بر پيامبر(ص) ابلاغ كرد تا او براى آخرين بار پيام ولايت (1) را بازگويد و حجت را بر مردم آن روز و نسلهاى آينده تمام كند. از اينرو در آن جمعه مبارك در سه منزلى ميقات جحفه (2) فرمان تجمع حاجيان از بيتبرگشته را صادر كرد. بلال اذان نماز را شروع نمود و پيامبر خدا(ص) كلام وحى نازل شده بر خويش را چنين زمزمه كرد:
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين (3) .
اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده كاملا به مردم برسان; اگر آن را [به جهاتى مانند تقيه و ...] ابلاغ نكنى، رسالتخداوند را انجام ندادهاى. خداوند تو را از جميع خطرات [احتمالى]
نگاه مىدارد و خداوند جمعيت كافران [لجوج] را هدايت نمىكند.
پس از اجتماع مردم، درست كردن جايگاهى از جهاز شتران براى پيامبر گرامى اسلام و برگزار شدن نماز ظهر به جماعت (4) ، رسول خدا(ص) در برابر آنان ايستاد، ولى ايستادنش هيات خاصى داشت; زيرا مىخواست وحى را ابلاغ كند و در آخرين حجخود به آنان بگويد كه، خلا وجودى رسالت را امامت پر خواهد كرد، وصايت جايگزين آن خواهد شد و زمين از حجتخالى نخواهد بود. شما در پناه زعامت وصى من به سعادت هميشگى خواهيد رسيد. او پرچمدار دينى، سياسى، اجتماعى و الهى شما خواهد بود و شما را به ساحل نجات خواهد رساند.
تثبيت امامت توسط پيامبر(ص) پيامبر گرامى اسلام(ص) به خاطر حساسيت و موضعگيرىهاى بعضى از افراد در برابر اعلان وصايت على بنابىطالب(ع) آن را براى مدتى پنهان داشته، و ابلاغش را به تاخير انداخته بود. حال تصميم داشت اين امر عظيم و پر بركت را اعلام كند. بنا بر اين سكوت مردم را شكست و سخنانش را چنين آغاز كرد:
ايها الناس انى قد نبانى اللطيف الخبير...
اى مردم، بخشنده نعمتها و آگاه به دقايق خلقتبه من خبر داد
كه هر پيامبرى نصف پيامبر قبلى خويش عمر كرده است و من گمان دارم كه بزودى بايد دعوت خداى را اجابت كنم. همانا من و شما همگى مسؤوليم; آيا من رسالتم را به شما نرساندهام؟!
همگى پاسخ دادند: ما گواهيم كه تو رسالتخويش را انجام دادى، ما را پند دادى و در راه خدا جهاد كردى; خداوند جزاى خير به شما عنايت كند.
بعد همگى خداى را بر گفتار خويش شاهد گرفتند. آنگاه پيامبر خدا(ص) فرمود: آيا شما بر اينكه خداوند تنها معبودى است، جز او معبودى نيست، محمد بنده و پيامبر اوست و بهشت و دوزخ و برانگيخته شدن بعد از مرگ امرى حتمى است،شهادتنداديد؟
همگى در جواب گفتند: آنچه را فرمودى مورد گواهى و اقرار ما است.
بعد فرمود: بارالها، خود بر تصديق اينان گواه باش.
سپس چنين ادامه داد: اى مردم، خداوند ولى و سرپرست و اختياردار من است و من بر شما و همه مؤمنان ولايت دارم. آگاه باشيد، هر كسى كه من ولى او بودم، على ابنابيطالب[عليه السلام] مولاى او خواهد بود. پروردگارا، هر كس او را دوست دارد، دوستبدار و هر كس با وى دشمنى كند، دشمن بدار (5) .
واقعه غدير و راويان nروايات بيانگر واقعه غدير، خطبه پيامبر خدا(ص) و معرفى على بنابىطالب به وسيله آن حضرت، متواتر است و بيشتر كتب تفسيرى و تاريخى اهل سنت و شيعه را فرا گرفته است. محدثينى چون ابوسعيد خدرى و عبدالله بنعباس، هر يك به طور جداگانه، حديث غدير را با يازده طريق نقل كردهاند و براء بنعاذب آن را با سه طريق باز گفته است; افراد ديگرى مانند جابر بنعبدالله انصارى، عمار ياسر، سلمان فارسى، عمر بنخطاب، زيد بنارقم و همسرش نيز آن را نقل كردهاند (6) .
