عبارت تاریخ چنین است: پس از اتمام خطبه، صدای مردم بلند شد که: «آری شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم.» بعد به سوی پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهم و آلهم ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست بیعت می دادند.
برای آن که رسمیت مساله محکم تر شود، و آن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را به طور منظم و برنامه ریزی شده ای انجام دهند، پیامبر صلی الله علیه و آله دستور دادند تا دو خیمه بر پا شود. یکی را مخصوص خود قرار دادند و در آن جلوس فرمودند، و به امیرالمومنین علیه السلام دستور دادند تا در خیمه دیگر جلوس نماید، و امر کردند تا مردم جمع شوند.
پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر صلی الله علیه و آله حضور می یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و به او تبریک و تهنیت می گفتند . سپس در خیمه مخصوص امیرالمومنین علیه السلام حاضر می شدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با او بیعت می کردند و به عنوان «امیرالمومنین» بر او سلام می کردند، و این مقام والا را به آن حضرت تبریک و تهنیت می گفتند.
نکته قابل توجهی که در هیچ یک از پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و آله چه در جنگ ها و چه سایر مناسبت ها و حتی فتح مکه سراغ نداریم، این است که حضرت در روز غدیر مکرر می فرمود:
«به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید، زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است».
و این نشانه فتح بزرگ و در هم شکستن کامل سنگرهای کفر و نفاق است.
برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت، و این مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند.
بسیار بجاست که در این مقطع به قطعه جالبی از تاریخ این بیعت اشاره کنیم:
اولین کسانی که در غدیر با امیرالمومنین علیه السلام بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند همان هایی بودند که زودتر از همه آن را شکستند و پیش از همه پیمان خود را زیر پا گذاشتند . آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر، که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله یکی پس از دیگری رو در روی امیرالمومنین علیه السلام ایستادند.
جالب تر این که عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان می راند:
«افتخار برایت باد، گوارایت باد ای پسر ابی طالب، خوشا به حالت ای ابا الحسن، اکنون مولای من و مولای هر مرد و زن مومنی شده ای»!
نکته دیگری که باردیگر چهره دو رویان را روشن ساخت این بود که پس از امر پیامبر صلی الله علیه و آله همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمومنین علیه السلام بیعت می کردند، ولی ابوبکر و عمر با آن که پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش؟ حضرت فرمود: «از طرف خدا و رسولش است» ، و نیز فرمود:«آری حق است از طرف خدا و رسولش که امیرالمومنین است.»
بیعت زنانپیامبر صلی الله علیه و آله دستور دادند تا ظرف آبی آوردند، و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب ، و قرار دادن امیرالمومنین علیه السلام دست خود را در سوی دیگر با حضرت بیعت کنند ؛ و به این صورت بیعت زنان هم انجام گرفت.
همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند، و این دستور را درباره همسران خویش موکد داشتند.
یادآور می شود که بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از حاضرین در غدیر بودند. همچنین کلیه همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در آن مراسم حضور داشتند.
عمامه «سحاب» (2)پیامبر صلی الله علیه و آله در این مراسم عمامه خود را که «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین علیه السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بردوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است.»
خود امیرالمومنین علیه السلام در این باره چنین فرموده اند:
« پیامبر در روز غدیر خم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بردوشم آویختند و فرمودند: «خداوند در روز بدر و حنین، مرا به وسیله ملایکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند یاری نمود.»
پایان مراسم غدیر(3)بدین ترتیب پس از سه روز ، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان «ایام الولایه» در ذهن ها نقش بست .(4) گروه ها و قبایل عرب، هریک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر صلی الله علیه و آله عازم مدینه گردید.
خبر واقعه «غدیر» در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدین گونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.
پینوشت:
1. (بحارالانوار ج 37 ص 166و127، الغدیر: ج 1ص 58 و 271 و 274، عوالم: ج 15/3 ص 42،60،65،134،136، 194، 195،203،205)
2. (الغدیر: ج 1 ص 291 ، عوالم: ج 15/3 ص 199)
3. (بحارالانوار : ج 37 ص 136، عوالم: ج 15/3 ص 68، کشف المهم: ص 109)
4. (بحارالانوار: ج 41 ص 228)
به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۱/۲۸ ۱۸:۱۵