان روشنفکری دو ویژگی دارند، ویژگی اولشان این است که در تَه فکرشان اگر آدم تحقیق کند مسئله دین و آیین و وحی را شبیه یک مسئله زمینی که فقط برای زندگی مادی مردم گویا آمده تلقی می کنند و چون این چنین تلقی می کنند به خودشان اجازه می دهند در این مسئله زمینی هرجور دخالتی داشته باشند و هرگونه تعبیری که می خواهند داشته باشند.
مسئله دوم و مشکل دومشان این است که برای وحدت مسلمین فقط به ما که شیعه هستیم و ما با روشن ترین دلایل حقانیت تشیع را و این که باید جانشین پیامبر فقط باید امیرالمومنین علیه السلام باشد و بعدش اولاد او که پیغمبر تاکید کرده این را به اصطلاح فقط به ما که معتقد هستیم پیشنهاد می کنند که این مسایل را کنار بگذاریم و اصل اسلام را بچسبیم و مسئله اختلافی امامت و ولایت را مطرح نکنیم.
قرار بوده حضرت امیرالمومنین علیه السلام باشد حالا ابوبکر و عمر شدند، چه فرقی می کند؟! ما در جواب اینها می گوییم که اصلا: 1- مسئله خلافت و ولایت مسئله تاریخی نیست بلکه مسئله اعتقادی است. یعنی ما ثابت می کنیم هم از نظر عقل هم از نظر قرآن و هم از نظر روایات متواتری بیش از حد معمول تواتر که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تاکید کردند همانطوری که نبوت یک منصب الهی است و خدا باید تعیین کند مسئله خلافت و ولایت و جانشینی پیامبر هم یک مسئله الهی است و به دستور خدا من علی ابن ابی طالب تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه را دارم معرفی می کنم.
ما پیشنهادمان به آقایان و خانم های مدعیان روشنفکری این است که شما به جای اینکه ما شیعیان را دعوت کنید تا دست از اعتقادات خلافت و امامت مان برداریم، به گروه های دیگر هم پیشنهاد کنید که آنها دست از تعصب شان بردارند و حق جویی کنند و دنبال حق باشند. بگردیم و دور یک میز بنشینیم باهم جلسه داشته باشیم.
اگر در اولین و کوتاهترین فرصت اثبات نشد از نظر این سه دلیل، دلیل عقلی، قرآنی و روایی که حقانیت با تشیع است و جانشین الهی پیغمبر، امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام است و پس خوب است که شماها وقتی به ما پیشنهاد می کنید به آنها هم پیشنهاد کنید که بیابند و با ما در کنار یک میز بنشینند و دلیل عقلی و قرآنی و روایی را که بسیار بسیار زیاد است مثل این دلیل که پیغمبر فرمود: انّی مخلّف فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی. من در میان شما باقی می گذارم (جانشین می گذارم) دو یادگار گرانبها را کتاب خدا و عترت اهل بیت خودم را.
لن یفترقا حقی یردا علی الحوض، تا اینها در قیامت در حوض کوثر بر من وارد بشوند جدایی پذیر نیستند.
اُنظرو کیف تخلفونی فیهما. ببینید که چگونه من را به عنوان کسی که خلیفه قرار دادم و آنها خلیفه من هستند چگونه با آنها رفتار می کنیم.
یا حدیث منزلت که بسیار بسیار معروف است برای خاطر اینکه در مکه و مدینه یهودیان زیادی بودند که یهودیان این فرهنگ را داشتند که هارون جانشین حضرت موسی علیه السلام است و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از آن فرهنگ استفاده می کنند و می فرمایند: یا علی! انت منّی به منزلة هارون من موسی الّا انّه لا نبیّ بعدی. و ائمه طاهرین در اثر این آموزش الهی پیغمبر آموزش علم غیب فرموده اند که امامت یک منصب الهی است.
همین حضرت رضا علیه السلام که ما افتخار داریم حرم مطهرشان در کشور ما قرار دارد، می فرمایند در آن حدیث امامت: انّ الامامة هی منزلة الانبیاء و ارث الاوصیاء، انّ الامامة خلافة الله و خلافة الرسول. امامت جانشینی خداست و جانشینی رسول خداست و مقامی نیست که مردم بتوانند خلافت و امامت را خودشان تعیین کنند. و این مقامی است که مردم اصلا نمی توانند به عمق آن مقام برسند و چه برسد به اینکه خودشان تعیین کنند.
این به اصطلاح نکته که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این همه تاکید کردند که امامت و ولایت جایگاه الهی دارد، نشان می دهد که این امامت و ولایت مسئله تاریخی نیست بلکه مسئله اعتقادی است. پس ما در این نکته دو تا نکته را گفتیم:
نکته اول این است که امامت و ولایت یک مسئله صرفا تاریخی نیست.
مسئله دوم این است که یک مسئله الهی است و خداوند متعال در قرآن کریم و پیغمبر اکرم در طول احادیث مختلف و متنوع این مقام را توضیح دادند و توصیه مان به این افرادی که این پیشنهاد وحدت را می کنند این است که دیگران را هم به اصطلاح به وحدت دعوت کنند با جست و جوی حق و حقیقت.
این نکته اول و دوم.