دانشمند عالى مقام، پاسدار بزرگ ولايتحضرت علامه امينى(ره) در اين باره چنين مىنويسد: حديث غدير را يكصد و ده تن از صحابه و ياران پيامبر خدا(ص) و نيز هشتاد و چهار نفر از تابعين نقل مىكنند.
آن بزرگوار سپس از سيصد و شصت نفر از نويسندگان و كتب معروف اسلامى نقلمىكند: حديث غدير از قطعىترين روايات متواتر است. چنانچه كسى در تواتر اين روايت ترديد كند، نمىتواند هيچ حديث متواتر ديگرى را بپذيرد (7) .
امت در پرتو امامت اعلان امامت على بنابىطالب(ع) طرفداران اسلام ناب محمدى(ص) را مسرور كرده، سره را از ناسره و طالبان
حقيقت را از جويندگان زر و زور جدا كرد. تزويرگرانى كه حالاتشان نشاندهنده معتقدات و بينش آنان بود. خداوند اين دو پيامد مهم را براى پيامبرش چنين بازگو مىكند:
اليوم ياس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا (8) .
ياس و نااميدى كافران، كوردلان از خدا بىخبر كه اسلام حقيقى را پنهان داشتند را فرار گرفت، شما از [تحركات] آنان هيچ وحشتى به خود راه ندهيد و فقط از من بترسيد. [به مؤمنين بگو] امروز [با نصب امامت و رهبرى] دين شما را كامل و نعمتهاى خود را بر شما تمام كردم و اسلام را براى شما دين قرار دادم.
بعد از معرفى پيامبر خدا(ص) نيروهاى متعهد و مؤمن پيشواى خود را يافتند و سعى كردند در همه دوران كارهاى خود را بر محور وجودى امامشان انجام دهند. آنها حضرت على(ع) را چنان يافتند كه پيامبر(ص) فرموده بود:
على مع الحق و الحق مع على يدور معه حيثما دار (9) هر جا على وجود دارد حقيقت آنجاست و هر جا حقيقت است على آنجاست هميشه گفتار، كردار و وجود على بنابىطالب(ع) محور حق است.
بدين ترتيب غدير روز بلوغ حق، عزت، شكوه و توان اسلام
شد. در آن روز امامت عزت و اميد نبوت شد. مردم از عمق جان دست على را مىفشردند و مىگفتند: بخ، بخ لك يا على اصحبت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة (10) ; آفرين بر تو، آفرين بر تو اى فرزند ابوطالب; تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى.
حسان بنثابت، شاعر معروف، آن روز از پيامبر خدا (ص) اجازه خواست و در باره واقعه بزرگ اسلامى چنين سرود:
يناديهم يوم الغدير نبيهم بخم و اسمع بالرسول مناديا فقال و من مولاكم و وليكم فقالوا و لم يبدوا هناك التعاديا الهك مولانا و انت ولينا فلن تجدن منا لك اليوم عاصيا فقال له قم يا على فاننى رضيتك من بعدى اماما و هاديا فمن كنت مولاه فهذا وليه فكونوا له اتباع صدق مواليا هناك دعا اللهم وال وليه و كن للذى عادى عليا معاديا (11)
پيامبر خدا(ص) آنان را در روز غدير ندا داد، چه نداى ارزشمندى. او فرمود: مولاى شما و سرپستشما چه كسى است؟ آنان بىدرنگ گفتند: خداى تو مولاى ماست و تو سرپرست و ولى امر مايى. ما هرگز از فرمان تو سرپيچى نخواهيم كرد. در آن هنگام، پيامبر(ص) به على فرمود: برخيز من تو را انتخاب كردم تا بعد از من امام و رهبر باشى. بعد فرمود: هر كس من مولا و
رهبر اويم اين مرد مولا و رهبر او خواهد بود; پس شما همگى، از سر صدق، از او پيرورى كنيد. بارالها، دوست او را دوستبدار و دشمن او را دشمن بدار.
رسول خدا(ص) از حسان بنثابت تقدير و تشكر كرد و از خداوند خواست پيوسته او را با روحالقدس تاييد كند (12) ; زيرا او از آرمان پيامبر(ص) كه تثبت جانشينى علىبن ابىطالب بود حمايت كرده، مردم را نيز به حمايت طلبيد. اشعار او براى هميشه در تاريخ باقى ماند و سند عزت و افتخارش شد.
عيد غدير سنت جاويد پيامبر خدا(ص) دوست داشت عيد غدير، كه جشن ولايت و تعيين رهبرى است، براى هميشه باقى بماند و مسلمانان در همه اعصار آن را زنده و جاويد بدارند; زيرا ياد على، نام على و غدير على چيزى جز استمرار رسالت و اسلام ناب محمدى(ص) نيست. در بسيارى از كتابهاى تاريخى چنين مىخوانيم: در روز غدير، بعد از انتصاب على بنابىطالب(ع) به جانشينى پيامبر(ص)، رسول خدا در خيمه اختصاصى خويش نشست و فرمان داد امير مؤمنان(ع) در خيمه ديگرى به تنهايى بنشيند. سپس دستور داد تا همه مردان، يكى پس از ديگرى، داخل خيمه آن حضرت شوند و بر امام و رهبر آينده خويش تبريك
و تهنيت گويند. چون مردان همگى تبريك گفتند، رسول خدال(ص) به زنان نيز فرمان داد تا داخل خيمه آن حضرت شوند و تبريك گويند. پس زنان نيز تبريك گفتند (13) .
اين فرمان پيامبر خدا(ص) معنايى جز بيعت نداشت. آن حضرت دوست داشت اين سنت الهى براى هميشه در ميان مسلمانان باقى بماند و عيدى از اعياد مسلمين شود.
امام صادق(ع) در جمع يارانش بود; از عيد غدير و هجدهم ذىحجه سال دهم هجرى سخن به ميان آمد، آن حضرت از جدش پيامبر خدا(ص) چنين نقل كرد:
يوم الغدير افضل اعياد امتى و هو اليوم الذى امرنى الله - تعالى ذكره - فيه بنصب اخى على بنابىطالب علما لامتى يهتدون به من بعدى و هو اليوم الذى اكمل الله فيه الدين و اتم على امتى فيه النعمة و رضي لهم الاسلام دينا (14) ;
برترين عيدهاى امت من روز غدير است و آن روزى است كه خداوند مرا امر كرد كه على [عليه السلام] را رهبر امت اسلامى قرار دهم تا مردم بعد از من به وسيله او هدايتشوند; و آن روزى است كه خداوند [با اعلام وصايت و امامت على(ع)] دين خويش را كامل و نعمتهايش را بر امت تمام كرد; و دين اسلام را [به عنوان آيين هميشگى] براى آنان انتخاب كرد.
«امام رضا(ع) و عيد غدير» فياض بنمحمد طوسى، كه 90 سال از عمرش گذشته بود، در سال259 ه.ق در طوس در برابر جمعى چنين گفت: روز عيد غدير همراه گروهى در خدمت على بنموسىالرضا (عليه السلام) بوديم. آن حضرت به مناسبت عيد غدير همه ما را جهت افطارى نگه داشت، براى خانوادههاى اين گروه غذا فرستاد و لباس و انگشتر و نعلين هديه كرد. آنگاه درباره فضيلت روز غدير و آنچه پيش آمده بود سخن گفت و از پدر گرامى و اجدادش چنين نقل كرد: در زمان جدم اميرالمؤمنين (عليه السلام) عيد غدير با روز جمعه مصادف شد، حضرت آن روز نماز جمعه را اقامه كرده، خطبهاى مفصل خواند و مردم را به برپا داشتن عيد ولايت و وصايتبسيار تشويق و ترغيب كرد. آنگاه حضرت رضا(ع) خطبه جدش را براى ما نقل كرد (15) .
پس برگزارى عيد سعيد غدير خواسته پيامبر خدا(ص) اهل بيت(ع) و همه مسلمانان بوده است. از سوى ديگر، بنىاميه و بنىعباس همواره سعى مىكردند مراسم عيد سعيد غدير به فراموشى سپرده شود، زيرا احياى اين سنت الهى چيزى جز مشروعيتحكومت اهل بيت - عليهم السلام - نبود. از اين رو تا نيمه قرن چهارم اين شعار اسلامى از سوى حكومتها فراموش شده
بود. سر انجام وقتى كه آلبويه قدرت پيدا كرد، عيد سعيد غدير را رسميتبخشيد. در سال 352 ه.ق معزالدوله مراسم عيد غدير و نيز سوگوارى عاشورا در دربار برپا كرد. در سايه حكومت آلبويه اين مراسم بتدريج در گوشه و كنار علنى شد (16) .
به هر حال، عيد سعيد غدير در تاريخ فراز و نشيب بسيار ديده است و اين خود بر اصالت اين شعار اسلامى و الهى گواهى مىدهد.
فاطمه زهرا(س) براى احياى حادثه غدير و تعيين وصايت و ولايت، كه خواسته ديرينه رسول خدا(ص) بود، بعد از رحلت پدر در كنار قبور شهداى احد به محمود بنلبيد فرمود:
«و اعجبا اعجبا انسيتم يوم غدير خم؟... اشهد الله تعالى لقد سمعت رسول الله [صلى الله عليه وآله] يقول: علي خير من اخلفه فيكم، و هو الامام و الخليفة بعدى... (17) »
شگفتا، آيا حادثه عظيم غدير خم را فراموش كردهايد؟!... خدا را گواه مىگيرم خود شنيدم كه رسول خدا(ص) فرمود: على بهترين كسى است كه او را در ميان شما جانشين خود قرار مىدهم، على [عليه السلام] امام و خليفه بعد از من است...
امروز نيز جشن گرفتن عيد سعيد غدير چيزى جز احياى شعائر اسلامى نيست. برگزارى اين عيد پيامبر و اهل بيت (عليهم
السلام) را خوشحال مىكند; پس لازم است در هر كوى و برزنى پرچمهاى شادى برافراشته شود، مؤمنان به ديدار يكديگر بشتابند و اين روز را تبريك گويند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها: 1ء - در تفسير آيه شريفه: و انذر عشيرتك الاقربين (خويشان نزديك خود را هشدار ده) آمده است كه پيامبر خدا (ص) در اولين مرتبه ابلاغ نبوت در برابر چهل نفر از خويشاوندان خود بعد از ايمان آوردن على(ع) او را جانشين و خليفه بعد از خود انتخاب كرد. الكامل و التاريخ، ابن اثير، ج 2، ص63; مسند احمد بنحنبل، ج 1، ص 111; حقايق پنهان، احمد زمانى، ص 15.
2- در نزديكى جحفه غدير خم با فاصله سه ميل (5670 متر) واقع شده، در آنجا چشمه آبى جارى بوده، درختان زيادى وجود دارد. پيامبر خدا(ص) در برگشت از حجةالوداع على بنابىطالب(عليه السلام) را به مقام وصايت و جانشينى خود منصوب كرد. معجم معالم الحجاز، عاتق بنغيث البلادى، ج 2، ص 124; جمهرة اللغة، زكى احمد صفوت، ج 1، ص 108.
3- مائده /67.
4- چون پيامبر خدا(ص)
همانند ديگران در سفر بود نماز ظهر را به جماعتخواند نه جمعه.
5- اصول كافى، ج 1، ص 295، ح3; تهذيب، ج3، ص263، ح66; بحارالانوار، ج23، ص 141، ح 92.
6- الميزان، ج6، ص 60 - 61.
7- الغدير، ج 1، ص 151 - 14.
8- مائده /3.
9- شرح نهج البلاغه، ابنابىالحديد،ج18،باب77،ص72.
10- بحارالانوار، ج 21، ص 388.
11- محمد بنعلى بنشهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، ج3، ص37; الغدير، ج 2، ص 34; بحارالانوار، ج 21، ص 388; علماى اهل سنت همچون خوارزمى مالكى و گنجى شافعى و جلال الدين سيوطى نقل كردهاند.
12- بحارالانوار، ج 21، ص 388.
13- الغدير، ج 1، ص 271; از ميان كسانى كه به آن حضرت تبريك گفت عمر بنخطاب بود. او به آن حضرت دست و داد و گفت، هنيئا لك يا ابن ابىطالب...مبارك و گوارا باد بر تو مقام وصايت و امامت، اى پسر ابوطالب.
14- بحارالانوار، ج97، ص 110; علامه مجلسى(ره) در موسوعه گرانقدر خويش - بحارالانوار - بابى به نام باب فضل يوم الغدير و صومه باز كرده و روايت مختلفى آورده است.
15- بحارالانوار، ج 94، ص 112.
16- كامل ابناثير، ج 8،
ص549.
17- علامه شمس الدين جزرى، اسمى المناقب، ص 32; بحارالانوار، ج36، ص353; كفاية الاثر، ص26; نهج الحياة، ص 38; غاية المرام، ص96; احقاق الحق، ج 1، ص7،26; حديث فوق را فاطمه معصومه - سلام الله عليها - دختر موسى بنجعفر(ع) نقل كرده است.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع : 1) ماهنامه كوثر شماره 2
2) سايت :
http://www.al-shia.comنويسنده : احمد زمانى